زن دوستم شهلا حشری به همه میداد

سلام به دوستانوقتی قضیه رو برای یکی از دوستانم تعریف کردم گفت یک سایتی هست به نام شهوانی اینجا داستانو بنویس اولش بلد نبودم تا یادم داد.خب بریم سر اصل مطلب.اسمم مهرداد بچه جنوبم ۳۴ سالمه کارم روی دکل حفاری به قول خودمون ۱۴ ۱۴ هستیم یعنی ۱۴ روز کار ۱۴ روز استراحت یک دوست یا یک همکار دارم با هم خوبیم و رفت آمد داریم ولی شخصی چون اون متاهل و من مجردم اسم دوستم میزارم رضا.رضا هم شیفت من بود با هم میرفتیم و میومدم ولی من رسمی حفاری بودم رضا پیمانکار بود .یک روز رضا میخواست وام بگیره دنبال ضامن میگشت آمد بهم گفت مهرداد میخوام وام بگیرم ضامن رسمی میخواد میتونی ضامن بشی گفتم بله چرا که نه رفتم باهاش بانک مدارک بردم ضامن شدم برای نهار دعوتم کرد خونشون اول قبول نکردم اسرار کرد گفت خانومم غذا درست کرده باید بیایی خلاصه خیلی اسرار کرد ما هم رفتیم یک آپارتمان قدیمی ساز بود رفتیم داخل خانومش که اسمشو بزاریم شهلا آمد سلام و خوش آمدگویی زنی زیبا قد بلند پوستی سفید سینه خوش فورم آمد جلو دست داد کلی تحویل گرفت نشستم شهلا خانوم آمد تشکر کرد که من ضامن رضا شدم گفتم وضیفه هستش نشستیم میوه و کلی پذیرایی و بعد نهار گفتیم و خندیدیم آمدم بدم رضا و شهلا خانوم اسرار که ظهر وایسا بری خونه تنها برای چی؟به رضا گفتم به شهلا گفتی من تنها زندگی میکنم؟رضا گفت شهلا از همه چیز تو باخبره ازت تو راجب زندگیت و کارت گفتمه.اون روز نهار رو خوردیم بعد نشستیم سریال گیم اف ترون رو دیدیم یک قسمتی ازش شهلا برام بالشت و پتو آورد که استراحت کنیم رضا و شهلا گفتن راحت باش من دراز کشیدم پتو رو کشیدم رو خودم خوابم برد وقتی بلند شدم رضا هنوز خواب بود شهلا نشسته بود با لبخند بهم گفت آقا مهرداد چایی درست کردم حالا میارم نشستم با سینی چایی آمد یکی رضا زدم گفتمش بلند شو رضا خیلی چی بگم شوخ بی عار نمیدونم جلوی من و شهلا بلند شد دست و صورتش بشوره یک گوز محکمی کند چشمام گرد شدن شهلا هم با خنده زد پشتش.احساس کردم یا خیلی راحتن یا شهلا اهل حاله من فکر بد نکردم گفتم لابد شوخن یا راحتن اون روز گذشت و رفتیم سر کار روز اول دیدم نامه رضا زدن برگرده دفتر شرکت رضا رفت زنگ زدم بهش گفت بهم گفتن برو خونه ۱۴ روز دیگه برو سر یک دکل دیگه هم شیفتش هم دکلش عوض شده.من چند وقتی رضا رو نمی دیدم ولی بهش زنگ میزدم روز رستم یا همون استراحتم دیدم تو واتس آپ یک جوکی آمد شماره غریبه بود گفتم شما گفت شهلا هستم خانوم آقا رضا منو شهلا افتادیم تو چت و شوخی واتس آبم جیبی بود یک روز یک استیکر سکسی محرک فرستاد بعد پاکش کرد ولی برای من پاک نمیشد حالت تعجب ایموجی براش فرستادم بعد ایموجی خنده.دیدم خنده فرستاد گفت دیدیش هواسم نبود انگشتم خورد منم شروع کردم کم کم جوکهای نیمه سکسی و استیکرهای ماچ و لب و بوسه و چند باری تصویری صحبت کردیم و شوخی و یک روز که رضا سر دکل بود منم خونه بودم داشتم با شهلا تصویری حرف میزدم بهش گفتم میایی شام بریم بیرون؟مکثی کرد گفت بیرون نه گفتمش کجا گفت حالا که قبل ظهره کو تا شام خونه بهتره کسی نمی بینمون خیالمون راحته گفتمش شام سفارش بدم میام خونه پیشم دوباره گفت اوووووو کو تا شام نهار سفارش بده شامم بعد یک چیزی درست میکنیم متوجه شدم این تخم حروم از ظهر میخواد بیاد پیشم تا شب گفتم باشه تا من سفارش بدم آدرس رو میفرستم تو بیا منم رستوران زنگ زدن دو پرس غذا و کل مخلفات و اینها سریع پریدم یک دوش ۵ دقیقه ایی گرفتم اصلاح بالا و پایین کردم آمدم بیرون آماده شدم دیدم شهلا لامصب از غذا سریعتر آمد آیفون زدم آمد بالا با یک دسته گل دست و روبوسی نشست رو مبل غذا هم آمد بهش گفتم شهلا لطفا راحت باش بلند شد مانتو رو در آورد شال گذاشت رو مبل با یک تاپ بندی قرمز آمد نشست روی میز نهار خوری غذا رو با هم خوردیم و حرف میزدیم بلند شدیم جمع کنیم منم خودمو میمالیدم بهش دیدم رفت تو ظرفشویی شروع کنه ظرفها رو شستن از پشت چسبیدم بهش دست ها گرفتم گذاشتم زیر آب تو گوشش گفتم وقت استراحت دونفرس وقت ظرف شستن نیست .از پشت بقلش کردم بردمش سمت اتاق خواب که رسیدم گفت تخت دو نفره داری؟گفتم اره جای تو توش خالی بود خوابوندمش روی تخت شروع کردیم لب گرفتن منم سینه هاشو میگرفتم تاپشو در آوردم سوتینشو باز کردم شروع کردم ممه خوردن تقریبا سایز ممه هاش ۷۵ بود ولی سفت و شق ایستاده شلوار و شرتشو با هم کشیدم پایین منم لباسام در آوردم کیرم رو دید گفت این ۲۰ سانته با تعجب گفتم نه ۱۸ سانته و خندیدیم (من کس زیاد کردم ولی انصافا مثل شهلا انقدر تمیز و بی مو ندیده بودم حتی یک تار مو روی کسش نبود) گفتم شهلا حقیقت میخوام بخورمش اولش هی میگفت نه نه بعد گفت پتو بکش تا بزارم بخوریش منم شروع کردم به خوردن انصافا نه بوی بد میداد نه چیزی انقدر حشری بود که کسش تو دهنم بالا پایین میشد بلند شدم نگاه صورت ماهش کردم اون چشم های خمارش کیرم مالیدم در کسش اووووووف آروم آروم گذاشتمش داخلش و درش میوردم چند بار این کارش کردم از شدت شهوت گفت کسکش گائیدم بکن دیگه .منم شروع کردم انقدر تلمبه میزدم هی جیغ میزد هی میگفت بکن بکن مهرداد جان چه حالی میدی یک دفعه پاهاش دورم قفل کرد و جیغ کشید که پهلو ها درد گرفت ارضا شد و منم میزدم گفت بسه بسه میخوام بشینم رو کیرت دوست دارم لطفا بلند شدم از روش خوابیدم با دستش کیرمو گرفت باهاش بازی کرد نشست رو کیرم خوب عقب و جلو میکرد و میگفت ممه هامو بگیر تر خدا نوکشوش رو خیس کن با انگشتای شستت نوک ممه ها بازی کن یک چند دقیقه خوب عقب و جلو کرد یک دفعه لرزید با مشت هی میکوبید رو سینم نشستم بقلش کردم برعکس شدیم دوباره خوابوندمش گفتمش نوبت منه شروع کردم زدم چنان تلمبه میزدم که گریه میکرد کمرمو با ناخوناش چنگ میزد وقتی پاهای سفیدش رو ممه های نازشو فشار میدادم و لب میگرفتم اوففففف جیغ میزد و هی میگفت بکن مهرداد بکن عشقم منم زدم گفتمش آبم داره میاد چه کنم؟گفت بریزش داخل بریزش آبمو ریختم توش خوابیدم تو بقلش ولی هنوز کیرم شق بود داخل گفت تر خدا بزن بزن میخوام گفتمش باشه در آوردم رفتم دستشویی کیرم و شستم دوباره امدم یک دست دیگه با هم حال کردیم واقعا لذت داشت .ما تا شب پیش همدیگه بودیم حسابی حال کردیم حالا هر وقت شیفتم تمام میشه میام تازه شیفت رضا شروع میشه شهلا جوری جسور شده که از ۱۴ روز ۱۲ شبانه روزش پیش من بود فقط میرفت به خونه سر میزد جالبه هر وقت رضا بهش زنگ میزد جفت من بود کلی قربون صدقه رضا میرفت میگفتش خونس خخخخخ یک دفعه وسط سکسمون زنگ زد .ولی جوابش نداد بعد سکس جواب داد گفت صدای ظبط بلند بود .امیداورم لذت برده باشید .کل داستان واقعی هستش و هنوز من با شهلا هستم و همیشه سکس میکنیمنوشته: مهرداد

216