مربی ام همیشه حشریه

سلام این داستان ک میخوام تعریف کنم برمیگرده به ۱۶ سالگی خودماون موقعه حسابی ورزشکار‌بودم ورزش میکردم قدمم خوب بود۱۷۹ الانم ۱۸۳من خودم هیچ علاقه ای ب گی و این چیزا نداشتم و ندارم اما برخلاف خواسته خودم تقریبا کون گنده ای دارم البته واسه ی مرد (پسر)گندهبرین سر اصل ماجرا تابستون بودو ما بعد تمرین میرفتیم استخر نههمه روزا اما تک و توک میرفتیم خلاصه این مربی ما که اسمش مثلا ممد بود گفت فردا میریم استخر و پول بیارید ک بریم ما هم به خانواده گفتیم که بعد تمرین میریم استخر بعد تمرین شد و مثل همیشه من ساک توپ هارو برداشتم ک با ممد ببرم بزارم خونش و بیام خونش ۱۰ قدمم با زمین فاصله نداشت وسطا کوچه بودیم ک گفت بچه ها امروز شرمنده نمیریم من حال ندارم ماهم خورد ت صورتمون اقا رفتم مثل همیشه کیسه توپ ها رو بزارم خونه بچه ها هم دیگه رفته بودن رفتم تو خونه توپ رو ک گذاشتم گفت ببینم ت کشالت بهتر شده هنوز داری لنگ میزنی گفتم ن هنوز درد میکنه گفت بشین رفت یه دستگاه شبی دلفین بود ماساژور اور گفت دراز بکش هفته دیگ تست داری باید عوکی بشی زود تر منم دیدم راست میگه و تست خیلی مهمه برام گفتم عوکی نشستم از رو شلوار داشت ماساژ میداد بعد گفت اینجوری نمیشه باید آب داغ بگیری روش بیا بهت نشون بدم باید چیکار کنی خودت ت خونه انجام بده رفت ت حمومو بعد چن لحظه گفت بیا داراز بکش منم اومدم با لباس دارز بکشم ک گفت احمق میخوام آب وا کنم شاسگول منم لباس و در اوردم یه شلواک ورزشی پام بود گفت اونم درار مگ کنار پات نیست گفتم اره دیگ فقد یه لباس زیر تنم بود آب رو واز کرد خیلی داغ نبود ک بسوزنه ولی داغ بود رفت بیرون بخار همه جا رو گرفته بود منم ک دیگه انقدر گرمم شده بود دیگ هیچی حالیم نبود ک اومد تو تنها چیزی ک تنم بود رو کشی بیرون گفت بر عکس شو یکم تعجب و مقاومت کردم بعد با حرفاش راضی شدم ک کاری نمیخواد بکنم منم مستقیم نگفتم ک از ترس کونمهxDبعد دستش رو زد ب خایه هام هی می مالوند بعد چن دقیقه گفت خودش گفت جغ میزنی گفتم اره گفتم خیلی میزنی ن گفتم نه گفتم من بزرگ شده این کارم از بس زدی کشالت سفت شده گفت فاصله بده ب پاهات خودتو انقد جمع نکن منم دیدم از در دوستی وارد شد گفتم میخواد کمک کنه دیدم با یدستش داره رسما کونمو می‌ماله دیگ انقد گرم شده بود اونجا واقعا ت حالت مستی بود خون ب مغزم نمی‌رسید نمیدونستم چیکار باید بکنم ک خودش بلندم کار چسبوند به دیوار از شلوارش کیرش ک مثل گرز رستم سفت شده بود رو انداخت لا پام یه لحظه بدنم سرد شد بعد این اتفاق دیدم داره شلوارش رو در میاره ک تا اومدم برگردم برم‌بیرون محکم چسبوندمت ب دیوار گفت کجا مگ جغ نمیزنی یه چیزی یادت میدم دیگ نزنی دیگ فقد کیرش بود ک لاپام بود زور مقاومت رو نداشتم گوشی ت این حال زنگ خورد با بی جونی گفتم گوشیم گفت واسا برات میارم رفت اورد بابام بود خودش برداشت گذاشت رو بلند گو اشاره کرد ج بده من هنوز نمیدونستم کیه ولی گفتم سلام بابام گفت ارین کجایی اومدم بگم گفت بگو استخر منم از ترس این ک کاری باهام نکنه گفتم استخر گفت میتونی بیای خونه گفتم اره ولی چرا گفت مامان بزرگت حالش بد شده میام دنبالت بریم بیمارستان گفتم باشه قطع کرد داشتم از خوشحالی پاره میشدم داشتم با خیال راحت میرفتم بیرون ک دستش رو چسبوند ب گلوم منم دیگ ب خودم اومده بودم دوتا مشت زدم‌ت شکمش دستامم گرفت به زور نشوندتم کیرش وسط صورتم بود گفت تا میاد باید بخوریش منم زد تو گوشم گفت بخور منم بدم‌میومددماغم رو گرفت مجبور شدم دهنم رو وا کنم به زور کرد ت دهنم بعدش هم دیگ دوست ندارم تعریف کنمتمامبعد از اونم دیگ فوتبال رو کلا گذاشتم کنار و نرفتمنوشته: Nmd

236