سلام ، راستش خیلی وقته داستان های شهوانی رو پیگیرم ولی خب هیچ وقت جرات نداشتم بنویسم. تا اینکه تصمیم گرفتم اولین تجربه خودمو با شما به اشتراک بزارم و اگر بازخورد خوبی داشت بیشتر بنویسم … خب بریم سر اصل مطلب، اول از خودم بگم من امیرعلی سی و پنج سالمه ساکن کرج و این داستانی که براتون مینویسم مربوط میشه به سال ۸۸…یکی از روزهای بسیار گرم تابستون بود ، من اون روزا با ماشین مسافرکشی میکردم هر ایستگاهی که خالی بود وایمیستادم و مسافر میزدم .به واسطه آشنایی با بعضی از خطی ها تو یکی از مسیرها وایستادم تا مسافر بگیرم یکی از راننده ها که سالها میشناختمش منو صدا زد و گفت ی خانوم دربستی هست میبریش تهران؟ منم که از خدا خواسته گفتم چرا که نه و ازش تشکر کردم و خانوم و صدا زدم گفتم تشریف بیارید نوبته منه من میرسونمتون، از خانوم بگم قد ۱۸۰ تا ۱۸۵اندام بسیار تراشیده و تو پر و با آرایش فوق العاده جذاب که چشمان هر مردی رو اسیر شهوت میکرد…اسمش مهسا بود…وقتی سوار ماشین شدم و استارت زدم با کمال تعجب دیدم درب جلو باز شد و اومد نشست جلو و با ی لبخند زیبا گفت آقای راننده من میرم تجریش. و بعد گفت میشه کولر روشن کنید خیلی گرمه … از اونجایی که ماشین من ی پراید داغون بود و کولر خراب با کلی شرمندگی گفتم عذر میخام کولر ماشین خرابه حالا راه میوفتیم باد خدا هست استفاده میکنیم. خلاصه هردو خندیدیم و راه افتادیم… برا ی اینکه حوصلتون سر نره داستان رو کوتاه میکنم چون میدونم الان دارید فحش میدید سریع برسم به اصل داستان… تو اتوبان بودیم خودش سر صحبت و باز کرد و شروع گرد از سختی کارش گفتن اونجا بود فهمیدم آرایشگره و داره میره تجریش ی دستگاه تتو بخره، خلاصه رفتیم و خریدشو کرد و با من برگشت کرج .خونشون مهرشهر بود. رسوندمش دم در و کرایه رو حساب کرد و شمارمو گرفت و گفت اگر خواستم جایی برم با شما تماس میگیرم … دو روز بعد ی شماره ناشناس روی گوشی افتاد تا پشت خط گفت الو، از صداش شناختمش بعد سلام و احوالپرسی ازم خواست برم دنبالش و ببرمش فردیس، منم جنگی ماشین و اتیش کردم و رفتم دنبالش، وقتی تیپ جدیدشو دیدم شوک شدم که اون خانوم ارایش کرده مانتو پوش الان شده یک خانوم محجبه، خلاصه رفتیم فردیس و باز کلی خرید کرد و تا برگردیم خونش ساعت شده بود ده یازده شب…موقع پیاده شدن با ی ناز و کرشمه ای به من گفت امیرعلی جان تشریف بیار خونه من گفتم نه ممنون باید برم و فلان… گفت تعارف نکن کسی خونه نیست من و مادرم اینجا زندگی میکنیم که مادرم الان چند هفته ای رفته تبریز خونه خواهرم من تنهام بیا یکم صحبت کنیم حوصلم سر میره تنهایی…خلاصه منم دیدم مهسا خانوم داره امار میده سریع رفتم داخل ولی کلی استرس داشتم و میگفتم یکی نیاد یهو خفتم کنه و از این داستانا که همه براشون پیش میاد… نشسته بودم رو مبل که از اتاق اومد بیرون با ی ساپورت مشکلی جذب که روانش با ادم صحبت میکرد و ی تیشرت فیروزه ای من مات اون اندام بودم که سکوت و شکست و از خودم پرسید که مجردی یا متاهل که گفتم مجرد کی جرات میکنه زن بگیره و من پرسیدم شما چطور که گفت من مطلقه ام…اونجا دیگه گفتم امیرعلی جون داداش کوشت و زدی رو سیخ و امشب کوبیده میزنی به بر بدن… همینطور که مشغول میوه خوردن بودیم چشمم افتاد به سینهاش باور کنید دوستان این زن همه چیش بیست بود جوری که ادمو طلسم میکرد .منی که با دومین برخورد رفته بودم خونشون دیگه فکرشو کنید طرف چی بود… برگشت بدون مقدمه بهم گفت امیرعلی میشه ی خواهشی کنم گفتم جانم بفرما شما امر کن،گفت تو میدونی برای چی گفتم بیای تو خونه دیگه؟ گفتم هم صحبتی دیگه؟ گفت واقعا انقدر خنگی… خندیدیم و بهش گفتم بیا کنارم اومد سمتم بدنش ی بوی خاصی داشت ی بویی که هیچ کجا نمیشه گیرش اورد اصلا اون عطر مهسا برای من جاودان شد و تو تمام این سالها هیچ وقت مشابهشو استشمام نکردم… دستمو حلقه کردم دور گردنش و نوک انگشتامو رسوندم رو سینهاش اونم خودشو کاملا رها کرده بود و پای منو لمس میکرد که یک لحظه چشمامون بهم گره خورد و لب تو لب شدیم .جوری که فکر کنم نیم ساعتی مشغول بودیم و زمان از دستمون در رفته بود… شروع کردم پیشونیشو بوسیدن و آروم با حرکت بالاتنه نشون دادم باید بره زیر تا بخوابم روش و کم کم از گردن و گوش و گونه به بوسیدن و لیسدن تبدیل شدم به یک وحشی به تمام معنا که فقط تلاش میکرد فاتح میدان نبرد باشه، تیشرت فیروزه ای زیباشو کشیدم بالا زیرش ی سوتین قرمز جیغ بود. که شهوتمو صد برابر کرد دست انداختم زیر سوتینش و سینهاشو گرفتم دستم باور کنید سایزش نود به بالا بود اما این سینه ها بسیار خوش فرم و سر بالا بود دور سینهاشو زبون زدمو مثل قحطی زده ها میک میزدم و مهسا مثل مار زیر من به خودش میپیچید و هی آه میکشید.دست انداختم ساپورتشو در بیارم که شرتشم باهاش اومد پایین که همرنگ سوتینش بود و ست کرده بود حالا مهسا کاملا لخت و من داشتم شکمشو میلیسیدم خیلی تلاش کرد برم پایین و کوسشو بلیسم ولی من همیشه از این کار بدم میومد حتی با دیدن صحنه های فیلم پورن اون تیکه لیسیدن و رد میکردم… نوبت من شد لباسامو که ی شلوار جین ذغالی با ی تیشرت مشکی بود و دراوردم اما شرتمو در نیاوردم. با اینکه سکس های زیادی داشتم اما نمیدونم چرا یهو خجالت کشیدم .همینطور که سرپا داشتم هیکل لخت و زیبای مهسارو دید میزدم مهسا با ی حرکت رو زانو نشست و سرشو اورد جلو و نوک کیرمو از روی شرت گرفت تو دهنش(از کیرم بگم، تقریبا پانزده سانتی میشه ولی کلفتیش خوبه اینو کسانی گفتن که زیرش خوابیدن) بچه ها واقعا لذت بخش بود .جوری نرمش میداد که انگار صد سال اینکاره س خیلی حرفه ای با دندون شرتمو کشید پاییدن و رفت زیر خایه هام و زبونشو تا جایی که میشد اورد بیرون و انداخت زیر جفت خایه هام و ماساژ میداد نوک کیرم قطره آب منیع جم شده بود. از پایین کیرم لیس زد و اومد نوک کیرم و اون قطره ابمو با زبونش جمع کرد و ملچ و ملوچ کرد داشتم دیوونه میشدم .از شدت شهوت شروع کرد با ساک زدن تا ته میکرد تو و با لباش محکم کیرمو میگرفت و سرشو به چپ و راست تکون میداد. تا اینکه من گفتم بسته و گفتم بخواب میخوام بکنم تو کوست ی جوووون بلندی گفت و پاهاشو داد بالا سر کیرمو شلاقی میزدم رو کوس باد کرده ش ی کوس کاملا شیو شده با لبه های برجسته و ی چوچول جمع و جور صورتی سر کیرمو گذاشتم درش و تا دسته جا دادم توش. خیلی عجول شده بودم دیگه هیچی حالیم نبود و استرس نداشتم و تن تن میکوبیدم مهسا فقط قربون صدقم میرفت و حرفهای شهوت انگیز میزد که منو به مرز انفجار میرسوند. ی ده دقیقه ای رگباری تلمبه زدم ازش پرسیدم کی میای و گفت من دیر ارضاع میشم فعلا بزن ،راستش تو اون لحظه به این فکر میکردم نکنه نتونم ارضاش کنم دفعه بعد بهم نده خب دیگه ما اقایون یکم اینده نگر هستیم خخخ… دیدم کم کم داره آبم میاد از روش پاشدم و رفتم دستشویی یکم آب سرد باز کردم رو کیرم خلاصه تخصص داشتم میدونستم چیکار کنم دیر آبم بیاد. اومدم دیدم قمبل کرده سرش تو گوشیه رو زانو نشستمو سر کیرمو گذاشتم لای کوس گوشتالوش و با ی حرکت فرستادم تو با کف دست میزدم روی باسنش و محکم میکوبیدم .خایه هام اویزون و با هر حرکت رفت و برگشت میخوردن به چوچولش اونم دستشو از زیر اورده بود تخمای منو آروم میمالید .دوستان این حرکت فوق العاده س است پیشنهاد میکنم موقع سکس از پارتنرتون بخوایید انجام بده. همینطور داشتم میکردمش و سینهاشو فشار میدادم که دیدم ناله های بدی میکنه فهمیدم داره ارضاع میشه با ی حرکت فشارش دادم خوابید زمین و افتادم روش .تن تن میکوبیدم و تمام بدنمون عرق کرده بود لاله گوشش میمکیدم و وقتی باسنش به بدنم برخورد میکرد و صدا میداد رو ابرا بودم ی آخ و اوف کرد و ارضا شد منم اخرای کارم بود داشتم میومدم که پرسیدم چیکار کنم گفت میتونی بریزی تو.با تمام قدرت تخلیه شدم و همینطوری روش دراز کشیدم مهسا با کوسش کیرمو میگرفت و ول میکرد خیلی حال میداد تا قطره اخر و بلعید… پاشدم دیدم ساعت سه شبه و من متوجه گذر زمان نشدم سریع خدافظی کردم و رفتم خونه… سکس من و مهسا چندین ماه طول کشید که بعدها فهمیدم این کثافت شوهر داشته و به من دروغ گفته بوده.یبارم بردمش شمال خاله ش هم همراه ما اومد و شب تا صبح سکس مارو تماشا میکرد. اگر از داستان من خوشتون اومد بگید که بقیه شو براتون تعریف کنم… ببخشید اگر حرفه ای ننوشتم من هنوز هنرجو هستم استادهای عزیز.نوشته: امیرعلی
469