سلام خدمت دوستان شهوانیمیخام خاطره سکس خودم با مادرزنمو براتون تعریف کنمنیازی نیست باور کنید یا نکنید هرکس میخاد باور کنه هرکسم نمیکنه به تخممداستان کاملا واقعی و همون چیزی که برام اتفاق افتاده رو میگم خدمتتونمن محسن ۲۸ سالمه ۳ ساله ازدواج کردم و با همسرم زندگی خوبی داریم من کارمند شرکت نفت هستم و کرمانشاه زندگی میکنم بخاطر کارم خیلی سفر میرم بیشتر مناطق اهواز و خرمشهربگذریم بریم سر اصل مطلب من هر بار که سفر کاری میرم همسرم باهام میاد چون مدتی که نیستم تنها نباشه مادر زن کون گنده ما ۴۸ سالشه و یه کوص واقعیه یعنی در حدی که انگار ۳۰ سالشه خیلی جون مونده و به خودش میرسه از همه مهمتر کونش که من رو دیونه خودش کردهدر ضمن اسمش مهنازهخلاصه در یکی از این سفر های کاری من به جنوب خانومم همراه من اماده شده و به گفتهاو مادرش دوست داشت با ما بیادخلاصه ما هماهنگکردیم وسایل جمع کردیم رفتیم سمت خونه مادر زن مادر زن سوار ماشین شد و با پدر زن و برادر زن خداحافظی کردیمما اهواز رسیدیم و تابستان گذشته یعنی ۹۹ بود گرمای اهوازاهوازی ها میدونن یعنی چیمنزل سازمانی اداره بهمون دادنخانومم که عرق کرده بود رفت دوش بگیرهمنم خسته رو مبل دراز کشیده بودممادرزنمم جلو من راحت بود یه تاب صورتی با ساپورت کهکونش داشت ساپورت پاره میکرد جلو من میگشت منم کیرم راست شده بود داشت تواین گرما منفجر میشد شلوارک پوشیده بودم برامدگی کیرم کاملا مشخص بود مادر زنم از نگاهاش معلوم بود یع چیزایی فهمید که من شق کردم 😅 خلاصه خانومم بیرون اومد و مادرش رفت حموم خانومم رفت که بخابه منم رو مبل دراز کشیدم طبق معمول مادر زن کون ما بیرون اومد و من پشت سرش رفتم حموم و یه جلق حسابی زدم رو کون مادر زنم و ارزو میکردم که کیرمو بزارم توشصبح روز بعد من بیدار شدم رفتم دنبال کاراماونجایی که ما منزل گرفته بودیم یه شهرک خیلی زیبایی بود که یه مرکز خرید بزرگ داشتساعت های ۱۲ ظهر بود که برگشتم مادر زنم منزل بود خانومم نبود پرسسسیدم گفتم کجاس گفت که رفته خرید تو همون مرکز خریدخلاصه من لخت شدم شلوارک پوشیدم اومدم رو مبل افتادم مادر زنمم داشت تلوزیون میدید با اون کون بزرگ و مچ پای گوشتیش داشتم دیونه میشدم که پاشدم برم اشپزخونهحواسم نبود کیرمو قایم کنم سیخ از شلوارک خود نمایی میکردمادر زنم بازم یه نگایی کرد و این بار لبخندی زدگفت دخترم بست نیست رو منم سیخ کردیمنم که انتظار این حرفو ازش نداشتمخندیدم و با ترس گفتم صندوق عقب شما خیلی تو چشمه هرکس باشه از من بدتر میشه فک کنم بدش اومدمنم که دیدم خراب کردم پاشدم ورفتم کنارش نشستمتا دید وضعیت قرمزه خواست بلند شه دستشو گرفتمو سری بوسیدمش و سینشو محکم فشار دادمگفت محسن نکن زشتهمنم که دیگه آب از سرم گذاشه بود سینه هاشو از رو لباس میخوردم و حال میکردم ناگفته نماند اونم تقلایی نمیکرد و خوشش اومده بودسری بلندش کردم و با شکم خابوندمش رو تخت و اصلا تو فکر کصش نبودم چون کونش ۳ سال بود که پدرمو در اورده بودسری ساپورتش کشیدم پاینفقط استرس اومدن خانومم داشتمساپورت کشیدم پاین و سرمو بردم رو سوراخ کونش و یه بوسی ازش کردم معلوم بود کون زیادی داده سوراخش زیاد تنگ نبود اونم که دیگه خوشش اومده بودگفت محسن اروم بکنتوشزود باش الان مائده میادمائده زنم بودمنم یه چشم گفتم و کیرمو خیس کردم و سرشو گذاشتم رو سوراخ خوشگلش ارام فرستادم توش و تا اخر رفتیکمی درد کشیددوستان الان دارم ارضا میشم وقتی بهش فک میکنمچقدددددد حس خوبی بود کیرم تو کونش چقدددد داغ بود چههه کونی داشت خلاصه ۳ دقیقه نشد ابم همشششش ریختمتو کونشو عین جنازه افتادم و نگام کرد گفت هوی کره خر من چیمنم که واقعا نمیتونستمشروع کردم کصشو لیسیدن تا ابش اومد و همشو ریخت رو صورتم گفت اینم تلافی ابت کع ریختی توکونمخلاصه بعدش ما خودمون تمیز کردیم و کنار هم نشستیم رو مبلو بهم گفت که ۳ تا دوس پسر داشته تو این مدت که فقط بخاطر کونش باهاش بودن و مادر زنم یه کونی واقعی بودهخانومم بعدش اومدو منومادر زنم دیگع رومون بهم باز شدههمون شب تو اشپزخونه اشپزی میکردکه خانومم تواتاق داشت موهاش سشوار میکشید رفتم اشپزخونهو دست کردم توشلوارشو کونش رو ماساژ دادم اونم بهم چشمک زدبعد از اون قضیه یک سال میگذره و من با مادر زنمم همیشه کونکصشو میخورم و میکنم خیلی منو دوس دارهقدر مادر زن های خوشگلتون بدونید و بکنیدشون واقعا نعمتهنوشته: محسن
2.1K