من مربی هستم و مغازه لوازم ورزشی دارم چند سال پیش یک روز یکی از شاگردام به همراه یه خانوم که عمش بود اومد مغازه من واسه بچش کادو تولد بخره منم راهنمایی کردم و دیدم این خانوم زیر چشمی به بازو های من نگاه میکنه آخه من بدنسازی میرفتم و بدنم خوش فرم بود بالاخره خرید کردن و رفتن بعد چند روزی دیدم تماس گرفت که من پسرمو بیارم پیش شما ثبت نام کنن ناگفته نماند این خانوم قد متوسط و سفید پوست و با باسنی تقریبا خوش فرم بود فقط یکم اضافه وزن داشت و تپل بودمنم گفتم باشه بیارید بعد مدتی ما یه عکس دست جمعی گرفتیم و تو گروه باشگاه گذاشتم ولی پسرش دوم جلسه غایب بود دیدم تو پی وی پیام داده آقا چرا پسر منو نگفتین بیاد من حسودیم شد اول فکر کردم بابای پسرس گفتم ببخشید قربان دفعه بعد حتما پسر شما رو هم میذاریم که گفت من مادر فرید هستمگفتم ببخشید خانم فکر کردم پدرشون هستن تا اینکه شروع شد به پیام دادن و صحبت کردن تا شبگفتم ببخشید خانم امروز خیلی باهم حرف زدیم خندید و گفت مگه اشکال داره گفتم نه واسه شما مشکل پیش نیادگفت نه من زیاد رابطه خوبی با پدرش ندارمگفت یه چیزی بگم گفتم جانم بگوگفت من از اون روزی که اومدم مغازه واسه خرید عاشقت شدم و از این حرفاواقعا بدن خوش فرمی داری میشه مربی منم بشیگفتم چرا که نه حتماواسش چندتا وسیله ورزشی گذاشتم و گفتم بیا ببربا خواهرش اومد و کلی هم بگو بخند کردیم و رفتنیه روز مسابقه داشتیم خانواده ات هم اومدن اومدن بعد بازی که رفتم خونه گفت چقدر کنار زمین برو بیا داشتی خسته نشدی گفتم خیلی خستمگفت میخوای پاهای عشقمو ماساژ بدم گفتم مسخره بازی در نیار جدی میگمگفت منم جدی میگمگفتم داداشم رفته مسافرت فردا بیا بریم خونشونگفت اوکی از صبح تا شب در اختیار عشقمبالاخره فردا ۷ صبح رفتم دنبالش و رفتیم خونه داداشتا رسیدیم خونه شروع کردیم به خوردن لب و لوچه هم داشت میمرد از حشریت میگفت چند ساله که نزدیکی نداشتمشاید یکساعت تو بغل هم عشق بازی میکردیم وای چقدر بدن نرم و سفیدی داشت مظهری کد بدنشو زده بود روی توش عطرش خونه رو خوشبو کرده بود پریسا چقدر ناز شده بود دوست نداشتم لبامو از رو لباش بردارموقتی لاله گوششو میخوردم میپیچید بهم داشت دیوونه میشد فقط میگفت سعید تو رو خدا بکن تو کسم بکن تو کسم لعنتیمنم همینطور لیست میزدم سینه های سفید و تپلش تو دست و دهنم بود زبونمو دور نافش میچرخوندم و اون داشت دیونه تر میشد آروم آروم رفتم سراغ کسش وای چقدر سفید و تپل بود فقط دوست داشتم بخورم آروم زبونمو به چوچولش رسوندم و تو کسش چرخوندم کسش پر آب بود اونم سر منو محکم فشار میداد به کسشمدل ۶۹ و خوابیدیمو شروع کردیم به خوردن کس و کیر هم تموم کیر منو تو دهنش کرده بود و منم کسش رو میخوردم و انگشتمو تو سوراخ کونش میکردم شاید بهترین لحضات زندیگیم رقم میخوردتموم آخ و اوخ پریسا فضای خونه رو پر کرده بوداومد رو کیرم نشست و بالا و پایین میکرد از تو آینه داشتم حرکت باسنش و نگاه میکردم چه باسن سفید و تپلیوای پریسا دارم دیوونه میشم لعنتی بذار از کون بکنمت گفت نه میترسم سعید درد دارهگفتم نه عزیز دلم آروم میکنم و گفت به خدا هنوز به شوهرمم از کون ندادمراضیش کردم از کون بکنمش با همون کیر خیس از کس پریسا در اوردم آروم کردم تو کونش که داداش نگیره یه دفعه یه آخی زد و دراز کشیدسفید دربیار دربیار دردم اومد منم فشار دادم رفت تو و بغلش کردم دیدم از درد داره گریه میکنه کارشو کشیدم و گفت سعید بکن دوست دارم تحمل میکنم عشقم و من شروع کردم به تلمبه زدن چند باری که زدم آبم اومد و همرو ریختم تو کونش و تا ظهر تو بغل هم خوابیدیمو بعد پاشد ناهار درست کرد که تو آشپزخونه هم سکس کردیم واقعا لذت بردیمنوشته: سعید
2