سلام من آندریاس هستم و در آلمان نزدیک شهر Bremen زندگی میکنم این داستان که میگم مربوط به سال 2017 میشه من با یکی از دوستام که اسمش ایمان بود و سنش ۱۴ بود داشتیم تو پارک نزدیک خونم ودکا میخوردیم ساعت تقریبا ۶ بعدازظهر بود و هوا داشت تاریک میشد مشروب رو خوردیم و رفتیم به سمت خونه منم اولین بار بود اینقدر مست شده بودم و ایمان از من بدتر من رفتم یه دوش گرفتم و برگشتم که حالم بهتر بشه بهش گفتم تو هم برو یه دوش بگیر خیلی مستی قبول نکرد و گفت میخوام بخوابم فقط من تو اتاقم به جز تخت خودم یه تخت بادی هم داشتم زدم به برق که باد بشه ، وقتی تموم باد شد گفتم میتونی اونجا بخوابی بعد یه نگاه به اون تخت کرد و یه نگاه به تخت خودم که یه نفره بود فهمیدم میخواد پیش من بخوابه بهش گفتم باشه میتونی پیش من بخوابی ده دقیقه رد شد دیدم دستش رو رو شکمم بعد همینجوری آورد پایین و دستش رو گذاشت رو کیرم منم تعجب کردم آخه سنی نداشت گفتم شاید داره خواب میبینه چیزی نگفتم بعد برگشتم که راست بخوابم دیدم یه شلوارک که داده بودم بپوشه رو در آورده و طرف کون رو قمبل کرده به سمت من، منم از خدا خواسته چسبیدم بهش و کیرم رو که داشت آتیش میگرفت رو گذاشتم لای پاش دیدم خیلی عجله داره به پشت خوابوندمش بقل تخت روغن زیتون برای ماساژ داشتم اومدم یکم بریزم که راحت سکس کنیم یدفعه نصف لیوان تقریبا ریختم رو کونش وااااای تو اون سن که اصلا از دختر هم تمیز تر بود بدنش چربش کردم و گذاشتم دم سوراخش ولی ناشی بازی در آوردم و یدفعه کردم توش یکم دردش گرفت ولی معلوم بود دفعه اولش نیست که داره میده زود عادت کرد یه پنج دقیقه ای زدم توش بس که تمیز بودو سفید آبم اومد منم که دوست نداشتم تموم کنم ریختم توش و بدون اینکه صبر کنم کیرم بخوابه و دوباره بلند بشه شروع کردم برای بار دوم دیدم میگه آره این یعنی سکس وحشی سکسی سرم رو بردم دم گوشش گفتم دوست داری گفت فقط میخوام به تو بدم خیلی خوب میکنی چند تا پوزیشن عوض کردم یه یادگاری هم زیر گردنش زدم و لباش رو اینقدر خوردم که لبام داشت پاره میشد وقتی برای بار دوم آبم اومد دوباره ریختم توش کیرم رو در آوردم دیدم از سوارخش همینجوری داره آب میاد یه چند دقیقه ای موند همینجوری بعد بلند شد گفت میرم دوش گفتم باشه منم تو فرصت روتختی رو عوض کردم و پشت سرش رفتم دوش باز دوباره کیرم بلند شد باهاش زیر دوش گفتم این مشروب دهنمو گایید امشب همش راسته سلطان پرسیدم میتونی هنوز گفت هم آره هم نه برگردوندمش چسبوندم به دیوار دوش هم آب گرم رو سرمون میریخت کلی بخار گرفته بود حموم رو بعد با شامپو کفی کردم همو دوباره گذاشتم مستقیم توش یه ۱۵ دقیقه زدم آبم اومد ولی کم چون دیگه آبی نمونده بود خخخخ دوش که تموم شد حوله دادم خشک کرد خودشو رفت تو اتاق منم خودمو خشک کردم رفتم تو اتاق و خوابیدم فرداش گفت من میرم پیش مامانم بردم رسوندم مادرش جدا زندگی میکرد و ایمان تو خونه حمایت از جوانان بعد از چند روز زنگ زد بهم و گفت من انتقال دادن به شهر مونشن یا همون مونیخ به فارسی و بعداز اون نه شمارش روشن شد و نه اینستا و نه فیسبوک ولی در کل هیچوقت اون شب رو یادم نمیره. امید وارم خوشتون اومده باشهنوشته: آندریاس
175