سلام من بهنام الان ۳۱سالمه و این اولین سکسم نیست ولی اولین داستانیه که دارم براتون مینویسم و امیدوارم خوشتون بیاد.تابستان حدود سه سال پیش بنا به دلایلی به مشکل مالی شدیدی برخوردم که نیاز زیادی به پول داشتم و از طرفی بیکار هم شده بودم و در به در کار بودم.خلاصه بعد از کلی مصاحبه و رزومه دادن با یه شرکت بازرگانی حوالی خیابان انقلاب آشنا شدم و رفتم برای مصاحبه حضوری.وارد دفتر که شدم دیدم کلا پنج شیش نفر خانوم کار میکنند و برام جالب بود که یکیشون با یه شلوار و پیراهن تو یه اتاق بود و کسی که حکم منشی و داشت خیلی راحت انگار یه جمع فامیلی باشند تو دفتر میرفتن و میومدن و با بقیه کارمندها که همشون لباس خونگی تنشون بودن خوش و بش میکردن و گاهی شوخیها و حرفهای سکسی میزدند و گهگاه منو نگاه میکردند و درگوشی یه چیزایی میگفتن …خلاصه کنم وقتی رفتم برای مصاحبه و پر کردن فرم و گفتن رزومه و پسند شدن شرایط من (و بعدا فهمیدم تیپ و هیکلم که با قد ۱۷۰ وزن ۶۰ کیلو) رسیدیم به شرایط کاری که بعد از گفتن شرح کار و وظایف من کامران (مدیر شرکت) بهم گفت همونجوری که دیدی اینجا ما همه با هم راحتیم و یک جَو دوستانه برپاست و کمک هم میکنیم برای اینکه کارها بهتر پیش بره و خواسته ها و نیازهای همو برطرف میکنیم و انتظاری که ازت داریم همینه هرجور تو خونه میگردی اینجام همونجوری باش.اولش جا خوردم و میخواستم قبول نکنم ولی هم نیاز مالیم با توجه به اینکه حقوقش خوب بود و هم اینکه چندتا خانوم دیگه اونجا کار میکنن باعث شدن قبول کنم.نمیدونستم چی در انتظارمه قرار برده پول بشم و رسماً تو شرکت جندگی کنم یا نه، ولی دیگه مجبور بودم.فرداش که رفتم دفتر منو به همه معرفی کردن و همه ازم استقبال کردن.چند روزی گذشت و کم کم منم جا افتادم تو جمعشون و با شوخیاشون و حرفها تیکه هاشون آشنا و دیدم خدا رو شکر خبری از جندگی نیست و ظاهراً همه چیز در همین حده ولی باز من سعی میکردم فقط موهامو چون بلند بود باز کنم و مانتومو درنیارم و به خاطر همین موضوع که محل کارم اینجوری بود بعد یک ماه دوست پسرم باهام به هم زد و من اعصابم خورد شده بود و دو سه تا سوتی سنگین تو کار دادم که کامران منو خواست و ازم خواست بهش بگم چی شده و منم ساده، سیر تا پیاز داستان و گفتم. کامران بعد یکم دلداری دادن گفت برای جبران پنجشنبه و جمعه بیا دفتر تا کارها رو راست و ریس کن. بعد از اینکه من مخالفت و غرغر کردم اضافه کرد خودم هم میام کمکت.پنجشنبه شد و من رفتم دفتر و دیدم فقط خودمو کامران تو دفتریم.همین که وارد شدم یکم ترسیدم ولی بروز ندادم. مشغول به کارم شدم که کامران یه لیوان آبمیوه برام آورد و گفت بهم راحت باش مانتو و لباستو در بیار خودمون دوتاییم و قرار نیست کسی بیاد و رفت تو اتاقش و درو هم باز گذاشت.منم چون تشنه ام بود آبمیوه رو خوردم ( بعدا فهمیدم توش داروی محرک جنسی ریخته بود)، بعد از حدود 20 دقیقه بود که احساس کردم بدنم گرم شده و فکرهای سکسی میومد تو ذهنم و مانتومو درآوردم و نفهمیدم دارم چکار میکنم که به خودم اومدم و دیدم دارم آروم شروع کردم به مالوندن سینه ها و کسم از رو شلوار و بعد زیر شلوار. ولی انگار بیشتر نیاز داشتم.خلاصه بعد از کلنجار رفتن با خودم رفتم اتاق مهران تا اجازه بگیرم برم خونه.اولش که منو با تیشرت جذب آستین کوتاهو شلوار مشکیم دید یه لحظه جا خوردو چشمش برق زد ولی بعد یه برانداز کلی گفت چیزی شده میخوای زود بری؟_آره یکم اعصابم خورده گفتم خرابکاری نکنمگفت: میشه چند دقیقهای بشینی؟نشستم بعد شروع کرد به صحبت کردن در رابطه با اینکه ادم باید افکارش و خالی کنه و کم کم اومد پشتم وایساد.اینم بگم که کامران با قد حدودا ۱۹۰ و هیکل ورزشکاریش همه جوره به من مسلط بود.دستاشو گذاشت رو شونه هامو شروع کرد به ماساژ دادن و گفت خودتو راحت کن و بدن و شل کن و با ماساژ دادن اون من بیشتر تحریک شدم و شل شدم. چشمامو بستمو رفتم تو افکار سکسی و دل دل میکردم که باهام سکس کنه.که کم کم دستاشو آورد پایینترو شروع کرد به مالوندن سینه هام و من شل شدم روی صندلی و احساس کردم کیم خیس شده ناخودآگاه دستمو بردم لای پامو شروع کردم به مالیدن کسم بعد خیلی آروم در گوشم گفت الان بهتری؟ گفتم آره خیلی بهترم. گفت میخوای یه حالی باهم بکنیم؟؟؟ اون دوست پسرت که قدرت و ندونست، تو این شرکت بیشتر قدرتو میدونم. اینو که گفت انگار که داغ دلم تازه شده باشه گفتم آره بریم که اون لیاقت منو نداره.یکم که سینه هامو مالید دستشو آورد پایبنترو از کمر منو گرفت و بلندم کرد و منو برد تو اتاق کنفرانس. انگار دیگه دست خودم نبود که بخوام مقاومتی کنم، هرچی میگفت و میخواستو انجام میدادم براش.تو اتاق کنفرانس که تا اون روز نمیدونستم صندلی هاش تختشو بود. کامران یه صندلی و عین تخت کرد و دوباره اومد سمت من و از پشت منو گرفت شروع کرد دوباره به مالیدن سینه هام. کیرشن که شق شده بودو لاین باسنام حس میکردم و منم فقط وایساده بودم و حال میکردم. بعد یه دستشو برد سمت شلوارمو یکم از رو شلوار کسمو مالید وقتی دید خیسه زیپ و دکمه شلوارمو باز کردو دستشو کرد تو کسمو شروع کرد به مالیدن…با یه دست کسمو میمالید با اون یکی سینه مو…دیگه آه و اوهم بلند شده بود که یهو بالرزش بدنم به ارگاسم رسیدم.یکم که آروم شدم برگشتم سمتش و دستمو کردم تو شلوارشو شروع کردم با بازی با کیرش. که یهو گفت صبر کن اینجوری خالی خالی که نمیشه.گفت کیر میخوای اره؟؟؟ با حرکت سرم گفتم آره. یه نیشخند بزرگی زد و رفت شلوارشو یکم کشید پایین و رو یه صندلی نشست و گفت برای خوردنش باید بیای جلوم عین یه جنده زانو بزنی و درخواست کنی.منم که انگار که هیچ قدرتی نداشته باشم رفتم جلوش نشستم و گفتم میشه کیرتونو بخورم؟یه دونه زد تو گوشمو گفت از کیر کیو میخوای بخوری؟من که شکه شده بودم گفتم شما محکمتر زد گفت کی؟؟؟ اسمشو بگوگفتم شما آقا کامران میشه کیرتونو بخورم؟؟؟گفت بهتر شد جنده خانوم…و من شروع کردم به خوردن کیرش و تا میشد براش ساک زدم تا جایی که احساس کرد داره آبش میاد و بعد گفت بسه پرده که نداری؟؟؟ گفتم نهگفت پس قبلاً افتتاح شدی! ولی حالا داری به بهرهبرداری میرسی. و قاهقاه خندید. که تو این فاصله کامران پیرهنو زیرپوشش و درآورده بود. منو وایسوند و تیشرتمو از تنم درآورد و سوتینمو باز کرد منم شلوارمو شورتمو درآوردم و اونم شلوارشو درآورد و رفت از تو یه کشو یه کاندوم درآوردو انداخت جلوم و گفت اگه میخوای حامله ات نکنم بکش سرش.من که دیگه فهمیده بودم باید چند وقت یه بار جندگی کنم (و صد البته راضی هم بودم) کاندوم و باز کردم و اینبار اون وایساده بود و باز من زانو زده بودم و کاندوم و کشیدم سر کیرش.دستشو با دهنش خیس کردو یکی محکم زد رو کونم و گفت خودت چی دوست داری؟؟؟ از عقب یا جلو؟؟؟ برو بخواب…منم که دیگه خودمو جنده میدیدم رفتم به پشت خوابیدمو پاهامو باز کردماونم خندید و اومد جلو منو چرخوند و گفت اول از عقب خوبشو میدارم برا آخرش که مزه اش زیر زبونتو بمونه.یه نفر انداخت رو سوراخ کونمو کیرشو گذاشت دم سوراخ کونمو آروم شروع کرد به فرو کردن.مثل همیشه اولش درد داشت ولی یکم که کیرشو جلو عقب کرد دیگه دردو فراموش کردم و شروع کردم به لذت بردن و بعد یکم تلمبه زدنش تند تر شدو و موهامو گرفت و محکم کشید عقب و سریعتر جلو عقب کردن کیرش تو کونم که جا واکرده بود. درد داشت ولی بیشتر لذت بخش بود برام. احساس میکردم یه اسبم که داره سواری میده و اونم افسارمو میکشه. موهامو بیشتر کشید تا جوری که کمرم صاف شد ولی کیرش هنوز تو کونم بودو تند تند جلو عقب میرفت بعد با دستاش سینه هامو گرفت و شروع کرد به چلوندن منم که از خود بیخود شده بودم سرمو بردم عقب و تکیه دادم به بدنش و با یه دستم کسو عین رودخونه شده بودو میمالیدم. در همین حین برگشتم بهش گفتم کامران کسم تشنه است کیرتو میخواد.گفتش پس جنده بودنتو قبول داری؟ گفتم آره دوست دارم جنده تو باشم فقط کیرتو بده بهم الان میخوامش. خندیدو کیرشو از کونم کشید بیرون و منو خوابوند رو صندلی ای که دیگه تخت شده بود و شروع کرد به نگاه کردن بهم و نیشخند زدن اول با غرور تمام کیرشو آورد جلو صورتمو و میمالید به صورتمو میگفت اینو میخوای آره؟؟ آره؟ گفتم آره همینو میخوام. گفت باشه بهت میدمش. بعد پاهامو برد بالا و گذاشت رو شونه هاشو کیرشو گذاشت جلو سوراخ کسم و هی بالا پایین کردن روی چوچولم که من دیوونه تر بشم و موفق هم شد تا حدی که داد زدم بکن توش اونم مثل اینکه منتظر همین بود یکی زد تو گوشم و داد زد سر من داد نزن جنده خانوم و سریع کیرشو تا ته کرد توی کسم تا حدی که درد تو کل بدنم پیچیدو یکم وول خوردم و ناخودآگاه پاهامو جمع کردم ولی اون داشت میخندید و برگشت گفت حالا خوبت شد؟ و اینبار با دوستاش رونامو گرفت و شروع کرد به جلو عقب کردن کیرش تو کسم و منم شل شده بودمو لذت میبردم تا اینکه بالاخره آبش اومدو زمانی که کیرش توکسم بود ریخت تو کسم و ولو شد رو من.من حتی ضربان کیرشو از روی کاندوم حس میکردم. نگاهش کردم و ازش یه لب گرفتم. یه نگاه بهم کرد و گفت نه راضیم از استخدامت.بعد خودشو جمع و جور کردو بهم گفت لباسامو بپوشم و خودشم شروع کرد به پوشیدن لباسش. لباس پوشیدنش که تموم شد دست کرد تو همون کشویی که کاندوم درآورده بود و یه بسته قرص ضد حاملگی انداخت برام و گفت از اینا بخور از این به بعد بدون کاندوم میکنمت ضمنا تا یادم نرفته از این به بعد تو دفتر بدون مانتو میگردی.از اون به بعد فهمیدم چرا تو دفتر همه راحت میچرخیدن و در طول حدودا یکسال و نیمی که اونجا بودم تقریبا ماهی یکبار باید با کامران میخوابیدم.و بعد از اونجا من دیگه راحتتر میتونستم به کسی پا بدم تا بتونم سکس کنم.نمیدونم چقدر دوست داشتید ولی اگه ببینم خوشتون اومده باز هم از خاطراتم میگم براتون.نوشته: بهنازم
57