جنده کوس طلایی ۱

3K

جنده بی پول خیلی دمغ بودم چندوقت بودمشتری نداشتم ازشانس بدم چندروز بودكمیته بدجوری جنده ها را جمع میكرد.یك بگیربگیری بودكه نگو و نپرس.اكثر دوستهام را گرفته بودندخودم هم دوبار شانسی از دستشون دررفته بودم و نزدیك بود بگیرنم. چند تا مشتری را هم تا میخواستم گیر بندازم ازم گرفته بودند. هر روز دو ساعت به خودم میرسیدم و میرفتم بیرون اما تا یكی می خواست بهم تیكه بندازه یكهو كمیته میریخت و منم مجبور بودم فرار كنم اعصابم خیلی خورد شده بود. صاحبخانه هم پولش را میخواست فكر میكنم زنش سیخش میكرد بدشون نمیاد به یك بهانه ای منو از خونه ام بندازند بیرون. خیلی به پول احتیاج داشتم اما حتی پول غذا خوردن هم نداشتم مونده بودم چكاركنم به خودم گفتم زنگ بزنم به چند تا از بچه ها تا برم خونه شون اما همون آدمهایی كه همیشه التماس میكردند برم خونه شون ترسیده بودند و هیچكدوم ازم دعوت نكردند تا برم پیششون. دیگه داشتم ناامید میشدم كه یاد مجیدكس كش افتادم قبلا باهاش كارمیكردم چند بار منو پیش چندتا پولدار برده بود و حسابی درآورده بودم. چند وقتی بودكه پیداش نبود میگفتند با گردن كلفتها میگرده و دیگه اهل كس كشی نیست. چاره ای نداشتم باهزار زحمت پیداش كردم و باهاش حرف زدم اونم پشت تلفن حرف نزد و با من بیرون قرارگذاشت. زود حاضر شدم رفتم پارك سر قرارمون. تعجب كردم یعنی این همون مجید خودمون بود چقدر شیك شده بود. ماشینی كه سوار شده بود رو هیچكس نمیتونست سواربشه چه برسه اون تارسید به من گفت اینجا جای صحبت نیست بریم تو ماشین من.سوار ماشین شدیم بهش گفتم چه خبر مجید چی شده اینقدر نو نوار شدی؟ دیگه با ما نمیگردی.مجید گفت:راستش یه مدتیه دیگه كارهای كوچیك نمیكنم فقط با كلاس بالاها میگردم یك دشت كه میكنم به اندازه ده تاكس كه اینوراونور میبرم برام مایه داره راستی توهم بدون مشتری موندی؟گفتم: بدجوری، میدونی كه چند وقتیه هیچكی جرات نمیكنه پا جلو بذاره تامیخوام مشتری گیربیارم مجبور میشم فراركنم راستی چرا اینجوری شده؟ دلم راضی نمیشه ازکون بدم مجیدكس كش گفت:چه میدونم حتمابازم طرحه. بهر حال یك یه ماهی این وضع هست منم دمغم چند تا از جنده های منم گرفتند الآن تیكه هیچی دور و برم نیست چند تا مشتری هم دارم كه بدجوری كلید كردند.پرسیدم: مشتری؟ مگه الان مشتری هم پیدا میشه نمیبینند چه بگیربگیریه؟گفت:آره بابا اونها این چیزها حالیشون نیست فكركردی اونها آدم معمولیند نخیر اونها این چیزها اصلا براشون معنی نداره راستی امشب كه برنامه نداری؟- برنامه؟ بابا توهم دلت خوشه ها؟-خیلی خوب پس الان میبرمت جای دو تا خرپول میتونی راحت تیغشون بزنی ولی اینم بگم باز ادا بازی درنیاری نبینم اونجاكه رسیدی بگی ازكون نمیدم ها. آخه چكاركنم بدم میاد نمیدونم چرا ولی دست خودم نیست باور كن سرهمین مساله چوب زیاد خوردم اما نمیدونم چرا باز دلم راضی نمیشه ازکون بدم! ادامه دارد …