سلام دوستان این تنها خاطرمه که امیدوارم دوباره تکرار شه…اول از خودم بگم ۱۸ سالمه پوستم به شدت سفیده و جزوه قد بلندا محسوب میشم…یادمه از بچگی بخاطر سفید بودنم همه جا منو میمالیدن و همون باعث شد یه حسی توم بوجود بیاد ک بخوام تجربش کنم ولی میترسیدم…یه رفیق دارم به اسمه جواد همیشه با هم همه جا میرفتیم دوس داشتم این حسو با اون تجربه کنم چون هم بهترین رفیقم بود و هم قابله اعتماد ولی هیچوقت روم نمیشد بهش بگمیه روز یه بطر عرق گرفتم ک بخوریم با جواد هماهنگ کردم و قرار شد برم خونشون اونجا بخوریم من چون بدنم سفیده و موهام بوره تقریبن کونم و موهای بدنم کمه اگرم باشه چون رنگش بوره اصن معلوم نمیشه ولی من واسه اینکه کاملن صاف باشه بدنم رفتم حمومو کاملا بدنمو شیو کردم طوری ک واقعا مثه کوسه هیچ مویی رو بدنم نموند…میخواستم اگه اتفاقی افتاد از قبلش بدنم اماده باشهیه شورته اسلیپه تنگه مشکی پوشیدم که سفیدیه بدنمو بیشتر نشون بده به بدنمم بادی اسپلاش زدم کاملا خوشبو شده بود رفتم جلو ایینه خودمو دیدم راست کردم رو خودم بوی بدنمم باعث میشد بیشتر حشری بشم اماده شدم یه شلوار جینه تنگ پوشیدم با یه تیشرته سفید رفتم خونشون جواد از قبل میزو مزه رو اماده کرده بود منم عرقو دادم بزاره فیریزر که کاملا خنک شه یه خورده حرف زدیم بعد گفت بیارم فک کنم خنک شده گفتم بیار شنیده بودم قبلش باید خودمو خالی کنم تا تمیزه تمیز باشع گفتم بزار من برم دستشویی بیام بشینیم بعدش…رفتم خودمو خالی کردم سره شیرو گزاشتم دمه سوراخم انقد اب ریختم داخل خالی کردم که کاملا اب تمیز میومد بیرون اومدم بیرون نشستم کنارش شروع کرد ریختن رو پیکه شیشم بودم حس کردم سرم داره گرم میشه دوتا پیک دیگه زدیم کاملا داغ شدم واقعا عرقش خوب بود بعد جواد لش کرده بود رو مبل گفتم بخوام بدنتو ماساژ بدم گفت رو زمین سخته بیا بریم تو اتاق رفتیم رو تختش دراز کشید به پشت نشستم رو کمرش شروع کردم ماساژ دادن گفتم تو ام بعدش منو ماساژ بده گفت باشه خلاصه نوبته من شد ماساژ بگیرم دراز کشیدم شروع کرد ماساژ دادن یکم تیشرتمو از عمد دادم بالا که سفیدیه بدنمو ببینه اونم دید بدنمو خیلی تحریک شده بود انگار گفت میخوای تیشرتتو در بیاری با روغن بچه مشتو مال بدم همونجا فهمیدم کارمو درست انجام دادم و تحریک شده گفتم باشه…تیشرتمو در اورد گفت چقدد بدنت سفیده حاجی چه بوی خوبی میده…حالا قبلن تو استخر بدنمو دیده بودا میخواست مقدمه سازی کنه دیوث…گفتم بوی بادی اسپلاشه بعد روغنو ریخت رو کل شونه هامو کمرم شروع کرد ماساژ دادن گرمی دستاشو رو کمرم احساس میکردم واقعا حسه خیلی خوبی بود…بعد گفت میخوای پاهاتم ماساژ بدم گفتم بده گفت پس شلوارتو در بیار تا با روغن ماساژ بدم گفتم باشه شلوارمو در اوردم شورتمو دید گفت شرتتم در بیار روغنی نشه گفتم نه همینطوری اوکیه نمیخواستم پررو بشه پاهامو چسبوندم به هم که لا پای پرم تحریکش کنه گفت پسر عجب کونی داری گفتم لاشی ماساژتو بده گوه مف نخور خندید روغنو ریخت رو رونمو لای پام شروع کرد مالیدن بعد گفت علی شورتت چرب شده یکم بزار درش بیارم گفتم باشه کمرمو دادم بالا خودش در بیا یخورده قمبلمو دید زد یه اسپنک زد روش گفت اگه دختر میشدی هرروز کونت میزاشتم از حرفش خوشم اومد بعد روغنو رو کونمم خالی کرد بشدت چرب شده بود همه جاشو دست کشید لای قاچه کونمو باز کرد سوراخمو دید دیوونه شد پاهامو از هم باز کرد دید کیرم سفت شده گفت خوشت اومده ها گفتم گوه نخور کیرمو گرفت دستش قشنگ مالیدش که حشری بشم بعد نفسام تند شد دید حسابی داغم شروع کرد انگشت کردن من دیگه بهش چیزی نگفتم یخورده روغن دیگه ریخت رو سوراخم انگشت اشارشو فرو کرد تو دردم گرف گفتم اخ دیوث چیکار میکنی گفت میخوام بکنم گفتم کص نگو کونی انگشتم کردی درد گرفته کیرتو بکنی تو که جر میخورم گفت نگران نباش یجوری بازت میکنم اصن دردت نگیره همزمان داشت کیرمم میمالید دوباره روغن ریخت تو سوراخم به دستشم زد ایندفه انگشتشو میچرخوند حس کردم داره شل میشه بدنم دیدم دو انگشتی کرد تو ازینکه یواش یواش داشت جلو میرفت خوشم اومده بود گفت امادس دیگه وقته سالاره لباساشو در اورد شورتشو کشید پایین کیرشو دیدم خیلی ترسیدم درسته دراز نبود ولی عجیب کلفت بود گفتم کونی این خیلی کلفته گفت زر نزن یواش میکنم گفتم جواد درد میگیره حداقل بیشتر بازش کن گفت خفه شو خودم حواسم هست اومد نشست رو کونم کیرشو کاملن روغنی کرد بازم روغن زد به سوراغم اروم کیرشو تنظیم کرد رو سوراخم یواش خوابید رو بدنم یواش هلش داد تو سرش که رفت یه درد عجیبی گرفت لگنم که چشام سیاهی رفت میخواستم بیام بیرون از زیرش ولی سنگینیه بدنش نمیزاشت تکون بخورم مستم بودم واقعا لش شده بودم…چند دقیقه سرشو نگه داشت جا باز کنه نفساش بقل گوشمو قلقلک میداد در گوشم گفت ببین چه قشنگ بازش کردم الان همشو جا میکنم تو کونت یه هله کوچیک داد نصفش رفت واقعا دردم گرف گفتم جواد خیلی درد داره بزا یکم دیگه جا باز کنه هل نده بیشتر ازین توش گفت الان دردش یواش لذت بخش میشه شروع کرد گوشمو گاز گرفت اروم دوباره هل داد زبریه پشمای شیو شدشو حس کردم رو کونم فهمیدم همش رفته تو در گوشم گفت دیدی اروم شد نفسام تند شده بود گردنمو میک میزد یواش کمرشو بالا پایین میکرد داشت بهم حال میداد ولی از سنگینیه بدنش کمرم درد گرفته بود گفتم جواد پاشو کمرم درد گرفت یه پوزیشن دیگع بریم بلند شد منو کشید لبه ی تخت خودش رفت پایینه تخت پاهامو داد بالا گزاشت رو شونش یواش کیرشو هدایت کرد تو کونم نفس نفس میزدو تلنبه میزد تو چشاش نگاه میکردم نالم در اومده بود کیرمو گرفت دستش شروع کرد مالیدن همزمانم تو کونم تلنبه هاشو سریع تر میکرد یهو یه فشاره محکم داد تا ته نگه داشت حس میکردم نبضه کیرشو بدنم لرزید اونم ارضا شد ابشو خالی کرد تو کونم منم حس کردم ابم داره میاد بدنمو سفت کردم ابم با فشار اومد تا حالا ندیده بودم انقد ابم زیاد بیاد کیرشو کشید بیرون سوراخمو تو ایینه دیدم خیلیی گشاد شده بود سعی کردم سفتش کنم دردم گرفت آبش داشت سر میخورد از سوراخم میزد بیرون با دستمال واسم پاکش کرد گفت بریم دوتا پیک دیگع بزنیم پاشدم راه نمیتونستم برم بغلم کرد رفتیم دمه میز ریختیم خوردیم باز همونطوری لخت تو بغلش نشسته بودم یه پیک دیگه واسم ریخت بازم خوردم گفت بریم حموم سرم داشت گیج میرفت منو بلند کرد دوتایی رفتیم حموم بدنمو شست بدنه خودشم شست یکم بغلم کرد تو حموم گفت خیلی حال داد بازم میشه اینکارو بکنیم گفتم به منم حال داد ولی نمیتونم راه برم گفت خوب میشه یکم که بگزرع گفتم باشه ازم لب گرفت رفتیم بیرون از حموم بهم لباس داد گفت الان نرو خونه حالت خوب نیست بیا یکم استراحت کنیم یواش کمکم کرد رفتم تو تخت اونم اومد کنارم خوابید سرم سنگین بود خوابم برد سریع با مالیدناش باز بیدار شدم بعدش دوباره تحریکم کرد که داستانه اونو اگه اینو دوست داشتید واستون تعریف میکنم…نوشته: علی
147