زن عموی حشری من

باسلام خدمت تمام دوستان و کاربران عزیز سایت شهوانیمن نادر(مستعار) از یکی از شهرهای استانهای شمال غربی کشور میباشم وبنظر خودم لازم نمی دونم سن و وزن و اندازه کیرمو اینجا بنویسیم.چرا که منم یک مردم مثل مردای دیگه هم کیردارم،هم وزن دارم قدم متوسطه.و تنها تفاوتی که شاید با بعضی از مردای دیگه داشته باشم بیش از حد داغ و حشری بودنمه.بگذریم بریم سراغ اصل داستانداستان من کاملاً واقعیه و حقیقت داره و خیلی هم اصرار نمیکنم که حتماً باید باور کنید.هر کسی به اندازه درک خودش از داستان من هر چقدر میتونه سقم و صحت داستان رو میفهمه،که چقدر می‌تونه واقعیت داشته باشهداستان من از آنجایی شروع شد که من در ایام نوجوانی حدود ۱۶ ۱۷سالگی از یکی از دخترای عموم که۴ ۵سالی از من کوچکتر بود خوشم اومده بود و خیلی دوست داشتم باهاش سکس کنم.وتقریبا چند سالی میشد که با سکس و این چیزا آشنا شده بودم و تنها یکی دوبار با یکی از پسرای همسایه که دوسال از من کوچکتر بود،سکس داشتم اونم بصورت لا پایی که آبم میاومدو میریختم لای پاهاش.فقط دوبار اونم بخواست خودش،که شبش پدر و مادرشو دیده بود چطوری سکس میکنن و صدای مادرشو شنیده بود که به پدرش میگفته کونم درد میکنه تورو خدا از کوسم بکن.اومد به من گفت که میخوام بکنی تو کونم تا ببینم چجوری میشه که مادرش گفته درد داره.منم خیلی آرام وبا احتیاط کردمش تو کونش که اصلاً احساس درد نمیکرد.حالا خیلی به این داستان نپردازیم که از داستان اصلی دور میشیم.اینو برای این گفتم که اون دختر عموم که خیلی دوست داشتم باهاش سکس کنم یکبار منو در حین سکس با اون پسره دید.آخه ناگفته نماند ما تو یک روستا زندگی میکردیم که رابطه ها اون موقع خیلی صمیمی تر از الان بودبالاخره دختر عموم منو با اون پسره دیده بود وهی گیر میداد که بگو چکار میکردین.منم بالاخره یک روز دختر عمو رو کشیدم یه جای خلوت و بهش توضیح دادم که چکار میکردم اون باز توضیح می‌خواست منم از اصرار بیش از حد اون سواستفاده کردم گفتم بیا بریم تو باغ تا بهت بگم.بردمش تو باغ و ازش خواستم که شلوارشو بکشه پایین،اولش روش نمی‌شد ولی به اصرار من بالاخره شلوار کشیشو تا زیر زانو کشید پایین ودستاشو گذاشت زمین و کونشو کرد طرف من منم واقعا از استرس بیش از حد کل بدنم داشت می‌لرزید.پشتش قرار گرفتم و خیلی خوشحال بودم که بخواست خود دختر عموم به آرزوی چند ساله خودم رسیده بودم.تقریباً خودم را اون لحظه خوشبختترین کس عالم حساب میکردمکیرم هم به نهایت بزرگی خودش رسیده بود و فقط پیشاب بود که از سوراخ کیرم میریخت و لازم به تف زدن و این چیزا نبود.فقط کافی بود تا ختنه گاه بکنم تو کونش که آبم سر کیرم بود«حالا من موندم به اینکه بعضی از کاربران عزیز میگن نیم ساعت تلمبه زدیم تا آبمون اومد چطوری نیم ساعت آبشون نمیاد»بالاخره اونجا ناشی گری من گل کرد.عرض کنم خدمت عزیزان انگار که قله اورست رو فتح کرده بودم لای کونشو باز کردم یکمی با تف کونشو لیزش کردم اونم خیلی خوشش می‌اومد.آقالای کونشو باز کردن همان و که کیرم رو گذاشتم رو سوراخ کونش و با یه فشار کیرم تا ته رفت توش دختر بیچاره هم از هم جا بی خبر که چی میخواد بره تو کونش یک صدایی از خودش در آورد که گوشم کم بود کر بشه خواست از دستم در بره منم محکم از دو طرف کپلهاشو گرفتم وبا دوتا تلمبه هر چی آب داشتم تو کونش خالی کردم که داد و بیداد وگریه دختر عمو شروع شد واقعا اشک میریختا من یه چیزی میگم شما یه چیزی می‌شنوی.آقا شلوارشو کشید بالا با گریه و زاری پاشد گفت میرم به مادرم میگم.گرفتم تو بغلم التماسش کردم گریه کردم که بابا خودت خواستی هر کاری کردم آروم نشد.منم از ترس اینکه حالا یکی میاد آبرو ریزی میشه ولش کردم بهش گفتم فلان قدر پول میدم به کسی نگو گوشش نشنید با گریه بلند شد رفت تو خونشون منم از ترسم پا شدم بدو بدو راه بیابونو پیش گرفتم.تا بعد از ظهر از ترسم نتونستم بیام خونه تقریباً دوروبر ساعت ۳بعد از ظهر بود که با احتیاط داشتم میاومدم خونه یهویی دیدم همین زن عموی داستان ما از پشت یه دیوار که مال باغ اون یکی عموم بود پرید جلوی من ومحکم گوش مرا گرفت ومنو کشید پشت دیوار و با یه دستش هم کیر منو از رو شلوار گرفت محکم پیچوند که یک لحظه نفسم از درد بند اومد.آقا یه دستش به گوشم یه دستش هم به کیرم همچنان هر دوتا رو می پیچوند منم فقط داشتم ازدرد بخودم میپیچیدم و التماسش میکردم زن عمو گوه خوردم.گفت فقط بگو به دختر من چی گفتی تا ولت کنم،فقط شانس آوردم که دختر عمو نگفته بود من کردم تو کونش و آبم هم ریختم توش.گفته بود که نادر میخواست منو بکنه از دستش فرار کردم.تا زن عموم گفت تو میخواستی دختر منو بکنی کونی عوضی فهمیدم که جر شدن کونشو نگفته.گفتم زن عمو بخدا نفهمیدم غلط کردم ببخش نادانی کردم آقا گوشمو با کیرم ول کرد یه چوب که با خودش آورده بود برداشت منو زد چه زدنی.کل بدنمو مثل گوشت کوبیده کوبید.گفت این چوبو میکنم تو کونت تا بفهمی که به دختر من نمیگن بیا یه بار به من کون بده.میزد خودش هم می‌گفت صدات دربیاد میکشمت منم نشسته بودم بغل دیوار فقط داشتم گریه میکردم گفت شلوارتو بکش پایین تا ببینم با کدوم کیر میخواستی دختر منو بکنی.یذره خواستم تعلل بکنم یدونه زد به استخون آرنج دستم دردش تا مغزم رفتم کمربندمو باز کردم شلوارمو کشیدم پایین کیرم اومد بیرون تا کیرمو دید گفت وای با این کیر میخواستی کون دختر منو بکنی.تو خجالت نمی‌کشی نمیگی اگر دختر من بهت پا میداد اینو میکردی تو کونش چه بلایی سرش میاومد.من باز گفتم زن عمو ببخش غلط کردم گوه خوردم دوباره اومد جلو گوشمو گرفت گفت بگو گوه خوردم منم گفتم گفت بگو غلط کردم با مادرم منم گفتم گفت بگو که دیگه چپ به دختر من نگاه نمیکنی بالاخره هرچی می‌گفت منم تکرار میکردم چند بار هم تکرار میکردم.گوشم ول کرد بادستش کیرمو گرفت ولی دیگه خیلی محکم نه ولی باز پیچوند منم تو این هیر و بیر یذره تحریک شدم کیرم تو دستش تقریباً نیمه سیخ شد.البته اینم بگم کیر منم تقریباً نسبت به سنم بزرگ بود اون موقع حدود ۱۶ سانتیمتر کلفتیش هم بد نبود تا حدی بود که بتونه جگر همچین زنی رو حال بیاره.آقا جونم به شما بگه این زن عموی ما تا دید کیر من تو دستش داره سیخ میشه کیرمو ول کرد یه کشیده محکم در گوشم زد و یه دهان پر تف کرد تو صورت منو گفت برو گم شو فقط اگر بشنوم از این جریان رفتی با کسی یه کلمه حرف زدی بخدا با این دستام این کیرتو از بیخ میکشم بیرون.منم گفتم زن عمو من گوه خورم به کسی بگم آقا از دستش خلاص شدم رفتم خونه فقط خودمو از چشم مادرم دور میکردم که نفهمه چون خیلی گریه کرده بودم معلوم بود کل بدنم هم که کبود کبود بود چند روز از درد بدنم نمیتونستم تا صبح چشم به هم بگذارم.حتی بیش از ده روز نتونستم حموم هم برم چون اون موقع حموم عمومی تو دهات بود تو خونه ها اصلا حموم نبود.بلاخره قضیه بخوشی و خوبی فقط با کتک من پایان یافت هیشکی غیر از من و زن عمو ودخترش هیچی نفهمیدن حتی دختر عمو به مادرش نگفته بود که من کونشو باز کردم.حدود یک سال یا یک سال و نیم از این قضیه میگذشت که زن عموم با من حرف نمیزد به دخترش هم گفته بود که دوروبر من نیاد منم دیگه تو این فاصله کاملاً فهمیدم سکس چیه و بعضی وقتا با همون پسره هر طوری دوست داشتم سکس میکردم اونم دیگه عادت کرده بود خودش هر جا بودم میاومد دنبالم تقریبا سنم ۱۸ سالو رد کرده بود.تو روستا هم زمین کشاورزی داشتیم.یک روز تو زمین داشتم زمینو آبیاری میکردم که دورتادور این زمین درخت کاشته بودیم درختا کیپ به کیپ هم بودن طوری که خیلی سخت از دور داخل زمین دیده می‌شد ولی از تو زمین ما بیرون راحت دیده میشد.من از دور دیدم یه خانم یه بسته جاروی خودرو گذاشته رو کولش داره میاد طرف زمین ما که کنار راه بود باید از اونجا رد میشد اولش از دور نشناختمش ولی تا اومد نزدیکتر شناختم که آره همون زن عمو قهرمان داستان ماست.اومد که از اونجا رد بشه دید که آب میاد تو زمین ما جارو رو از رو دوشش گذاشت زمین اومد تو زمین ما که یه آبی به صورتش بزنه مثلاً خنک بشه ساعت تقریباً ۲ بعد از ظهر بود که اکثر کارکنان رو زمین از قبیل دروگر چوپان رفته بودن برای ناهار.اصلا کسی اون دوروبرا نبود.زن عموی ما هه برا شوهر وپسرش ناهار برده بود که داشتن تقریباً پشت یه تپه گندم درو میکردن و خونه نمیرفتن ناهارو همونجا تو سایه درختا میخوردن و کمی استراحت میکردن دوباره شروع بکار میکردن.بالاخره زن عموی ما اومد داخل زمین ما که یونجه بود نشست پشت درختا تو سایه و آبی به صورتش زدو شلوار پارچه‌ایشو تا زانو زد بالا من اونجا دیدم که چقدر بدن سفید و بی مویی داره اصلا یدونه مو هم تو بدنش نبود . آقا نشست کنار نهر آبو تا جایی که شلوارش میرفت کشید بالا آستیناش هم زد بالا یه کمی هم یقه پیراهنشو باز کرد تا زانو افتاد تو آب انگار نه انگار که من حدود ده متریش دارم نگاش میکنم.با منم که حرف نمیزد سر قضیه دخترش.منم دیگه بی توجه به همه چیز راحت داشتم نگاش میکردم و اصلا هم به هیچ چیزی مثلاً سکس باهاش فکر نمیکردمچون هم سنش خیلی بالا بود یعنی از مادر منم بزرگتر بود،و هم سر قضیه دخترش خیلی ازش میترسیدم.فقط داشتم نگاش میکردم.حتی اولش به من خسته نباشید هم نگفت.یوقت دیدم همون طوری که شلوارشو تا زیر باسنش داده بود بالا دستاشو تا بالای آرنج زده بود بالا و سینش هم تقریباً باز بود طوریکه چاک سینش کاملآ مشخص بود یذره دقت می‌کردی از بال نوک ممه هاش هم دیده میشد.حالا یذره از زن عمو بگم اون موقع حدود ۵۰سال به بالا بود منم تو سن ۱۹بودم اوج شهوتی یک جوان،یک زن سفید با موهای طلایی طبیعی تو اون سن با وجود اینکه ۷تا بچه آورده بود ولی سینه هاش همچنان سربالا باسنش پهن و گوشتی طوریکه یذره شکمی که داشت توکون پهن و سینه های بزرگش معلوم نمیکرد.اصلا با اون سنش یدونه چین چروکی تو صورتش نبود.زن عموم که دختر عموی تنی پدر من میشد با این مشخصات با عموی من که از مادر با پدرم برادر بودن و از پدر ناتنی،ازدواجکرده بود که اصلاً بهش نمیاومد .بالاخره یوقت دیدم زن عمو با همون حالتش از تو آب در اومد دمپاییشو پوشید اومد طرف من دو سه قدم مونده به من با یه صدای تقریباً حشری و اخمو با کمی لبخند گفت خسته نباشی.بعد حدود یک سال و نیم اولین بار بود که دوباره با من حرف میزد.منم سرمو انداختم پایین و گفتم زنده باشی زن عمو و از خجالتم رومو گرفتم اونور.گفت چیه دست پیش گرفتی که پس نیافتی چرا روتو اون ور میکنی تو یه غلطی کردی چرا روتو از من برمیگردونیمنم گفتم نه زن عمو بخدا خجالت میکشم تو روت نگاه کنم زن عمو تورو خدا دیگه نگو که دارم آب میشم نادونی کردم.گفت باشه حالا هر غلطی کردی یه لحظه بند آبو عوض کن بیا تو سایه کارت دارم اون رفت نشست تو سایه منم بندو عوض کردم تو یه کرت دیگه دنبالش رفتم تو سایه اون نشسته بود منم مقابلش وایسادم از بالا کاملاً ممه هاش مشخص بود سوتین هم نداشت.ممه های بزرگ با نوک قهوه ای کاملاً جلوی چشم بود ولی از ترس نمیتونستم درست نگاه کنم،البته نه مثل اون موقع که تو دستش گیر کرده بودم،میترسیدم ولی یه زن مسن و با جذبه ای بود واقعا جرأت نمیکردم نگاش کنم.یک مرتبه بر گشت گفت چیه تا حالا زن ندیدی.گفتم زن عمو چی میگی خودت گفتی بیا کارت دارم خودت اومدی تو زمین ما پیش من منکه با تو کاری نداشتم.گفت مگه میتونی با من کاری داشته باشی تو هنوز بوی شیر از دهانت میاد.گفتن زن عمو تو چته مگه من چیزی بهت گفتم هی واسه خودت داری میگی.دیگه منم بکمی پرو شدم برگشتم برم دنبال کارم گفتم زن عمو درسته من یه غلطی کردم ولی قرار نیست تو هر چی خواستی به من بگی با یک قیافه تقریباً ترشیده برگشتم که برم از جاش بلند شد با یه حالت بین عصبانی و خنده بازوی منو گرفت منو برگردوند طرف خودش گفت نادر فکر نکنی که بزرگ شدیا باز هم میتونم هم گوشتو و هم اینتو که دستشو برد کیر منو از رو شلوار گرفت،گفت اینو بگیرم و بپیچونمش و از جاش در بیارم.و اینجا با صدای تقریباً بلند و تمام شهوتی خندید و کیر منو از رو شلوار گرفت و یذره فشار داد تقریباً یکمی دردم گرفت گفتم زن عمو خجالت بکش ولش کن.باز با صدای بلند خندید گفت دیدی فکر نکن بزرگ شدی.من تا اون لحظه اصلا یک درصد هم به هیچی فکر نمیکردم فقط گفتم زن عمو ول کن بده داره دردم میاد.دیدم با این حرف من یذرهدستشو شل کرد و تقریباً بحالت مالش داره با کیر من بازی میکنه منم یهویی حشرم زد بالا کیرم بلافاصله شروع کرد به سیخ شدن تو دستش.گفت چقدر بی جنبه‌ای.گفتم زن عمو بده ولش کن از تو بعیده تو از مادر منم سنت بالاست.تا اینو گفتم گفت زر زیادی نزن زیپتو باز کن ببینم مثل اون موقع است یا بزرگش کردی من واقعاً از خجالت عرق کرده بودم حالا مجسم کنید با یه زن حدود سی و دو سال بزرگتر از خودت کیرتو بگیره دستش اون هم نه زن غریبه ،زن عمویی که حدود یک سال پیش بخاطر یه درخواست نامشروع از دخترش منو تا حد کشت زده بود.حالا خودش با اون سنش با یه حالت کاملاً حشری که شهوت از چشماش میزد بیرون کیر یه پسر جوون که همسن نوشه گرفته دستش دیگه رسماً داره التماس میکنه،کع زود باش درش بیار ببینم چکارش کردی از اون موقع.منم که دیگه کاملاً شهوتی شدم فقط می‌گفتیم زن عمو بخدا من روم نمیشه.آخرش خودش دست بکار شد و جلوی من زانو زد و شروع کرد به باز کردن زیپ شلوارم.من باز خجالت می‌کشیدم خواستم با دستم مانعش بشم که تقریباً با عصبانیت دستمو پس زد و به اطراف یه نگاهی کرد کیر منو از غلافش کشید بیرون گفت بیشرف چه کیری هم پرورش داده پیشاب منم راه افتاده بود یذره با کیرم بازی کرد دیدم میخواد آبم بیاد گفتم زن عمو ببخش آبم می‌خواد بیاد گفت بخدا میکشمت.زود باش دست بکار شو.گفتم زن عمو چکار کنم.گفت چکار کنی زود باش بکن توش پاشد دوباره کل دورو اطرافو بررسی کرد که یه موقع کسی نیاد.شلوارشو کاملاً از پاش در آورد کمربند منم باز کرد شلوارمو از پام درآورد با شلوار خودش مچاله کرد گذاشت زیر سرش و چادرش هم دولاش کرد انداخت زیر باسن خودش و زانوهای من و به پشت خوابید منو گرفت کشید روی خودش.پاهاشو باز کرد من کشید وسط پاهاش گفت بکن توش زود باش منم تقریباً یخم باز شد کیرمو با دستم میزان کردم به کوسش و یک مرتبه فرستادم تو یه آهی از ته دل کشید گفت ببشعور یواش جر خوردم.بهش گفتم زن عمو یعنی کیر من جرت میده یعنی از کیر عموم بزرگتره.لب پایینشو گاز گرفته بود گفت خاک تو سر عموت بکنن اولاً کیرش اندازه نصف کیر توست در ثانی از اول من با عموت مشکل دارم چون نمی پسندمش الآن هم عموت دیگه هیچ حسی به من نداره حتی ماه به ماه هم نمیاد پیشم.گفت البته من خودم بیشتر بهش رو نمیدم چون اصلاً ازش انرژی نمی‌گیرم.منم کیرمو تا ته کرده بودم تو کوسش فشار میدادم خایه هام چسبیده بود به کونش از زیر دستشو آورده بود خایه هامو میمالید بهکونش و آخ و اوخش بلند شده بود وهمش میگفت تامن تموم نشدم تموم نکنیا منم کاملاً شهوتی بودم فقط آبم میخواست فواره کنه.گفتم زن عمو چکار کنم یذره تکونش بدم آبم داره میاد گفت من نمی‌دونم باید منوتمام کنی.منم نمیدونستم که زنها هم ارگاسم میشن.گفتم زن عمو تو چطور میخوایی تموم کنی.گفت همانطوری که تو تمام میکنی و آبت میاد منم به ارگاسم برسم آبم میاد.که تا بحال تو این مدتی که با عموت بودم از ۱۶سالگی با عموت عروسی کردم فقط چند بار با عموت به ارگاسم رسیدمیه لحظه از دهانش پرید که بقیش همش مثل تو با دیگران حال کردم.گفتم زن عمو بجز من با دیگری هم بودی.یه لحظه فهمید چی گفته خودشو لو داده،خواست بپیچونه گفتم نه دیگه زن عمو اعتراف کن با کیا بودی.گفت گوه نخور زود باش کارتو بکن با هیشکی همینطوری گفتم منم پیله کردم که نه، باید بگی همینجوری بی حرکت کیرم تو کوسش وایساده بودم و صحبت میکردیم ازش داشتم اعتراف میگرفتم ازش بالاخره چون خودشو لو داده بود مجبور شد بگه.گفت میگم بشرطی که دهانت قرص باشه گفتم خیالت راحت گفت یه مدت هر روز با پدر تو سکس داشتیم روزی دوبار بعضی وقتا تا اینکه توسط یکی از جاریها لو رفتیم مجبور شدیم دیگه رابطه رو قطع کنیم.بالاخره با این حرفا منم بیشتر حشری میشدم باوجودی که هیچ حرکتی به کیرم نمیدادم احساس کردم آبم می‌خواد بیاد بهش گفتم زن عمو آبم می‌خواد بیاد گفت درش بیار کیرمو کشیدم بیرون پاشد دوباره کل دوروبرو بررسی کرد وقتی مطمئن شد کسی نیست اومد کیر منو با آب سرد شست و بصورت سجده نشست جلوی من گفت اول کیرتو بکن تو کونم و آبتو بریز تا بگم منم فقط اطاعت میکردم ولی واقعا رو آسمانها پرواز میکردم.اما سکس از کونو کاملا وارد بودم کونشو کامل با تف لیزش کردم کیر خودم هم با تف و پیشاب خودم لیزش کردم گفت آروم آروم بکنی جر بخورم پا میشم جرت میدم.منم خندیدم گفتم زن عمو با چی میخوایی جرم بدی بعدشم نترس فقط کافیه بکنم تو تا تو احساس درد بکنی من آبمو ریختم.گفتم زیاد حرف میزنی زود باش حالا یکی بیاد من ناقص بمونم بخدا میکشمت.منم کیرمو میزون کردم با سوراخ کونش و خیلی با احتیاط سرشو کردم تو یه آخ گفت خودشو جمع کرد گفت نگهدار.منم نگهداشتم دیدم واقعا خیلی داره اذیت میشه گفتم زن عمو میخوایی درش بیارم گفت نه فقط یواش یواش بکن تو بی‌ناموس کیرت خیلی کلفته حتی با کیر پدرت هم اینقدر اذیت نشدم من کیرمو یه مرتبه کشیدم بیرون یه جیغ کشید گفت ببشعور گفتم یواش دوباره با تف و پیشاب از تف خودش هم کمک گرفتم هم کیرخودمو هم کون زن عمورو قشنگ نرمش کردم اینبار هم اولش یواش یواش کیرمو تا نصف کردم تو آروم آروم تلمبه زدم یعنی بگم به ده تا تلمبه نرسیده آبم اومد منم با صدای بلند گفتم جاااااااااااان انگار تمام جونم جمع شد سرکیرم تا ته کردم تو وخم شدم روش از بغلاش سینه هاشو گرفتم و آبمو تا قطره آخر ریختم تو کونش.دیدم واقعا تحت فشاره صورتش سرخ شده گفت بکش بیرون که مردم منم کشیدم بیرون دیدم کله کیرم یکمی عنی شده بوی عنش حالمو بهم زد حالت تهوع گرفتم برگشت نشست دیدم دستش بکونشه گفت جرم دادی جرت میدم حالا خودت هم بالا میاری.گفتم زن عمو این چه وضعشه کله کیرمو نشونش دادم که عنی بود.گفت بیشعور می‌دونی تا کجا کردی تو کیرت تا نافم رفته بود تو شکمم داره میترکه.آبتو ریختی تو شکمم نه کونم ببین یذره آبت هم بیرون نریخت.بالاخره من پاشدم کیرمو شستم رفتم بند آبو عوض کردم اومدم شلوار بپوشم گفت چکار میکنی هنوز من تموم نکردم کون ندادم که تموم کنی بری بیا منم تموم کن بالاخره بروز منو دوباره کشید وسط پاهاش گفت بیا یکم با سینه هام باز کن منم شروع کردم به خوردن ممه هاش باز صداش رفت هوا من دوباره حشری شدم انگار نه انگار که دو دقیقه پیش تموم کردم کیرم دوباره مثل باتوم شد کردم تو کوسش شروع کردم به تلمبه زدن یه حرفایی می‌زد که من درجه حشریتم صد درجه بالا رفت ولی واقعاً دیگه حدود ده دقیقه کمر زدم یوقت دیدم حالش عوض شد پاهاشو پیچوند دور کمر من محکم فشار داد بخودش وکیرم تا ته رفت تو کوسش اونجا اولین بار ارضا شدن زنو دیدم که آبش از اطراف کیرم زد بیرون کوسش بیش از حد ابکی شد طوری که من تلمبه میزدم صدای ملچ مولوچ کیرم تو کوسش خیلی حال میداد منم دو دقیقه بعد اون دوباره آبم اومد گفتم زن عمو دارم میام گفت بریز تو در این موقع من بی‌اختیار لبامو چسبوندم به لبای زن عمو کیرمو فشار دادم تو کوسش آبمو ریختم داخل کوسش یه دو سه دقیقه ای خوابیدم روش لباشو خوردم دیدم هیچی نمیگه فقط آروم میخنده گفت بسه پاشو از روش بلند شدم کیرم هنوز داخل کوسش بود و اصلا هم نخوابیده بود داشتم به کیرم نگاه میکردم گفت چیه خجالت میکشیدی الان دلت نمیاد درش بیاریگفتم زن عمو بخدا حیف این کوسه که خالی بمونه واقعا الان می فهمم که کوس زن عمو با اون سنش نمونه بود اصلا مو نداشت من از اون موقع خیلی سکس داشتم از ۱۶ساله بگیر تا ۵۰ساله هیچکدوم مزه کوس زن عمورو نداشته.اینجا منم یهویی خودمو لو دادم زن عمو گفت ،همونطوری که کیرم داخل کوسش بود بیشرف با این کیر میخواستی کون یه دختر ۱۲ ۱۳ ساله رو بکنی فکر نمیکردی کونش جر میخوره.منم یدفعه از دهانم پرید گفتم زن عمو کردم تو کونش فقط یذره گریه کرد ولی چیزیش نشد.تا اینو گفتم انگار برق گرفتتش یهو بلند شد یه سیلی محکم زد تو صورتم گفت بی‌شعور حالا خجالت نمیکشی میگی کردم هیچیش نشد اون موقع می‌فهمیدم باهاش این کارو کردی واقعا کیرتو از ریشه در میاوردم.منم پاشدم دستم رو صورتم شلوارمو برداشتم پوشیدم بهش گفتم زن عمو توکه خودت این همه به دیگران دادی چرا به دخترت اینقدر حساسیت نشون میدی گفت اون فرق میکنه فقط ببینم دورو بر دختر منی مطمئن باش میکشمت.منم خندیدم گفتم وقتی مادرش هست چکار دارم دوروبر دخترش برم با همون حالت بدون شلوار پاشد منو یکم دنبالم کرد برگشت شلوارشو پوشید یقه بلوزشو بست ،البته قبلش رفت لای پاشو تمیز با آب شست بعد شلوارشو پوشید.میخواس بره گفت اگر پسر خوبی باشی و دهانت لق نباشه از این به بعد خیلی از این کارا میکنیم با هم من از اون روز که در قضیه دخترم کیر تورو گرفتم تو دستم آلوده کیر تو شدم اگر اون روز آنقدر از دستت عصبانی نبودم همونجا بهت میدادم بالاخره زن عمو اون روز رفت ولی چشم منو بیشتر برای کوسو کون باز کرد واز اون روز تا موقعی که ازدواج بکنم که مدتش حدود پنج سال شد حداقل هفته‌ای دوبار با زن عمو سکس داشتیم.اما یکی اولیش یکی هم پنج روز قبل از شب عروسیم متفاوت از همه بود که اگر خوب استقبال کردین اونم میگم.ببخشیدکه طولانی شد چون مجبور بودم با جزئیات بگمنوشته: نادر از یکی از شهرهای استانهای شمال غربی کشور

560