سهیلا عشق قدیمی سکس و یادم داد

سلاممن آرشم الان چهل ساله هستم این خاطره مال سی سالگیمهاول باید یه پیش ضمینه بگمما کرجیم وضع مالیه خوبیم نداشتیم زمانی که درس میخوندم مجبور بودم شبا هم کار کنم واسه همین کمتر بیرون دیده میشدم وقت کمی حتی برا حموم داشتم هرچند خونمون حموم نداشتیم بارها مادرم میگفت امروز زن فلانی یا دختر فلانی بهم گفت ارش خیلی خوشگله ولی به خودش نمیرسه منم تو دلم میگفتم اونا چه میدونن ما چی میکشیم تو این زندگیاینارو گفتم تا بدونین وضعم چه جوری بود نه دوس دختر داشتم نه وقتشو و نه حتی جراتشوگذشتو گذشت تا من دانشگاه تو رشت قبول شدم اول خواستم نرم ولی با فشار خانواده رفتم مجبور بودم کار پیدا کنم ولی خیلی سخت بود بلاخره یه کار با حقوق ناچیز اطراف رشت پیدا کردم یارو وضعمو میدونس اندازه ده نفر کار میکشید یه لونه گنجیشکم اجاره کردم الان فکر میکنم میگم چطور اونجا زندگی میکردماوایل صابخونه اذیت میکرد یه دختر بدریخت پشمالوهم داشت البته خوشگل هم اگر بود جرات نداشتم یه چند باری دیدمش لوس میکرد خودشو محل نمیزاشتم شاید از ترسیهو صابخونه مهربون شد تعجب میکردم دخترش غذا میاورد با کلی اصرار کرایه میگرفت اوایل یه هفته مونده هی میگفت منم برام عجیب بوداون موقع موبایل خیلی کم بود دست پولدارا بودیروز دیدم یه خط تلفن اوردن تو خونه گفتم پول گوشی ندارم گوشی اوردن منم هیچی حالیم نبوداز دانشگاه اومدم دراز کشیدم بخوابم شب برم سر کار گوشی زنگ خورد ورداشتم فوت کرد دوباره دوباره بهش گفتم من شب کارم بزار بخوابم باز زنگ زد بلاخره گفت خودت شماره دادی بهش گفتم من خودم شماره اینجارو ندارم خلاصه بعد دوماه مخ خوری تازه خودشو مهرفی کرد سهیلا دختر صابخونه منم که منتظر یه هوری بودم یهم فسسم خابید از دورو بر هم شنیده بودم دختره خیلی لاشیه به چند نفرم دادهخلاصه این ماجراها هشت ماهی کشید بهش گفتم من نیستمو مامانت میکشدم گودزیلایی بود برا خودشخلاصه از اون اصرارو ازمن انکار البته بیشترش از ترسیه روز اومدم دیدم زنه تو حیاط منتظرمه صدام کرد رفتم گفت ببین دختر من عاشقت شده تو هم مالوندیش رو دهن همه افتاده باید بگییریش ابرومون میره منم مغازه رو میدم بهت کار کنی تو این خونه میمونی و فلان بهش گفتم خاله من موقعیتشو ندارم بعدم من دخترتونو کی مالوندم اصلا دیدمش از نزدیک؟؟خلاصه اون بگو من بگو رفتم اتاقم عصر رفتم سر کار صبح اومدم بیام خونه دیدم اثاثم تو کوچس خلاصه بنگاه و دعوا و داد هواربنگاهیه گفت بیخیال ابرو خودت میره زنه هم پول پیش منو بابت خسارت کس نکرده نداد اینا گذشت و من درسم تموم شد اومدم کرج اپارتمان خریدم ازدواج کردم تا سی سالگییه همسایه جدید اومد برامون قیافش اشنا بود ولی نمیشناختم منو میدید نزدیک میشد ولی یه اخمی تو نگاش بود برام سوال بود یروز تو خیابون دیدمش با یه مرده درگیره فوشو فوش کشی خلاصه فردین شدمو رفتم جداش کردم اوردمش تو ماشین وسایلشو گذاشتم تو ماشین حرکت کردم هیچی نمیگفت یکم رفتم شروع کرد که همه مردا لاشین منم یه نیشخند زدم گفتم یه دوراز جونی چیزی بد نیستا گفت تو از همش کسکشتری بش گفتم من چرا ؟؟گفت تو خری یا خودتو زدی به خریت ؟تعجب کردم پرسیدم چی شده طلبکار شدم؟؟گفتم جدی منو نمیشناسی یه نگاه کردم گفتم اشنا میای ولی تو این چند ماهه هی فکر کردم بجا نیاوردم گفت من سهیلام دختر صابخونت تو رشتاینوکه گفت یع لحظه یاد اون عذاباشون افتادم اون دربه دری میخواستم برش گردونم بدم پسرا جرش بده یهو ترمز کردم گفتم از ماشین من گمشو پایینیهوجاخورد بعد شرو کرد التماس تا یکن نرم شدم بعد شروع کرد توضیح که بعد من چه اتفاقاتی افتاده براشون دلم خنک شد مامانشم تیمارستان بود گذشتو گذشت یکم ببشتر دقت کردم دافی شده بود برا خودش از اون دختره زشت پشمالو الان یه هلو مونده بود کم‌ کم روابط بهتر شدو گه گاهی میدیدیم همو تا یروز که خانومم رفت سرکار همینکه سوار سرویس شد دیدم زنگ زده شد درو باز کردم پرید تو خونه جا خوردم گفت از اولم عرضه نداشتی یه پیشنهاد نتونستی بدی یا الان میای سکس یا داد میزنم من اولین بارم بود بازن غریبه اولش یه جوری حس تجاوز بهم دست داد ولی کم کم راه اومدم اولش لبامو گرفت دهنش الان نگاه میکنم امگار اون داشت منو میکرد من شکه بودم یکم که خورد تازه حواسم جمع شد بغلش کردم لباشو میخوردم سینشو میمالیدم یه دستمو فرستادم تو شرتش خیس خیس بود به جرات میتونم بگم بعد اونم که با کلی خانوم سکس کردم هیشکی اونجوری خیس نبود خلاصه خیلی حرفه ای بود دوسالی با هم بودیم یجوری شده بود گاهی یه هفته ده روز هر روز با هم سکس داشتیم کم کم تابلو شدیم البته بعدها فهمیدم با چند نفر دیگه هم بوده با شوهرش دعوامون شد البته بعد از قهر با هم بلاخره شوهرش خونه رو فروخت و دیگه ندیدمش ولی به جرات جزو حشریترین. زنانی بود که دیدمببخشین اگر سکسی نبود تو دلم مونده بود به هیچکس هم نمیتونستم بگمولی یه چیز برادرانه میگم اون دوسالی که باهاش بودم کلا برکت از زندگیم رفته بود همش تو خونه دعوام میشد الان که فکر میکنم چوب اونو میخوردم خواهشا اگر میتونین دنبال زن شوهر دار نرین برا خودتون میگمالبته سهیلا منو یه ادم متفاوت کرد خیلی چیزا تو سکس یادم داد وخیلی خودباوری بهم دادالانم امیدوارم هرجا هست در کنار خونوادش بدون خیانت زندگیه خوبی داشته باشهعزت زیادحق نگهدارتوننوشته: ارش

313