بخاطر بی پولی بی عفت شدم

سلام من مهدیه هستم و و الان بیست و یک سالمه داستان زندگی من اینجوریه که پدرم از کار افتاده هست و یه حقوق بخور نمیر تو شهر کوچک خودمون داریم تنها امید خانواده این بوده که من درس بخونم تا بتونم کاری کنم و از اونجایی که همراه درسم کار هم میکردم نتونستم دانشگاه دولتی قبول شم و تو یکی از کلان شهر های کشور دانشگاه آزاد قبول شدم رفتم اونجا و یه خونه ی قدیمی اجاره کردم که خیلی کوچک بود و صاحب خونه اش یه خانم سی و خورده ای ساله بود که اسم کوچکش محبوبه بود اما فامیلیش رو نمیتونم ایشون وکیل بود و خیلی خانم خوش صحبتی بود بلند بلند صحبت میکرد همیشه که طبیعت وکیل هاست وضع مالی خوبی داشت چنتا خیابون اونور تر هم یه مغازه خرازی داشت که دوست قدیمیش که لیلا خانم بود اونجا براش کار داستان از اونجا شروع شد که سال جدید رسید و اجاره خونه ها قشنگ دو برابر شد در صورتی که جایی که من کار میکردم حقوق من رو بیست درصد بیشتر اضافه نکرد محبوبه خانم هم بهم گفت که من دو برابر نمیکنم اجاره رو اما هفتاد درصد افزایش میدم چون یه واحد خریدم برای سرمایه گذاری و با پول اجاره ای که از این خونم میگیرم میخوام اقساط اون رو پرداخت کنم حالا جالب اینجا بود که درآمد ماهانه اش از مشاوره های وکالت و مغازه اش چند برابر اقساط اون آپارتمان بود من گفتم شما شرایطم رو که میدونید اصلا پول ندارم حقوق من انقدره و دانشگاه هم انقدر ازم میگیره حتی هیچی نخورم و هیچی نپوشم و شهرمون هم نرم بازم نمیتونم اجاره بدم گفت خب مجبورت که نکردن عزیزم برو فلان محله سوئیت بگیر اون محله ای که گفت فقط پولم میرسید و به محله ی معتادها و خفت گیر ها معروف بود و من هم خیلی میترسیدم گفت تا دو هفته دیگه بهم بگو که من میتونی یا من بگم املاکیا مستاجر بیارن خیلی حالم بد بود اصلا نمیدونس باید چیکار کنم همش تو دیوار نگاه میکردم و زنگ میزدم و پولمو میگفتمو املاکی ها یا تحویلم نمیگرفتن یا اون محله ی خطرناک رو بهم پیشنهاد میدادن ساعت تقریبا هفت غروب بود رفتم بالا و در زدم محبوبه خانم در رو باز کرد و دعوتم کرد داخل برام چایی آورد و نشست رو مبل یکم در مورد قبض و اینجور چیزا صحبت کردیم و گفتم که چن روزه دارم میگردم و هیچ خونه ای پیدا نکردم گفتم که براتون هر کاری که بگید میکنم تو اون تایمی که میام خونه لطفا این یکسال رو زیاد نکنید خواهش میکنم محبوبه خانم یکم فکر کرد و گفت من کرایه ات رو بیست درصد اضافه میکنم ولی از فردا از دانشگاه و سرکار که اومدی دو ساعت برام هرکاری که گفتم رو انجام میدی قرار داد هم باهات نمیبندم که اگه تخطی کردی بلندت کنم بیست درصد هم بهم فشار میومد اما خیلی باز برام بهتر بود حرفش رو قبول کردم و گفتم من از فردا شنبه از ساعت هفت و نیم شب در خدمت شمام گفت هر روز که اومدی یه دوش میگیری و میای بالا تا کارهاتو بهت بگم غذا هم اگه زیاد درست کرده باشم بهت میدم یه مقدار تشکر کردم و فرداش بعد از درس و دانشگاه و کار اومدم خونه دوش پنج دقیقه ای گرفتم و موهامو خشک کردم و رفتم بالا در زدم در رو باز کردن و بهم بعد از سلام و احوال پرسی گفتن ظرفارو بچین تو ماشین لباس فردامو اگه اتو کردن بلدی خوب اتو کن نسوزونیا کابینت ها و دراور دستمال بکش قشنگ تمیز و کلید و پریز های راهرو و خونه و راه پله رو هم تمیز کن که من مشغول شدم و بعد دوساعت کارم تموم شد و بهم گفت که کارت خوب بود فرداش دوباره کارهای جدید بهم دادن تمیز کردن سرویس بهداشتی و حموم وارد کردن یک سری متن داخل کامپیوتر و فرداش یه سری کارهای دیگه پونزده روزی گذشت همیشه خونه اش مرتب و تمیز و همه جا برق میزد و ازم راضی بود تا اینکه یه روز رفتم بالا اون روز فقط کار تایپی بهم داد بعد از انجام کارهاش بهم گفت مهدیه امروز خیلی پله های دادگاه رو بالا رفتم بیا یکم پاهام رو ماساژ بده منم رفتم نشست رو مبل و پاهاشو آورد جلو من مشغول مالیدن شدم محبوبه چشماشو بست چشمای درشتی داشت و ابروهاش خیلی مشکی بود آروم میگفت آخیش خوب بلدیا گفت بیا بالا رون پامو بمال مالیدم براش چشماشو باز کرد و بهم گفت خوبه بیا اینجا یکمم من ماساژت بدم خیلی فعالیت داری کسی هم نیست ماساژت بده گفتم دستتون درد نکنه عادت دارم نمیخوام زحمت بیفتین گفت بیا اینجا بخواب دراز کشیدم و شروع کرد به مالیدن پاهام و بازوهام کم کم حس کردم داره سینه هامو میماله و نوک سینه هامو فشار میده یه جوری شدم معذب شدم و تحریک چشامو ازش دزدیدم با اون یکی دستش آروم و یه جور خاص کسمو ناز کرد و میمالید خیلی حشریم کرد نگام کرد و فهمید که تحریک شدم لباسمو درآورد سوتینم رو باز کرد آروم گفتم چیکار میکنید گفت هیسسس و شروع کرد به خوردن نوک سینه هام و اون یکی سینه ام رو میمالید یکم ناله کردم که اومد خوابید روم من دختر لاغری بودم و ایشون تو پر باسن بزرگ و اندام زنانه ای داشت نفس هاشو تو گردنم حس کردم گردنم و لبامو میخورد حس عجیبی بود که آب دهن یه زن سی و هفت ساله میرفت تو دهنم و لبامو میخورد و به من میگفت که لب هاشو بخورم گاهی زبونم به دندوناش میخورد چون میگفت زبونمو ببرم تو دهنش که میک بزنه زبونمو بلند شد نشست رو سینه ام شرت و شلوارکش رو درآورد یه کس گوشتی و خیس داشت که موهاشو به مدل خاصی اصلاح کرده بود اومد نشست رو دهنم اولش سرمو اونور کردم اما گفت بخورش مهدیه گفتم نمیتونم محبوبه خانم گفت فقط بخورش هیچی نگو واقعا میترسیدم که باهام لج کنه و بیرونم کنه چون خیلی حالش بد بود زبونمو آوردم سمت کسش و کسشو فشار میداد تو صورتم رو لبام تو دهنم و میگفت فقط بخورشش هیچی نگو و من لیس میزدم گفت آب دهنتو زیاد کن وقتی میخوری من تو دهنم آب جمع میکردم و با آب دهنم میک میزدم براش که ناله میکرد آه میکشید رو دهنم فشار میداد به صورتم میمالید اولش که میخوردم یکم شور بود بعد طعمش رو از دست داد و یه تیکه گوشت رو دائم میک میزدم تن تن به دهنم فشارش میداد بلند شد و با باسنش نشست رو دهنم گفت سوراخم رو میک بزن لیس بزن زبون میزدم و بوی خوبی نداشت اما کم کم بو و مزش رفت بلند شد نشست رو به روم پاهاش رو باز کرد و گفت بیا لیس بزن برام رفتم لای پاش و براش لیس میزدم موهام تو دستش بود و فقط جیغ و ناله میکرد میگفتم یکی میشنوه ها میگفت خونه ی خودمه دوس دارم ناله کنم موهامو میکشید فشار میداد میلرزید وسطش میگفت بخوررر بخورش برام انگشت کن توش منم انگشت میکردم و میخوردم که لرزید و ارضا شد و چند ثانیه هیچی نگفت و بعد پاشو بست یکم چشماشو بست و بلند شد رفت دستشویی خودش رو شست و اومد بهم خیلی خوب بودی آفرین پاهامو باز کرد و برام اونجامو مالید تا ارضا شدم رفت دستشو شست و اومد گفت دوست داشتی خودتم؟ من هیچی نگفتم گفت دیگه از فردا نمیخواد کار کنی هر روز فقط جمعه ها بیاد سه چهار ساعت خونه رو مرتب کن و برو ولی هر روزی که گفتم بیا برام لیسش بزن گفتم باشه چشم بهم گفت اون بیست درصدم نمیخواد اضافه بدی همونی که قبلا میدادی هر ماه رو بده برو حالشو ببر از من صاحب خونه منصف تر وجود نداره گفت بیا تو بغلم بخوابیم فرداش بلند شدم و هردو رفتیم به کارامون رسیدیم از فرداش هر روز باهاش لز داشتم و میخوردم تا به ارگاسم برسه هفته ی اول برای اینکه حس بدی نداشته باشم میذاشت پیشش بخوابم اما بعدش دیگه گفت برو پایین بخواب دو ماهی از این مدل رابطمون یعنی لز یک طرفمون گذشت تا اینکه یه روز بهم گفت من یه دوستی دارم به اسم سیما خیلی خوشگله و خیلی هم وضعشون خوبه چند سالیه باهاش لز دارم و جریان تورو بهش گفتم اگه همون جور که به من حال میدی به اونم حال بدی هر بار یه مبلغی گفته بهت میده چهل و پنج سالشه اما عین سی ساله هاست منم سر تکون دادم و گفتم باشه قبوله که گفت جمعه میاد اینجا از مغازمون یه سری چیز میخواد زنگ میزنم بیای بالا…ادامه...نوشته: مهدیه

43