تا صبح واسه من ساک میزد

3K

اگه بخوام یکی رو بگام مشکل پول ندارم این اتفاق دو سه روز قبل از محرم اتفاق افتاد , یادمه یه روز رفیقم داشت صحبت سکس و از این جور چیزا که آره : من دو سه بار تا حالا سکس داشتم و فلان و از این جور چیزا من خیلی زیاد در بند این حرفا نبودم واسه اینکه خوشم نمیومد از این جور کثافت بازی ها اما کاره دیگه یه موقع دیدی خودت از همه کثافت تر شدی خلاصه رفیقم رو کرد به من گفت : محمد دلت می خواد با یک تیکه ی توپ آشنات کنم من گفتم نه اون گفت میترسی یک قرون از جیبت کم شه من که اون لحظه گرم بودم گفتم چی من ,, من اگه بخوام یکی رو بگام که اصلا مشکل پول ندارم فقط کافیه لب تر کنی من هم که اون موقع گرم بودم و حالیم نبود چی میگم بعدا تازه متوجه شدم چه آشی واسه خودم پختم سرتون رو درد نیارم آقا قرار شد اون دختره رو بیاره خونه خالی ما هم بریم اونجا خیلی گذشت تا اینکه من گفتم بابا پول من رو بدین من نمی خوام دوستم گفت دیدی ممد خان کم آووردی من که اصلا کم نمیاووردم گفتم چی کار کنم گفتم : نه دیگه محرم نزدیکه منم اصلا تو محرم دور خلاف رو خیط قرمز میکشم . کیرم خیلی سیخ شده رفیقم گفت : اینجوریه باشه من زنگ میزنم به دختره واسه فردا ساعت 10 ردیفش میکنم پیش خودم گفتم :بلا نصبت چه گوهی خوردم آقا من تا صبح تو این فکر بودم چیکار کنم که در برم نشد که نشد اون رفیقمم که فکر کنم بو برده بودم من سر دو راهی گیر کردم شورش رو در آورده بود تا صبح واسه من میزد که آره دختره فلان گفت دختره اینجوریه اونجوریه تیکش ردیفه آسه اسه از اینجور خوزعولات منم که تو ذهن خودم ازش هوری ساختم معذرت می خواما همچین ماملمون سیخ شده بود که نزدیک بود شلوار و شرتم رو پاره کنه خلاصه صبح لعنتی هم رسید رفیقم زنگ زد بیا فلان خیابون روبروی فلان مغازه من اونجا ایستادم منم رفتم دیده ایستاده کنار موتور گفتم : خوب کجاست گفت : تو یه خونست گفتم : تاکسی تلفنی بگیر بریم گفت : نه موتور هست کیرم بخور گفتم : موتور نه یه موقع تصادف میکنیم باز بگا میریم گفت : بچه بازی در نیار موتور و آوردم که یه موقع اگه لو رفتیم در بریم مثل اینکه همه چیز جور بود تا ما به مقصد اصلی برسیم از اونجایی هم که رفیقم موتور سواری بلد نبود من نشستم پشت موتور رفتیم به قول خودش یه ذره راه و از نظر من یه فرسخ راه رسیدیم به یه باغ که توش یه خونه بود همچین مثل کلبه یا بگم آلاچیغ رفتیم تو دیدم یکی دیگه هم اونجاست گفتم : آقا سعید معرفی نمیکنی سعید گفت : این آقا علی که واسه ما زحمت جا و طرف رو کشیده منم تو دلم بهش یه فحش دادم