این داستان واقعیه یه کم پیاز داغشو زیاد کردم یه جاهایی که بیشتر حال بده بهتون. اسما مستعار هستنیه کم طولانیه خواستم دو قسمتش کنم دیدم نمیشهرامین هستم 26 سالهمجردمهیکلم خوبه نسبتا ( سیکس پک نه ولی چون 6 7 ساله فیتنس کار میکنم رو فرمم)فیسم معمولیه و قدم 188یه نمه آدم هیزی هستمبهار سال 98 به واسطه رفیقم پویان دعوت شدم مهمونی خونه رفیق اون رضامن با پویان و خانومش هانیه میونه خوبی دارمپویان 28 سالشه مثل داداشمه هانیه هم 24 سالشه مثل زن داداشمه ولی زن داداشی که یه سری فاز ریز دارم روشیا اونم دنبال کرم ریختنه یا واقعا تو این باغا نیست و فقط از روی راحتی باهام تا این حد راحتهبه خودم رسیدم و عطر و لباس خوب و آماده شدم با ماشین رفتم خونه پویانقرار بود محسن که از دوستای مشترک رضا و پویانه با خانومش بیاد خونه اونا از اونجا با یه ماشین بریمرسیدم هانیه اومد درو باز کردسلام هانیهسلام رامین جون خوبی؟ خوش اومدی بیا تو عزیزم(جون و عزیزمی که گفت منو یاد ریختنایی انداخت که یه وقتایی دور از چشم پویان وجود داشت. من کفشامو دراوردم رفتم تو و به هانیه دست دادم. هانیه یه لگ ذغالی فاق کوتاه پاش بود با تاپ توسی. بعضی وقتا شلواراشو میکشید بالا و میچسبید به کسش و من حشرم میزد بالا از تصورش چون کاملا شکل کسش رو میدونستم چطوریه از بس از رو شلوارای تنگ و نازکی که کشیده بود بالا دیده بودمش توی این 1 سال آشنایی و ازدواجشون. از استخر با شلوارک استرچ بدون شورت بگیرید تا بلوز شلوارای راحتی تو خونش)مرسی قربودن برم تو خوبی عزیزم؟ پویان کو؟داره آماده میشه تو اتاقه(اومد دولا شه کفشای منو برداره از جلوی در بیاره تو که کش اومدن لگش روی کونش رو دیدم و متوجه شدم شورت پاش نیست. بعد صاف که وایساد من بغلش کردم و روبوسی کردیم با هم مثل وقتای دیگه ای که پویان اون اطراف نیست گرفتمش تو بغلم و دو تا بوس روی لپاش گذاشتم)پویان تو اتاقه برو بشین برات یه چیزی بیارم بخورباشه عزیز دلممن رفتم توی سالن و بلند سلام کردم به پویان و اون جواب داد و اومد و حال احوال و روبوسی و نشستیمهانیه رفته بود تو اتاق 2 دقیقه بعد اومد بیروندقت کردم دیدم خط شورتش از روی لگ مشخصه رو کونش متوجه شدم رفته شورت بپوشه بیادهمین کارا رو میکرد که پیش خودم میگفتم کرم دارهآخه تو که میخوای شورت بپوشی چرا قبل اینکه من بیام نپوشیده بودی و تا پویان خواست بیاد پوشیدی؟یه چای خوردیم و محسن و خانومش اومدن و معرفی و احوال پرسی بعدم راه افتادیم بریمبا ماشین پویان میخواستیم بریمموقع سوار شدن به ماشین هانیه گفت رامین شما بشین جلومن گفتم نه هانیه راحت باش من عقب راحتم و رفتم نشستم عقبشروع کرد هانیه به اصرار به محسن که اون بشینه جلو و پویان هم توی تارف همراهی کرد که محسن نشست جلو و من شصتم خبردار شدهانیه اومد نشست کنار من و زهره (همسر محسن) هم نشست اونوراولش با فاصله نشست و منم عادی نشسته بودمیواش یواش فاصله مون توی مسیر کمتر میشد و اون کلا رو به زهره نشسته بود تقریبا پشتش به من بودشورتش از پشت از بالای لگ بیرون بود و از زیر مانتوی نازکی که تنش بود پوست و شورتش مشخص بوددیگه تقریبا کونش رو چسبونده بود به من و من داشتم حال میکردمسرم تو گوشی بود و آرنجمو از کنار چسبونده بودم به بالای کونشکلا یه وقتایی بهم حال میداد هانیه ولی هیچوقت علنی نبود منم تو ذهن خودم یه رابطه یواشکی غیر علنی یا چیزی رو شکل داده بود که اصلا اون فاز نداره و از روی راحتیش اینطوریهمنم خب داشتم حال میکردم واسه خودم و سعی میکردم فکر کنم این رابطه یواشکی غیر علنیه است و خیلی هیجان داشتتا رسیدن به خونه رضا من همونطوری توی کون هانیه سهیم بودم و حال کردم تا رسیدیم و ناراحت از اینکه اه تموم شد ولی طولی نکشید که رفتیم توی آسانسوروایساده بودیم 5 تایی تو آسانسور تنگهانیه مانتوی جلو بازشو ول کرده بود که من متوجه خیسی کوچولوی روی کسش شدمچشم تو چشم کردم باهاش بعد زمانی که داشت نگاهم میکرد من صاف نگاهمو بردم سمت کسش که متوجه شد و مانتوشو با دست جمع کرد تا رسیدیم بالاسلام و احوال پرسی و هانیه زود رفت تو اتاق و با یه ساپورت تنگ و نازک برمودا اومد و سویشرت رو از آستین بسته بود دور کمرش و آستیناش از جلو آویزون بود رو کسشمشغول بازی و مشروب شدیم که همه دیگه گرم بودن ولی من زیاد مشروب نمیخورم کلا اهلش نیستم چون بدنسازم و خوب نیست فقط واسه اینکه بقیه نگن فازم کیریه 2 تا پیک خوردم و همونا رو تا ته داشتم ریز ریز میخوردمهانیه پاشد دست پویان رو گرفت بلندش کرد شروع کردن به رقصیدن معلوم بود جفتشون مست شدنرضا هم موزیکو زیاد کرد این 3 تا زوج پاشدن به رقصیدن منم نشستم واسه خودمهانیه اومد بلندم کرد 3 تایی با پویان یه کم رقصیدیمپویان داشت نفس نفس میزد رفت افتاد رو کاناپه و داشت واسه خودش پیک میریختمن و هانیه خیلی موجه و اوکی داشتیم میرقصیدیم که یهو صحنه ای که دیدم بی اندازه حشریم کردآستینای سویشرت تکون میخورد و از روی کسش میرفت اونور هیدیدم ساپورت هانیه رفته بین کسش و مثل قلب افتاده بیرونپویان دوباره بهمون ملحق شد و رقصیدیم یه کم دیگه وقتی دوباره رفت من نقشه شومی که داشتم رو پیاده کردمهانیه گرمت نیست تو؟آخ چرا سرویس شدم(سویشرتشو دراورد و اون صحنه ای که گفتم با فاصله کم جلوم بود و میرقصیدیم)پویان که دیگه از دست رفته بود و مست پاتیل بودمنم از فرصت استفاده کردم و شروع کردم با هانیه نزدیک شدن و رقصیدندستم بالای کونش بود چسبونده بودمش به خودم اونم دیوونه وار میرقصیدیواش یواش دستمو میمالوندم روی کونش و دیدم اعتراض نمیکنه و همونطوری داره میرقصهحواسم کامل به پویان هم بود و فانتزی هیجان انگیزم داشت واقعی میشدمگه چند بار از این فرصتا پیش میاداز جلو چسبوندمش به خودم کیر راست شدم روی کسش قرار گرفتکسشو مالوند رو کیرم و رفت وسط اون قلبی که گفتمبازم تخم نمیکردم کاری بکنم خودمرقص چسبیده به من و مالوندن کسش رو کیرم و عرق و نفس نفس و حرارت و دست من که رسما یه لپ کونش رو کامل توی پنجه گرفته بودمیهو دیدم دوید سمت دستشویی فهمیدم زیاد خورده میخواد بزنهپویان که کلا تو یه عالم دیگه بودمحسن و زهره تو اتاق بودن با همرضا و زنش هم میرقصیدن واسه خودشون اونوررفتم دستشویی دنبالشدر دستشویی باز بوددر زدم رفتم تو دیدم گوه زده به کل توالت و اطرافششیلنگو ورداشتم شستم اونم همونطوری دولا شده بود روی روشویی داشت تگری میزداونجا رو شستم تمیز شد رفتم پشت سرش وایسادم نوازشش میکردم میگفتم چیزی نیست اوکی میشیاز پشت پایین رون پامو چسبونده بودم به لای کونشبا یه دست پشتت گردنشو نوازش میکردم با اونیکی دست زیر شکمشو ماساژ میدادمصورتمو برده بودم نزدیک گوشش هی میگفتم چیزی نیست اوکی میشه راحت باش بالا بیار و دلداریش میدادمبدون اینکه حواسم باشه حین دلداری و نوازش گوششو بوسیدمبرگشت رو بهم و بغلم کرد و شروع به خوردن لبام کرددیگه منم کسخلم زد بالا مثل حشرم و شروع کردم لب گرفتن و مالوندنرفت سراغ شلوارم درش آورد و دولا شد روی سینکساپورتشو کشیدم پایین دیدم رودخونسانقد خیس بود کسش که تا نصف لای رونش آبش رسیده بودکیرمو کردم توش آروم و آهسته تلمبه زدم و دستمو گرفتم روی دهنش5 دقیقه زدم یهو دیدم لرزید و از اطراف کسش آبش اومد بیرون روی کیرماولین بار بود یه زن رو اینطوری ارضا میکردم تا این سن خیلی برام هیجان انگیز و شهوت آور بود تو اون لحظهنتونستم کنترل کنم و آبم با شدت پاشید تو کسشیه لحظه انگار به عقل اومدم و به خودم اومدم کشیدم بیرون سریعبرگشت رو بهم دستشو انداخت رو سرشونم اومد تو بغلم و گفت مرسی که هستی خوشحالم پویان دوستی مثل تو داره که میتونم با خیال راحت باهات شیطونی کنم و تنوع طلبیمو ارضا کنمبین خودمون بمونه همیشه باهاتم اوکی؟من مثل خری بودم وسط کارخونه تیتاپ و از طرف دیگه پویان رفیقم بود تازه سر عقل اومده بودم انگار تا الان یادم نبودقرار نبود اینطوری بشه یه سری شیطونی ریز بود که من همونم بیشتر فکر میکردم از سمت هانیه بی منظورهگفتم کسخل نشو هانیه بدو بریم حالا الان یکی میادگفت کسخل تویی که فکر میکنی زهره و دنیا (زن رضا) نمیدونن من این مدلیمعمرا کسی پاشو بزاره تو این دستشوییشماره یه خط دیگه شو بهم داد و گفت این همه مدت آروم آروم سعی کردم نزدیک شم بهت ببینم میتونم اعتماد کنم یا نه. من جنده نیستم فقط تنوع طلبم و میخوام با یکی هم باشم که همیشه ببینمش و مال اونم باشمبا خیال راحت شیطونیامو بکنمکسمو بدمنه اینکه تو مترو و بازار شلوغ و اینور و اونور کس و کونو بسپرم به یه غریبه بماله خیسم کنه بعدم برم خونه چون نمیتونم اعتماد کنممنم هنگ بودم و خوشحال و ترسیده و ناراحتدیگه دیدم کار از کار گذشته ولی اگه ترسم بی مورد میبود که هیجان انگیز ترین فانتزی زندگیم به واقعیت پیوسته بود و حال میکردم دیگه رفاقتو به کیرم گرفته بودمخلاصه پوشیدیم و مرتب کردیم و رفتیم بیرون از دستشویی که زهره با مانتوی هانیه جلوی در وایساده بودمانتو رو داد به هانیه گفت خوش گذشت؟ هانیه گفت خفه شو معلومه که خوش گذشت. هماهنگه؟ زهره گفت آره شما بریدرفتیم دیدیم پویان رو تخت خوابش برده و بقیه هم میرقصنرضا گفت گرفتین؟زهره گفت آره گرفتن من میرم قرص رو بدم به آقا پویان بچه ها شما راحت باشین که اونجا فهمیدم قضیه چقد هماهنگ شده بودهزهره به هانیه گفت توام بیا باهامخلاصه اینا رفتن و بعدش که اومدن فهمیدم قضیه قرص بدحال شدن پویان نبوده و اورژانسی داد هانیه خوردمن چند روزی توی شوک بودم از این اتفاق و چند بار دیگه هم پیش اومد داستانایی بین من و هانیه و شیطونی که تا دلتون بخوادبازم میام مینویسم در آیندهنوشته: رامین
6