مامانی نبود ,من از کیر بابایی استفاده کردم و بهش دادم

3.1K

مادرم گفت بسه دیگه بچه ها کسمو پاره کردید حموم بعد از یکی دو ساعت اومد بیرون ،معلوم بود حسابی به خودش صفا داده! بعد رفت نشست جلوی آینه وشروع کرد به آرایش کردن منم تو این فاصله نهارمو خوردم لباسامو پوشیدم ورفتم پیش مامانم بهش گفتم کاری نداری مامانی؟ من دارم میرم پیش یکی از بچه ها باهم درس بخونیم با اجازتون ماشینم میبرم،مامانم گفت باشه پسرم برو فقط وقتی برگشتی احتمالا من نیستم میخام برم کرج یه سری به خاله شیرین بزنم سعی میکنم شب برگردم ولی اگه یه وقت دیر شد شب میمونم فردا صبح برمیگردم،غذا تو یخچال هست برگشتی با مانی شامتونو بخورین و بخوابین،باشه گلم؟ منم با یه لحن لوس گفتم باشه مامان جان شما خیالتون راحت باشه! خداحافظی کردم اومدم تو پارکینگ ماشینو روشن کردم ،اومدم بیرون حدودا 100 متر بالاتر ماشینو خاموش کردم وچشم دوختم به در ساختمونمون که کی مادرم میاد بیرون؟ ساعت دقیق 3 ظهر بود،تقریبا یک ساعت شد که منتظر بودم تااینکه یه ماشین آزرای سفید رنگ ازکنارم رد شد که دونفر مرد توش نشسته بودن،تقریبا 20 متر جلوتر از در خونمون نگه داشتن بعد از چند لحظه دیدم مامان جونم از ساختمون اومد بیرون با یه سرو تیپ کاملا جنده ایی!! رفت وسوار آزرا شد وراه افتادن.منم پشت سرشون راه افتادم خیلی مراقب بودم که متوجه نشن بعد از نیم ساعت جلوی یه سوپر مارکت نگه داشتن که یهو دیدم دوتا غول بیابونی از ماشین پیاده شدن! سنشون بین 30 تا 35 سال میخورد،قد جفتشون بالای 190 هیکل بدن سازی خفن،بازوهاشون از کله من بزرگتر بود خلاصه ریدم به خودم!رفتن تو مغازه وبا یه کیسه خوراکی اومدن بیرون چیپس ماست دلستر . تقریبا ساعت 6 غروب بود که رسیدیم جلوی در یه باغ بزرگ حوالی کرج اسم اون منطقه رو بلد نیستم پر بود از باغهای خیلی بزرگ.جلوی در یه باغ نگه داشتن،یکیشون درو باز کرد ورفتن تو منم یه نیم ساعتی همونجا تو ماشین نشسته بودم وبه در باغ چشم دوخته بودم،اصلا نمیدونستم چکار باید بکنم بالاخره دلو زدم به دریا با خودم گفتم هرچه باداباد! ماشینو پارک کردم رفتم پشت دیوار باغ با هر مصیبتی بود خودمو از دیوار کشیدم بالا وپریدم تو باغ هوا کاملا تاریک شده بود هیچ نوری نبود جز نور یه خونه ویلایی که وسط باغ بود.داشتم از ترس سکته میکردم یواش یواش به سمت ویلا حرکت کردم رسیدم به ویلا،یه بالکن یک متری داشت آروم خزیدم روی بالکن درست زیر پنجره ،صدای حرف زدنشون میومد،قلبم داشت از دهنم میومد بیرون .آروم آروم آروم سرمو بردم بالا دیدم دوتا پسرا دراز کشیدن رو زمین،جلوشون بساط مشروب پهن بود یه شیشه ویسکی با کلی مزه…تقریبا لخت بودن هر کدوم فقط یه شرت هفتی پاشون بود.واقعا بدنای قشنگی داشتن پوست جفتشون برنزه بود یکیشون یه خالکوبی رو دستش داش که بعد فهمیدم اسمش اکبرست و اون یکی مهرانه.از مامانم خبری نبود! بعد از چند لحظه اکبر داد زد زیبا جون کجایی ؟بیا دیگه جیگر طلا! تو همین لحظه در یکی از اطاقها بازشد و مامانم اومد بیرون،وای خدای من چی میدیدم؟! مامانم یه لباس سفید حریری تنش کیرشو تا ته کرد تو کس مادرم بود که شرتو سوتین قرمزش کامل معلوم بود یه کفش پاشنه دار قرمزم پاش بود با دیدن این صحنه راستش خودمم راست کردم چون بینهایت سکسی شده بود ،مثل زنایی که تو فیلم سوپرا هستن! اومد و کنار اکبر نشست اول یه لب کوچیک ازهم گرفتن بعد مهران ساقی شد شروع کرد پیکا رو پر کردن.حسابی مست کردن مخصوصا مامانم! بالاخره آقااکبر عملیاتو شروع کرد! آخرین پیکو رفتن بالا بعد اکبر دستشو انداخت دور گردن مامانم برد نزدیک وشروع کردن به لب گرفتن از هم. یه دست اکبر لای موهای مامانم بود و اون دستش روی سینه های مادرم،مهران هم اومد کمک اکبر ، نشست سمت دیگه مادرم ،دوتا بند لباسشو داد پایین سوتینشم باز کرد و شروع کرد به خوردن سینه هاش، حالا نخور کی بخور ! همزمان کوس مادرمم میمالیدن مادرم با دوتا دستاش موهاشونو چنگ میزد ،صدای آخ واوخ مامانم تو کل ویلا پیچیده بود،بعد از چند دقیقه پاشدن سرپا مادرم دوزانو نشست جلوشون ،کیراشونو داراوردن وای خدای من چقدر بزرگ بودن کیراشون!مادرم شروع کرد به ساک زدن،یه کم برای این یه کم برای اون ،یه کم برا این یه کم برا اون! کاملا حرفه ای مثل فیلم سوپرا ! خایه های جفتشونو لیس میزد همش میگفت جون فدای این کیراتون بشم امشب باید جرم بدید! بعد بلندش کردن نشوندن روی مبل،اکبر شرتشو کشید پایین یه کم کسشو خورد بعد کیرشو تا ته کرد تو کس مادرم، پاهاشو داد بالا وشروع کرد به تلمبه زدن!یه جور تلمبه میزد که انگار قاتل پدرشو گیر آوورده! بعد جاشو با مهران عوض کرد مادرم فقط آخ و اوف میکرد معلوم بود خیلی بهش حال میده! تقریبا نیم ساعت داشتن رو کسش تلمبه میزدن. مادرم دیگه ااکبر شده بود گفت بسه دیگه بچه ها کسمو پاره کردید! با این حرفش یه دفعه اکبر قاطی کرد! یه سیلی محکم زد تو گوش مادرم گفت خفه شو جنده حالا حالاها باهات کار داریم! مادرم که شوکه شده بود داد زد چته وحشی؟ اکبر موهای مامانمو گرفت تومشتش وکشون کشون بردش تا وسط سالن مادرم جیغ میکشید گریه میکرد میگفت ولم کنید دیگه،تورو خدا ، دارم میمیرم! اکبر به مهران گفت بخواب رو پاهاشو داد بالا وشروع کرد به تلمبه زدن زمین مهران خوابید کیرشو داد بالا بعد اکبر به مادرم گفت با کس بشین روش ،مادرمم هم که چاره ایی جز اطاعت نداشت با کس نشست رو کیر مهران شروع کرد براش تلمبه زدن اکبرم از پشت چاک کون ماردمو بازکرد ،یه تف انداخت رو سوراخ کونش و کیرشو تا ته کرد تو کون مادرم. مادرم از شدت درد نمتونست نفس بکشه وفقط ناله میکرد،سینه های مادرم تو دستای مهران بود اکبر هم از پشت موهاشو میکشید و هرازگاهی یه سیلی میزد تو صورتش،چند دقیه همینطوری از جلو وعقب مادرمو گاییدن دیگه داشتن ااکبر میشدن،کیرشونو کشیون بیرون،پا شدن سرپا مامانمو دوزانو نشوندن جلوشون،مادرم صورتشو داده بود بالا،چشماش ودهنش بسته بود،اکبر داد زد دهنتو باز کن.گفتم باز کن.آهان،زبونتو درار بیرون.حالا خوب شد.!بعد از چند لحظه جق زدن دوتایی ااکبر شدن وتمام آبشونو خالی کردن رو صورت وتو دهن مادرم .دهن مادرم پر شده بود از آب کیر آقایون!! اکبر ومهران ولو شدن روی زمین،مادرم بلند شد و تلو تلو خوران رفت سمت دستشویی….اینجا بود که به خودم اومدم،مثل چوب خشک شده بودم!آروم فلنگو بستم ،از روی دیوار پریم بیرون ،نشستم پشت ماشینو گازشو گرفتم سمت خونه.نمیدونم اونشب تا صبح چند باره دیگه مادرمو گاییدن،آخه فرداش حوالی ظهر بود که مامانم با یه حال نزار برگشت خونه.! تو این چند روز که از این ماجرا میگذره چیز خاصی ازش ندیدم.فکر کنم فعلا داره به کسو کونش استراحت میده داداش حشری, کیر,داداشی کوس, کوس خیس ,جنگل ,آب کیر کوس بدم ,آب کیر برده جنسی ,آنال تینیجر ,سکس خانوادگی سکس خشن ,برده جنسی سوراخ کون ,گشاد ,آب کیر کوس آب کیری کیر بخور ,کلفت کوس کره ای ,تست دو کیر ,سوراخ گشاد کیر سیاه ,کوس پاره زن جنده ,کوس پولی کوس نمای نزدیک تخم بخور ,آنال جنده شهوتی ,حشر بالا کیر خور ,سوراخ کون