شب جمعه یک گی دو آتیشه

داستان گی هستنمیخوای نخون فوش دادی به پدر خودت فوش دادیمن و دانی چند سال با هم اشنا بودیم یه روز که داشتیم باهم تو وات صحبت میکردیم فهمیدم که خونه تنهاست و همه برا مراسم شب جمعه ای یکی از فامیلاشون رفتن و تنها تو خونه هست ، منم گفتم اگه میخوای تا بیام سمتت گفت که بیا یه چیزی هم بیار با هم بخوریم ، رفتم خرید کردم رفتم خونشون به در خونه که رسیدم اومد در باز کرد دیدم چشاش برق میزنه سلام کردیم یکم صحبت بیشتر که دقت میکردم یه لباس هایی پوشیده که با بقیه روزا فرق داشت خلاصه منو جذب خودش کرد ، من یه پسر 180 وزن 68 با بدن رو فرم دانی هم لاغر با 170 میشه گفت قد بود، غذا که خوردیم دراز کشیدم تو گوشی هی چت میکردم همزمان با دانی حرف میزدم که دیگه کمتر شد حرف ها و سرا تو گوشی رفت بعد دانی اومد کنارم دراز کشید که گفت داری با کی چت میکنی از این حرفا بعد دیگه چیزی نگفت یکم که گذشت سرش گزاش رو سینم و داشت با گوشی ور میرفت منم چتم که تمام شد دیگه چیزی نگفتم من با دستم داشتم موهای لختشو دستمالی میکردم دیدم چشاش بسته و حس گرفته ادامه ندادم بیخیال شدم دیدم یکم نزدیک شد و منو بغل کرد باز من چیزی نگفتم که اروم فشارش بیشتر شد و خودش کشوند کنار گوشم کم کم داشتم راس میکردم که یه بچه خشکلی مث دانی منو اینطور بغل کرده اخه نظری روش نداشتم تا ب امشب خلاصه گفتم اگه یه قدم اومد جلو 10 قدم برم جلو، دید که من چیزی نگفتم گونمو بوسید بازم چیزی نگفتم چندبار تکرار کرد که رسید به لبم من شهوتم زده بود بالا همی که لبم بوسید منم بوسیدم و همه چی شروع شد. لب تو لب بودیم تا ی 10 دقیقه دیدم بلند شد دستم گرفت رفتیم تو اتاق که دراز کشیدم اومد روم دوباره لب بازی اروم رفت رو سینه هام کم کم رفت تا شکم شلوار اسلش پام بود با شرتم یهو کشید پایین و شروع کرد خوردن کیرم منم تا بحال همچنین پسری رو ندیده بودم اینطور ساک بزنه تو لذت بودم که دیدیم بلند شد لخت شد کامل و بدن سفیدشو رو کرد از شق درد داشتم میمردم که اومد حالت 69 روم شد گفت سوراخم بخور منم ساک بزنم منم تجربه داشتم شروع کردم زبون زدن براش نالش بلند شد که با ناله ساک میزد دیگه از حال عادی خارج شده بود بلند شد چرخید و اومد کیرم تنظیم کرد نشست روش منم تو اوج لذت بودم که شروع کرد بالا پایی کردن بدن داغ دانی سفید بی مو اینقدر بهم حال داد که طولی نکشید گفتم داره ابم میاد که گفت اشکالی نداره خالی کردم داخلش و همون جور که کیرم توش بود دراز کشید و جق زد ابش اومد وقتی ابش داشت میومد ازکون انگار داشت کیرم میکشید داخل که دوباره سیخ شد توش بعد ی خنده کرد گفت درش نمیاری گفتم نه جا خوش کرده که هر دوتاییمون زدیم زیر خنده ، بعد از تمام شدن ازم تشکر کرد گفت که بین خودمون بمونه منم گفتم نگران نباش رازت پیش. من مخفی میمونه ولی در کل شاد بودم که این گل پسر منو برا خودش انتخاب کرده بود بعد این جریان رفاقتمون صمیمی تر شد و حالا هم رابطه داریم که اگه دیدم خوشتون اومد بقیه داستان های دیگه رو هم میگمممنون که وقت گزاشتیفوش ندینوشته: روس

159