بازی و مالیدن سینه هاش بهش خیلی حال داده با وجود سن كمی كه داشت كاملا حس میكردم كه قبلا با یه پسر حداقل یه حالی رو كرده ولی از گفتنش تفره میرفت. قهوه خونه یه لژ داشت كه پله می خورد میرفت پایین. جز ما سه تا كسی پایین نبود، چند بار دوستش كه میخواست با دوس پسرش بحرفه رفت بالا، نگین كنار من نشسته بود دستمو گرفته بود منم با دستای كوچولوش بازی میكردم چند بار دستمو تا رو بازوهاش بردم هیچی نمیگفت، حس میكردم خجالت میكشه… بار بعدی كه دوستش رفت و واسه چند دقیقه تنها شدیم لبامو بردم سمت لباش مقاومت كرد، من حس كردم ناز میكنه چون خیلی جدی نبود، لبمو كه دوباره نزدیك لباش كردم از دستام كه پشت شالش بود یه لرزش كوچولو تو بدنش احساس كردم، حس كردم دوس داره ولی اونجا كه كاریش نمیشد كرد… واسه چند ثانیه لبشو گذاشتم تو دهنم و یه دستم رو ساق پاهاش بود ، خلاصه اون روز جز لب بازی از رو مانتو یكم سینه هاشم فشار دادم، البته بعد اینكه بار اول لبشو خوردم دوستشو كه قرار بود باهم برگردن خونرو پیچوند تا بشه بیشتر بهم لب بده. اون روز حس كردم حال كرده، یه مدت همدیگرو درست حسابی ندیده بودیم و قاعدتا هیچ رابطه ای نداشتیم. باهمدیگه تلفنی حرف میزدیم فهمیدم رفته تهرانپارس خونه خواهرش، از اونجا كه من مكان درست حسابی نداشتم چون خونشون آپارتمانی بود و میشد یكم باهم تنها باشیم راضیش كردم كه میام میبینمت اونم گیر داد كه آبجیش می فهمه یا دومادشون میاد خلاصه من بی خیال نشدم قرار شد تو پاركینگ خونه آبجیش ببینمش ساعت ١ و نیم راه افتادم، تقریبا ٢ و نیم رسیدم در خونه خواهرش. به نگین زنگ زدم كه بیاد پایین. درو زد و رفتم تو ٢تا راه پله داشت یه آسانسور، دیدم داره از پله ها میاد پایین. اومد توی پاركینگ بزرگتر از دفعه قبل به نظر می رسید!. یه تی شرت عروسكی پوشیده بود ولی بیشتر دیدن ساپورتش منو تحریك كرد. لامصب شلوارش خیلی تنگ بود اینقد كه میشد شرتشو از روی شلوارش دید، اینجوری پاهای توپولش تو چش میومد. وقتی دیدمش بغلش كردم گونه هاشو بوسیدم و باهم نشستیم روی پله های سمت راستی یكم حرف زدیم. از اونجا كه میدونستم دفعه قبل لب بازی و مالیدن سینه هاش بهش خیلی حال داده خواستم ایندفه بجای اینكه كاری كنم ازش بخوام تا اینجا خلوته باهم حال كنیم. صورتشو زیاد آرایش كرده بود، ندیده بودم اینقدر به چشم و لباش دس بزنه. فكر میكنم خواهرش آرایشش كرده بود، خوشگل شده بود. راستش راس كرده بودم و حس سكس با یه دختر مخصوصا لباش كه یه رژ صورتی براق روش زده بود با یه خط لب تیره تر. دستشو گرفته بودم روی پله ها بهش گفتم: نگین كسی نیست دوس داری باهم حال كنیم؟ گفت: نه نمیخوام باید زود برم بالا خواهرم شك میكنه. گفتم: برو یه بهونه واسش بیار… راستش راس كرده بودم و حس سكس با یه دختر ١٦ – ١٧ ساله اذیتم میكرد ولی چون تجربش نكرده بودم بلاخره راضیش كردم تا بالا بره و برگرده. وقتی برگشت بغلش كردم و به سمت دیواره پله ها هلش دادم، مثل دفعه اول نبود مقاومت میكرد، میگفت فقط لب بگیر به سینه هام دست نزن. منم چسبیدم بهش و لبامو گذاشتم روی لباش. ازش خواستم تا لبامو زبون بزنه انگار دوست داشت بعد اینكه چنبار اینكارو واسم كرد وقتی كه داشتم لباشو میخوردم زبونشو به زور میكرد تو دهنمو درش میاورد بعد چند دقیقه اونجوری لبامو خیس كرده بود حسابی راس كردم، دستمو بردم روی شكمش یهو خودشو كشید عقب گفت بسه.من تحریك شده بودم حس كردم هنوز اونقدر تحریك نشده بدون اینكه به حرفش توجه كنم لباشو با زبونم خیس كردم، چونشو، گردنشو، دیدم فقط نگام میكنه… با دست راستم محكم گردنشو گرفتم دهنمو بردم سمته گوشش كه یه گوشواره ی كوچولو هم داشت، خودشو بدجور كشید عقب كه من حس كردم اونجوری میشه تحریكش كرد. یه ماشین اونجا بود، یه سمند بود همینجوری كه بغلم بود پا شد كه خودشو بكشه عقب چسبوندمش به سمنده. خودمم سفت بغلش كردم شروع كردم به خوردن گوشاش… گوشاشو با گوشواره هاش میك میزدم كه حس كردم داره آروم تر میشه ولی انگار دوس داشت كه مقاومت كنه انگشتمو گذاشتم تو دهنش ازش خواستم میكش بزنه. نگاه كردن به قیافش تو اون حالت بیشتر تحریكم میكرد… دستمو دوباره بردم روی شكمش با انگشتام كه هنوز خیس بود نافشو مالیدم سعی كردم این كارو ادامه بدم چون همون لحظه بهم اجازه داد سوتینشو از زیر لباسش بدم پایین یهو شانس ما صدای ریموت در اومد كه سری مجبور شدم ببرمش تو راه پله تا اینكه طرف ماشینشو پارك كنه ٥ دقیقه ای طول كشید. یه حس خاصی بود اینكه نشستم رو پله ها اونم نشست رو پام. این حس بهم حال داد كه اون ترسیده بود، منم سفت چسبونده بودمش تو بغلم جوری كه سینه هاشو با آرنجم فشار میدادم. صدای آسانسور اومد بعد چند لحظه دوباره همه جا ساكت شد سكوت حس شهوتمو بالاتر می برد فهمیدیم طرف رفته، نگین میخواست بره، ترسیده بود. دوباره چسبوندمش به ماشینه، بی اختیار زیپ شلوارمو وا كردم و كیرمو كه بدجور راس شده بود با دستام كشیدم بیرون، چون بهم خیلی نزدیك بودیم نمیتونست ببینتش ولی وقتی درش آوردم روی بدنش كه تا روی ناف تیشرتشو بالا زده بودم حسش كرد با تعجب نگام میكرد اون لحظه با نگاش خیلی تحریك شدم لبمو رو لبش گذاشتم كه نتونه چیزی بگه، با دستام ساپورتشو تا یكم روی زانوهاش كشیدم پایین حس كردم میخواد گریه كنه، قیافش یه جوری شد م حشریم میكرد لاله ی گوش یكم لیس زدم بدجور راس كرده بودم با دستش لبه ی شورتشو گرفت كه ندمش پایین منم كیرمو بردم سمت دستش و با دستم دستشو آوردم كه واسم بگیرتش. انگار كه اولین بارش بود سفت گرفته بودش ازش خواستم واسم خیسش كنه اولش امتناع كرد ولی بعد دستشو برد سمت دهنش كه دستشو خیس كنه یكم واسم مالیدش دستای كوچولوش بیشتر حال میداد و كم كم حس میكردم اونم میخواد. بهش قول دادم كه نگین نمیخوام باهات كاری كنم! قبول نكرد كه به شرتش دس بزنم ولی بالاخره بعدش آروم شرتشو هم تا رو زانو كشیدم پایین ازش خواستم پاهاشو ببنده تا لای پاهای گوشتیش تلمبه بزنم اول كه نفهمید میخوام چیكار كنم ترسیده بود. منم آروم كیرمو بعد اینكه یكم به چوچولش مالیدم گذاشتم لای پاهاش… داغ و سكسی بود، صدای نفساش رو شونم حشریم میكرد لاله ی گوششو یكم لیس زدم پرسیدم دوس داری؟ بازم كتمان میكرد كه میخواد و گفت بسهههه دیگه… سعی كردم حشریش كنم كیرمو تا ته دادم بالا پاهاشو با دستام بستم و تند تند عقب جلوش میكردم كه یهو دیدم داره با دستاش بشتمو ناخن میكشه بدنش داشت میلرزید نتونستم خودمو نگه دارم وقتی دیدم داره ارضا میشه حس كردم آبم داره میاد لبمو گذاشتم رو لبش و آبمو ریخم لای پاهاش… اینقدر تحریك شده بود چند دقیقه تو بغلم میلرزید، منم با دستم واسش مالیدم و گوشاشو خوردم تا ارضا شد. جالبه كه سر همین داستان چند روز باهم قهر بودیم تا دوباره آشتی كردیم. داداش حشری, کیر,داداشی کوس, کوس خیس ,جنگل ,آب کیر کوس بدم ,آب کیر برده جنسی ,آنال تینیجر ,سکس خانوادگی سکس خشن ,برده جنسی سوراخ کون ,گشاد ,آب کیر کوس آب کیری کیر بخور ,کلفت کوس کره ای ,تست دو کیر ,سوراخ گشاد کیر سیاه ,کوس پاره زن جنده ,کوس پولی کوس نمای نزدیک تخم بخور ,آنال جنده شهوتی ,حشر بالا کیر خور ,سوراخ کون
خانواده با حال حشری ,کیر بابایی واسه همه هست
2.4K بازدید100%