اسم من آرش ه ،الان 27 سالمه ، از نوجونی و دوران مدرسه ، همیشه حس ام به بعضی همکلاسی هام خیلی قوی تر بود و همیشه سعی می کردم به هر قیمتی این دوستی رو حفظ کنم ، دوران بلوغ و دبیرستان ، به خاطر رفتار و شاید ظاهرم ، خیلی ها تلاش می کردن که به هر قیمتی شده یا فریب بدن یا راضی ام کنند که سکس کنیم ، دوستی ها همیشه منجر به این پیشنهاد و قصد ها میشد وخراب می شد . اون زمان خودم رو نمی شناختم ، نمی فهمیدم چیه و چرا متفاوت از دیگرانم . گاهی موقع خودارضایی ها حس اینکه مقعول باشم یا زن باشم رو هم تخیل می کردم ، یک بحران بین حس گناه ، تنهایی و اینکه همیشه مراقب باشم که فریب کسی رو نخورم و آبروم بره رو گذذروندم ، مشغول کنکور شدم و دانشگاه قبول شدم . شاید فضای دانشگاه اینکه هر کسی دنبال دختری بود و منم یه جورایی قاطی این فضا شده بودم اما همیشه موقع حس جنسی و ترجیح ام چیز دیگری بود .یکی از دوستای قدیمی دبیرستان که می دونستم بچه ها باهاش سکس کرده بودند هم دانشگاهی من شد و دوستی ما و اینکه پنهانی متوجه شدم که با کسی هستش و دنبال روابط با جنس مخالف نیست ، تلنگری شد که خودم رو بیشتر بشناسم ، سعی کردم با چند نفر که حتی روانشناس بودند صحبت کنم . کم کم حس گناه و انکار خودم تبدیل شد به جراتی که از شناخت خودم می اومد . هنوز سخت بود ، یکی دو ترمی از دانشگاه گذشته بود ، داستان می خوندم ، توی چت ها با چند نفر آشنا شدم و حرف می زدم اما هنوز نمی تونستم .یک بار با یه پسری به نام محسن دوست شدم ، من اونموقع 22 سالم بود و اون 34 سالش ، یکی دو ماهی طول کشید که اعتماد کنم و کلی شرط و شروط گذاشتم و بالاخره قرار گذاشتیم ، یه سکس ناشیانه داشتم و لذتبخش بود ولی بعدش که رفتار محسن تغییر کرد و فقط به چشم یه کیس برای سکس و ارضای خودش نگاه می کرد و ارزشی برای من قائل نبود و فکر می کرد چون من این حس رو دارم و اینطوری هستم می تونه هرکاری کنه و من باید مطیع اش باشم و این باعث شد که علیرغم حسی که نیاز داشتم به سکس ، حتی برای بار دوم قرار نگذاشتم ، کلی تهدید کرد و فحش داد و … اما خب من دنبال چیز دیگری بودم .یکی دو سال با آدمهای مختلفی چت می کردم ، حتی قرار می گذاشتیم بیرون و همو می دیدیم ، ولی خودم نمی گذاشتم به سکس برسه تا ببینم طرفم چه کاره است و بعدش که می فهمیدم تکرار همون اخلاق ها و نگرش هاست کم کم ناامید شدم و بی خیال . در خودم فرو رفته بودم . یه آدم درونگرا و ساکت که توی دنیای خودش زندگی می کرد .بعد از دانشگاه ، با آشنایی یکی از اقوام ، امریه یه سازمان شدم که سمت بهشتی بود . تا خونه ما دو تا کورس ماشین بود ، کم کم با یه آقایی که توی صف تاکسی شهرک غرب بود آشنا شدم ، موقع غروب که برمی گشتم هم رو می دیدم ،اسمش سعید بود و 39/40 سالش می شد و کارش نرم افزار بود در یه شرکت خصوصی ، اول ها در مورد موسیقی هایی که گوش می دادیم حرف می زدیم ، آدم مهربونی بود و با شخصیت . گاهی من یا اون ماشین می آوردیم و غروبها که برمیگشت با هم بر می گشتیم ، کم کم دوستی امون قوی تر شد و یادمه نزدیک پاییز بود و رفته بودیم بیرون و چون من ماشین برده بودم ، گفت بریم خونه ما ، اون شب کلی حرف زدیم و کم کم درباره خودمون هم حرف زدیم و از گرایش هامون حرف زدیم ، اون هم مثل من گرایش به همجنس داشت و با پسری چند سال کوچکتر از خودش زندگی می کردند و دوسالی می شد که پارتنرش مهاجرت کرده بود . تنها زندگی می کرد . اون شب فقط حرف می زدیم ، در مورد خاطرات امون حرف می زدیم . هر دومون خیلی از نظر عاطفی کیس هم نبودیم ولی خب می تونستیم حداقل بابت سکس همو ارضا کنیم .اون شب فقط تلنگری به هردومون شد که باعث بشه به این موضوع فکر کنیم . بعد از یک هفته فاصله گرفتن از هم و رسمی تر شدن که خب خیلی ضایع نباشیم جلوی هم ، کم کم تعارف رو کنار گذاشتیم و توی راه برگشت ، بهم گفت که اگر دوست داری با هم سکس کنیم .بعد چندین ماه شناخت ازش ، می دونستم آدم سواستفاده گر نیست و حس ام رو درک می کنه .قبول کردم ، قرار شد جمعه من برم پیش اش . توی یکی دو روز باقی مونده کلی پشیمون می شدم و دوباره مشتاق می شدم که این فرصت هرچند فقط سکس هستش رو استفاده کنم.جمعه گفت ناهار بیا پیش ام ، اما نتونستم و بهش گفتم دیر میام ، از استرس نمی تونستم چیزی بخورم ، فقط خونه رفتم خودم رو آماده کردم و رفتم ، رسیدم و از آسانسور که اومدم بیرون ، دیدم دم در اپارتمان منتظر منه ، احوالپرسی مون هم طور دیگه ای شده بود ، حتی وقتی دست می داد ، درون خودم خجالت می کشیدم ، حس خجالت داشتم که فقط برای سکس اومدم ، داخل که نشسته بودیم ، سعید سعی می کرد یخ من آب بشه و عادی تر بشم . نمی خواستم ضایع رفتار کنم ، خودم بهش گفتم من برم سرویس آماده بشم ، اگرچه خونه کارم رو انجام داده بودم ، محض احتیاط و اماده شدن روحی رفتم سرویس ، با یه شورت و پیرهنی که داشتم بیرون اومدم ، سعید یه تیشرت و شلوار ورزشی تو خونه بود . هنوز نشسته بود توی پذیرایی ، وقتی منو دید ، بلند شد و با یه لبخند مهربون ، بهم گفت : از تخت که بدت نمیاد ؟ گفتم نه . گفت پس بریم داخل اتاق ، داخل اتاق که شدیم ، یه تخت دو نفره بود ،کنار تخت یه میز و کتابخونه بود که روی میز ژل و بسته کاندوم و دستمال بود که معلوم بود که اماده کرده برای سکس با من ، سمت میزش رفت و یکی از موزیک هایی که هر دو دوست داشتیم رو با لپ تاپ اش پخش کرد و اومدم سمت من . من آروم لبه تخت نشستم ، سعید از نظر قد و وزن کمی بزرگتر از من بود و جثه ظریف من دربرابر هیکل مردونه اون حس خوبی بهم می داد . کنارم نشت و آروم گونه ام رو بوسید و دستاش روی پشتم و رونهام آروم آروم نوازش کرد . نمی خواستم حس کنه که خیلی تجربه ندارم و سعی می کردم وا بدم و رها باشم .یه کم گردن من رو بوسید و می خورد و منم سعی می کردم از روی شلوارش کیرش رو نوازش کنم . شروع کرد همزمان دکمه های پیرهنم رو باز کنه و کمکش کردم پیرهنم رو درآوردم . دستاش که روی شکم و سینه هام می چرخید ، حس خوبی بهم می داد . منو آروم به پشت روی تخت خوابوند و اومد روم ، تیشرتش رو درآورد ، اولین بار بود بدن اش رو می دیدم ، عضلانی بود ، دستاش و بازوهاش قوی به نظر می رسید . سرش رو خم کرد و شروع کرد به خوردن گردن و گاهی می اومد پایین و سینه هام رو می خورد .چشمام رو بسته بودم و حس اینکه بدنم در اختیارش بود لذت می بردم . منو برگردوند و کمی پشتم رو نوازش کرد و آروم شورتم رو درآورد و شروع کرد به نوازش و مالیدن کونم . گاهی لای کونم رو باز می کرد و سوراخم رو با انگشتاش بازی می داد و نوازش می کرد .یه کم که با کونم بازی کرد ، از روم بلند شد و کنار تخت شلوارش رو کشید پایین و نذاشتم بیاد روی تخت ، جلوش زانو زدم و شروع کردم کیرش رو از روی شورت نوازش کردن و مالیدن . کم کم سفت شدن کیرش رو زیر دستام حس می کردم ، با دستاش سرم و موهام رو نوازش می کرد ، کیرش رو از شورتش درآوردم . خیلی حرفه ای نبودم ولی تلاش کردم که خوب باشم ، کمی با دستام مالیدم و گذاشتم توی دهنم ، شروع کردم به ساک زدن ، جون گفتن های سعید باعث می شد لذت ببرم از اینکه کارم رو خوب انجام می دم .گاهی کیرش رو درمی آوردم از سر تا پایین کیرش رو می لیسیدم و دوباره ساک زدن رو ادامه می دادم ، گاهی خودم حشری می شدم و کیرش رو تا حلقم می بردم و آه کشیدن های سعید نشان از لذت بود . دستام رو از پاهاش و کیرش رها کردم و پشتم بردم ، سعید سرم رو گرفت و آروم شروع کرد به تلمبه زدن داخل دهنم . برام لذت بخش بود ، سعید یه کم که داخل دهنم تلمبه زد ، کیرش رو درآورد و بلندم کرد و جوری که سرم لبه تخت باشه و به پشت خوابیده باشم روی تخت خوابیدم ، کیرش رو داخل دهنم کرد و ایندفعه کیرش بیشتر داخل می شد و تا حلقم می رفت ، سعید سعی می کرد خیلی تند تلمبه نزنه که عق بزنم .حس عجیبی بود ، از پایین کیرش رو که داخل دهنم می رفت رو می دیدم ، کمی خم شد روم و نوک سینه هام رو گرفته بود و آروم کیرش رو تا جایی که می شد می کشید بیرون ، وقتی به کلاهکش می رسید با لبهام سر کیرش رو نگه می داشتم و دوباره سعید داخل می کرد .شق شدن کیرش رو داخل دهنم حس می کردم ، رگ روی کیرش حسابی باد کرده بود . کیرش رو درآورد و کمی با دستش کیرش رو پاک کرد و منو داگی لبه تخت بلندم کرد و شروع کرد با ژل روان کننده ای که کنار تخت از قبل گذاشته بود شروع کرد با انگشت سوراخم رو باز کنه . حشری بودم و از اینکه داره آماده ام می کنه برای کردن ، لذت می بردم با انگشت کردنش صدای آه ام رو بلندتر می کردم . اوایل اش خوب بود ولی وقتی انگشتها اضافه می شد و عمیق تر فشار می داد درد داشت ، کم کم رون شد و سوراخم هم چرب شده بود و هم بازتر شده بود . توی اون حالت کیرم رو که کمی بلند شده بود رو می دیدم . گاهی سعید با یه انگشت سوراخم رو باز می کرد و همزمان با دست دیگه اش کیرم رو گرفته بود و می مالید .دیگه آماده شده بودم ، سعید از بسته کاندوم یه کاندوم برداشت و روی کیرش کشید . منو یه کم روی تخت میزون کرد و همونجوری که داگی بودم و اون هم کنار تخت ایستاده بود ، بهم گفت ، یه کم بالا بیا . پاهام رو کمی جمع کردم و سعید شروع کرد کیرش رو لای کونم مالیدن و چند بار با کیرش به لپای کونم ضربه می زد ، یه کم با انگشت سوراخم رو باز کرد و سر کیرش رو گذاشت لب سوراخم ، کیرش رو فشار داد داخل ، کلاهکش داخل شد و کمی دیگه اش هم با فشارش داخل شد ، کمی درد داشت ، آه بلندی کشیدم و دستم رو که بردم پشت آروم شد ، دستش رو روی کمرم و پشت فشار داد و من سرم رو روی تخت گذاشتم و کونم کمی بالاتر اومد . با یه دست که روی کمرم بود منو کنترل می کرد و با یه دست دیگه اش کیرش رو داخل من نگه داشته بود ، کمی کیرش رو داخلم تکون داد و یه کم دیگه فشار داد . دردم کم بود ولی خب فشار و درد کیرش باز هم بود . کیرش رو کمی آروم عقب و جلو می کرد و دوباره فشار داد ، کیرش تا ته داخل شد ، آه بلندی کشیدم و کمرم رو با دو دستش گرفته بود و سعی می کرد تکون نخورم . کمی آروم شدم ، چند بار کیرش رو به آرومی در می آرود تا نصفه و دوباره داخل می کرد ، اه و ناله های من رو با جون گفتن و حرف زدن که تموم شد و الان آروم میشه ، آروم می کرد . دیگه رون شده بود ، تلمبه هاش دیگه عادی شده بود و شروع کرد به تلمبه زدن . دردم کم بود و فقط در حدی بود که دوست داشتم . توی شیشه کمدی که اونطرف اتاق بود ، ناواضح بدن سعید که پشتم بود و کونم رو که بالا بود و داشت تلمبه می زد داخلش رو می دیدم .وقتی کیرش رو داخل می کرد ، دوست داشتم کیرش رو بیشتر حس کنم ، خودم رو سعی می کردم سفت کنم و کیرش رو فشار بدم ، آروم کونم رو فشار می داد که نکن . یه کم سرعت اش بیشتر شده بود ، حسابی حشری شده بودم . کیرش تا ته داخل کرد ، متوقف شد و یکی از پاهام رو به سمت پایین تخت کشید و همونجوری که کیرش داخلم بود لبه تخت یه پام رو کنارم بالا داده بود و خودش اومده بود به لبه تخت تکیه کرده بود و یکی از لپای کونم که بالاتر بود با دستش گرفته بود و فشار می داد و همزمان تلمبه هاش رو ادامه می داد . روم خم شده بود و سعی می کرد پاهام رو از هم بازتر کنه و لای کونم رو باز می کرد که کیرش عمیق تر داخل بره . خودم رو کشیدم وسط تر و سعی کردم با دستم روی من بخوابه .کیرش رو درآورد و هر دو وسط تخت رفتیم و دوباره اومد روم ، کیرش رو کامل داخل کرد و پاهاش دوطرف من بود و خودش روم خوابید . سرش کنار سرم بود . تلمبه نمی زد . توی گوشم گفت : آرش تو خیلی خوبی ! مرسی که اومدی . حس اینکه برای مردی باشم دیونه ام می کرد . شخصیت سعید و بدنش برام لذت بخش بود . می دونستم خیلی حس عاطفی بینمون نیست ولی اون لحظه دوست داشتم صورت و لبهاش رو ببوسم . دوست داشتم بدونه که حسی بهش دارم . به صورتش خیره شدم ، چشمام رو بستم و لبهام رو گذاشتم روی لبهاش ، سعید کمی مکث کرد و شروع کرد به لب گرفتن از من . چند دقیقه ای دستاش روی سینه ها و شکمم نوازش می کرد و همزمان لبهام رو می بوسید . بهترین لحظه برای من بود . گاهی که خیلی هیجانی می شد ، خودش رو بهم فشار می داد و کیرش فشار می آورد به پروستاتم و باعث می شد خیلی لذت بخش تر بشه . لبهاش رو از روی لبهام که برداشت ، چشمام رو باز کردم ، آروم بهم گفت : آرش ! دوستت دارم . چند بار لب گرفت و بدنم رو داخل بازوهاش سفت گرفت و شروع کرد به تلمبه زدن . داشتم به حرفش فکر می کردم که احتمالا توی هیجان سکس یه چیزی گفته .یه کم که تلمبه زد ، کیرش رو کشید بیرون و کنارم به پشت دراز کشید و من روی کیرش نشتم و دستام روی رونهاش بود و خودم رو بالا و پایین می کردم . نمی تونستم خیلی خودم رو بالا ببرم و کیرش حسابی داخلم فشار می آورد ، سعید که دید من خیلی نمی تونم بالا و پایین زیاد برم ، منو به سمت خودش کشید و بغلم کرد و کمی پاهاش رو خم کرد و شروع کرد تلمبه زدن . سینه به سینه خودش من رو گرفته بود و دستاش روی پشت و کونم بود و تلمبه هاش اونقدر عمیق و سریع شده بود که من آه و ناله هام حسابی حشری شده بود و کم کم ضربه می زد . یه لحظه دستاش رو برد روی لپای کونم ، از هم باز کرد و چند تا تلمبه زد ، اونقدر داغ بودم که ارضا شدم ، با این صحنه ، سعید من رو محکم بغل کرد و کیرش رو فشار می داد داخلم که درنیاد ، سریع بلند شد و با هم چرخیدیم و من رفتم زیر و پاهام رو باز کرد و خودش روم بود ، چند بار کیرش رو داخلم تلمبه زد و منم که جونی نداشتم ، فقط پاهام رو باز کردم که راحت تر تلمبه بزنه ، لبهام رو می خورد و می بوسید و تلمبه هاش رو سریعتر و عمیق تر شده بود . بیشتر درد و سوزش داشتم که سعید ارضا شد . کمی جابجا شد ، کیرش هنوز داخلم بود ، آروم شد و سرش کنار سرم بود و نفس هاش رو می شنیدم .تو اون حالت هر دو فقط آروم شدیم و چشمامون رو بستیم ، بغلش کرده بودم و برام خیلی متفاوت شده بود ، بهش حس داشتم و دوست داشتم اونم به من حس داشت . نمی دونم چقدر گذشت ، به خودم اومدم ، کیرش بیرون اومده بود ، هنوز توی بغلم گرفته بودمش و اون هم روم خوابیده بود . سعید یه کم تکون خورد ولی انگار دوست نداشت از روم بلند بشه ، توی چشمام نگاه کرد ، با مهربونی گفت : مرسی که امروز اومدی ، ببخشید ، اذیت شدی . گونه ام رو بوسید ، حرفم نمی اومد ، فقط می خواستم حسم رو بدونه ، لبهاش رو بوسیدم ، یه کم جدی شد و بهم نگاه کرد ، گفت : آرش می خوام برای من باشی ، نمی خوام فقط سکس باشه . باشه ؟ هستی ؟ با سر جوابش رو دادم ، محکم بغلم کرد و کمی ازم لب گرفت . آروم بلندم کرد و توی بغلش با هم رفتیم دوش گرفتیم . خونه امون جدا بود ولی حدود دو سالی با هم بودیم و حتی مسافرت رفتیم باهم . توی کانادا موقعیت مهاجرت پیدا کرد و رفت . یه جورایی داغون شده بودم .بعد از سعید ، سعی کردم با کسی دیگه باشم ، اما نتیجه افتضاحی داشت ، به پست یکی دو نفر خوردم که فقط سکس می خواستن و براشون مهم نبود که من چی ام . ای کاش فقط سکس باشه ، نگرش تحقیر آمیز و استفاده ای اشون اعصاب خورد کنه . موقع سکس حس اینکه یه حیوونی و اون به خودش حق می ده که هر حرفی رو بهت بزنه داغون می کنه آدم رو ، مهم نبود که با من بود و با کسی دیگه هم سکس کنه . فقط به من به چشم کسی که فقط برای سکس و مفعول بودن هستش و مهم نیست که خب از درون تنهام یا حس اشون و تحقیرشون اذیتم می کنه و مثل یه آدم بهم نگاه کنه .بعد ها متوجه شدم که خب خیلی ها همین هستند ، بجای اینکه با یه نفر از یه رابطه رفاقتی و سکس لذت ببرن و به هم حال بدن فقط به خودشون نگاه می کنند و فکر می کنند . حتی اگر فقط رابطه سکس باشه .حتی اگر کسی هم فقط دنبال سکس هستش و یا فقط می خواد مفعول باشه و فقط سکس می خواد و نه رابطه ، نباید به چشم حقارت نگاش کرد . مگه گناه کرده که یه حسی درون اش هست . چه بیزینسی اش و چه کسی که دنبال رابطه است ، قرار نیست فقط به خودمون نگاه کنیم و به بدن و حس اون آدم احترام نگذاریم . مثلا اگر کسی پول می ده که سکس کنه ، واقعا کسی حق داره هر جوری باهاش رفتار کنه ؟شاید خیلی ها باخودشون درگیرن که گرایش دارند به همجنس ولی هنوز مطمئن نیستن . خیلی راه سختیه و حتما آزار زیادی توش هست . قطعا هر کسی توی رابطه عاطفی خیلی چیزها رو نمی فهمن ، و بیشتر از اون توی رابطه سکسی نمی فهمن . شاید سخت باشه ولی صبوری و درست فکر کردن و قاطی هیجان نشدن خوبه برای اینکه زود قاطی یه رابطه و تن دادن به هرکسی نشیم . خیلی ها نر هستند و دنبال سکس هستند با یه همجنس ولی واقعا مرد نیستند . با اینکه خیلی ادعاشون میشه و برای رفیق و دیگران خیلی معرفت می گذارند و مردی نشون می دن ولی وقتی با یه همجنس که خب خیلی حساسه و تنهاست فقط به فکر خودشونن و اون طرف براشون مهم نیست .حتی اگر بهش آسیب روحی و جسمی بزنن .نوشته: arash-cob
181