آقای دکتر محکم تلمبه میزد

این بو حالمو بهم میزنه. دلم میخواد بالا بیارم. دکتر میگه نگران نباش همه چی درست میشه. شبه الآن، محکم بغلم میکنه و دستشو از پشت میکنه تو پیراهنم، روی کمرم میکشه. روی نیمکت، توی پارک، سیگار پشت سیگار. هه من؟؟!!عزیزم بوی بدی که نمیده اینجا. از پشت شیشه بهش نگاه میکنم. امشب رفیقمم میاد، ساعت۹ اونجا باشیااا. دستشو میبره بالاتر، سوتینمو باز میکنه لباش رو محکم میمکم، سینه ها مو فشار میده، آه میکشم. گوشه خیابون، توی بارون، سیگار پشت سیگار. اه باز پاکتم تموم شد.نه بوی بدی نمیده، این بو خاطرات بدیو تداعی میکنه، حس بد. روی شیشه رو نگاه میکنم I.C.U مراقبت های ویژه. دکتر دستشو روی شونم میزاره و میگه البته اگه خودت همراهی کنی. ساعت۹ شبه. جون عجب دافیه، اینو چجوری تور کردی کلک؟ همزمان دونفرشون عقب جلو میکنن. اشک هام سرازیر میشه، با هم ارضا میشن. بغضمو قورت میدم، گوشه خیابون، با سیگار زار میزنم، البته توی دلم اما اشک هام سرازیر میشن و باز جلوشونو میگیرم، اَه بازم پاکتم خالیه.آره بیمارستان خاطرات بد داره فقط. نه هم خوب هم بد. هم تولد هم مرگ. محیط عجیبیه. ضربان قلب۴۵، ضریب هوشی۱۲. داره بهتر میشه. خوشحالم و امیدوار. آروم لباشو از رو لبام برمیداره. سینه هامو بوس میکنه. تاپمو در میاره، یواش میخوره، همزمان لخت میشه، دستشو از دوباره میزاره رو کمرم یواش دستشو میاره پایین رو باسنم و محکم فشار میده، آه میکشم. فردا شب هم بگو بیاد. آهای فردا شب هم بیا. نگران نباش، به زودی تموم میشه. من قصدم کمک کردن به تو هس. اینبار لب ایوون، نگاه با حسرت به خیابون، در حال بارون، خودمو با سیگار خفه میکنم. سیگار پشت سیگار.اینجور که داره پیش میره صب یا فردا به هوش میاد. دکتر بهم گفت عمل هاش موفقیت آمیز بوده. انشا الله برید دیگه بر نگردید. باسنمو فشار میده، دستشو میبره داخل، یواش شلوار و شرتمو میکشه پایین، سرشو میاره پایین و میلیسه. میگه دیگه تحمل ندارم عجب چیزی هستی تو. وارد میشم، دوستش سریع میپره و بغلم میکنه. میگه از دیشب یه لحظه هم آروم نگرفتم. تو دیگه عجب چیزی هستی!، اگه جنده نبودی حتما میگرفتمت. باز هردوتاشون با هم تلمبه میزنن، محکم و سفت. اینبار قرص خوردن. من دوبار ارضا میشم. سریع میپوشم و میزنم بیرون. رو لبه سنگ نشستم، سیگار پشت سیگار. باز پاکتم تموم شد.الهه جون. به هوش اومده تو رو صدا میزنه. میبینمش، محکم بغلش میکنم. هنوز گیجه. جلوی اشک هامو نمیگیرم. میگم عشقم خوبی؟ میگه آره مامان، اما چرا اینقدر لاغر شدی؟ میگم تو نفسمی. دکترا گفتن عملات خوب بوده. دیگه سالم سالمی. اما مامان پول عملا رو از کجا آوردی؟ یه خیّر عزیزم. نگران نباش آدمم، چند بار میای تصفیه میشه. آدمم بابا، قصدم کمک به شماست. آقای دکتر دیگه راهی نداره؟ والا نمیدونم اگه خودتون راه بهتری دارید پیشنهاد بدید، با وضعیتی شما گفتی و هزینه زیاد عمل هاش فکر نکنم کسی حاضر به پرداختش باشه ولی دقت کنید که پسرتون باید هر چه سریع تر عمل بشه. اما آقای دکتر… محکم تلمبه میزنه، اووووف الهه. تو واقعا الهه زیبایی هستی و ارضا میشه. میگه فردا شب رفیقمم هست. فاتحه میفرستم. میگم اگه الان اینجا بودی وضع این نبود. اصلا همش تقصیر تو بود، اما اگه از رو اجبار بود چرا ارضا شدم من؟ بلند میشم، خودمو نگاه میکنم. واقعا خیلی لاغر شدم، سیگارمو زیر پا همراه با همه این خاطرات و دوگانگی ها له میکنم. دیگه همش تمومه و باید بازم مادر خوبی باشم. شیرینی میگیرم و پیش خانوم پرستار میرم. شما برام مادری کردین این مدتو و…نوشته: ملک الامراک

167