سلام من بارانم و ۲۰ سالمه…این داستان داستان زندگیم هست و بر حسب واقعیت براتون تعریفش میکنم…بچه که بودم کارتون سکسی خیلی میدیدم…اون موقع ها این کارتونها صحنه های تحریک کننده زیادی داشت…من هم مثلا وقتی طرف دوست دخترشو میبوسید زود تحریک میشدم و یه پارچه بر میداشتم شورتم رو هم در میاوردم میخوابیدم رو پارچه و کسم رو روش میمالیدم تا کسم آروم بگیره و گاهی هم پارچه خیس میشد…اونموقع اصلا معنی کارم رو نمیفهمیدم اما آرومم میکرد…از طرفی یه دختر خاله هم سن خودم داشتم که خیلی آزاد بود و از همون بچگی اطلاعات زیادی داشت…وقتی خونه مادربزرگم بودیم با تارا می رفتیم پشت مبلا و شورتامون رو دراوردم و کس و کونمون رو نشون هم دادیم یا اینکه روی همدیگه میخوابیدیم و همو میبوسیدیم و کس هامون رو روی هم میمالوندیم…اون موقع فکر میکردیم کارمون به شدت زشته و از کار بدمون لذت میبردیم …اما خب واقعا این ها از رو بچگی بود…بزرگ تر که شدیم با سکس آشنا شدیم و وقتی پیش هم بودیم فیلم های پورن نگاه میکردیموقتی آبمون میاومد واقعا لذت بخش بود و گاهی تو تنهایی خود ارضایی میکردیم تا اینکه من با فیلم های لزبین آشنا شدم…وقتی نگاه میکردم واقعا از ته وجودم کیف میکردم و من هم این فیلم ها رو نشون تارا دادم…حس میکردم اون هم لذت میبره۱۸ سالمون که شد یه شب رفتم خونه خاله ام موندم…شب که شد من و تارا تو اتاقش کنار هم خوابیدیم…وقتی همه خوابیدن در اتاق رو قفل کردیم و زیر پتو و تو بغل هم فیلم لز نگاه کردیم اما شورت من کامل خیس شده بود از تارا پرسیدم اونم گفت خیس شدم اما بیخیال بازم با لذت نگاه کردیممن با دیدن فیلما به شدت حشری میشدم و دلم میخواست دست تو کسم بکنم خود ارضایی کنم یا با تارا کاری انجام بدم اما جرعت نداشتم بهش بگم…اون شب انقدر فیلم دیدیم تا اینکه بالاخره خسته شدیم و خوابیدیمفردا صبحش خالم و بابای تارا رفتن سر کار و گفتن تا شب برنمیگردیم وخالمم گفت غذا برامون گذاشته و بعد رفتن…من و تارا تنها شدیم…سر صبحونه که بودیم یهو گفت راستی من چند تا لباس سکسی خریدم بیا بریم بپوشیمشون و عکس بگیریم…رفتیم سر کمد تارا و هر چی لباس باز و سکسی داشت پوشیدیم و خودمونو به همدیگه چسبونیدم و عکس گرفتیم…دیگه عکسای آخری رو با شورت و سوتین گرفتیم و حتی یکم هم کس و ممه هامون رو بیرون انداختیم که تو عکس با حال بشه…هیکل تارا خیلی سکسی بود…با دیدن کسش که کامل شیو کرده بود و صاف بود واقعا از خود بیخود شده بودم…مشخص بود اون هم حال خوبی نداره چون منم هیکلم خیلی سکسی و رو فرمه… بهش گفتم تارا عکسامون که تموم حالا بیا بریم فیلم ببینیم با همون شورت و سوتین نشستیم و باز هم فیلم لز دیدیم…یکم که گذشت تارا یه فیلمی گذاشت که دوتا زن کنار هم خوابیده بودن و دستاشونو تو کس هم دیگه میکردن و آبشون با فشار میریخت بیرون…واقعا اون لحظه دلم میخواست ما هم این کارو میکردیم ولی چاره ای نبود نمیشد حرفی بزنم…همینطور غرق فیلم بودم که یهو دیدم دست تارا رفت تو شورت و روی کسم حرکت کرد…برگشتم نگاهش کردم…چشماش پر از شهوت بود…داشتم میمردم از لذت…گفت من دیگه طاقت ندادم تو هم دستتو بکن تو کسم…انگار دنیا رو بهم دادن…همینطور که از رو لپ تاپ داشتیم فیلم رو میدیدم خوابوندمش رو تخت و روش خوابیدم بعدم لب هاش رو تند تند بوسیدم که یهو گفت صبر کن و از جاش بلند شد دوربینش رو برداشت و رفت طرف حمام…چند ثانیه بعد صدام کرد پاشو بیا وقتی رفتم دیدم دوربینو جلو در حمام تنظیم کرده گفتم چرا اینجا؟ گفت میخوام راحت باشیم و ترس خیس شدن تخت و اتاق رو نداشته باشیم…لبخندی زدم و رو زمین خوابوندمش خودمم روش خوابیدم و بدنمو بهش مالیدم…شورتامون کاملا خیس و لیز شده بود…تند تند و با شهوت از رو گوشاش تا گردنش و لباشو و دور سینه هاش و دور نافش و همه جاشو با آب دهنم مک میزدم و میبوسیدم…ناله هاش شروع شده بود و حال منو خراب تر میکرد…اول با آرومی سوتین تارا رو دراوردم…نوک ممه اش بینظیر و خواستنی بود…مشخص بود به شدت تحریک شده به آرومی کردمش تو دهنم و مک زدم تند تند مک میزدم و میبوسیدم…ناله هاش تبدیل به جیغ شده بود…آروم از رو لب هاش تا بالای شورتش رو بوسیدم…کم کم رفتم رو شورتش و کس خیسش رو از رو شورت بوسیدم…واقعا لذت بخش بود…دستم رو کردم تو شورتش…دستم خیس شد…یکم براش مالیدمش…داشت بدنش کم کم تکون میخورد…دستمو دراوردم…با حال خراب نگاهم کرد و گفت چرا دراوردی؟ گفتم نمیخوام الان ارضا بشی لذتش از بین میره…گفت راست میگی پس بیا تو بخواب نوبت توئه…دست خیسمو مالیدم به نوک ممه هاش و بعد ممه هاشو گذاشتم تو دهنم و مکیدم… چشماشو از لذت بست…افتاد رو لب هامو وحشیانه بوسم کرد…گردنم رو یه گاز ریز گرفتم و با آب دهنش خیسش کرد…کم کم کل بدنم رو با قدرت مک زد…واقعا بهترین حس دنیا بود…حس میکردم کسم دیگه نمیتونه آبمو نگه داره…بهش گفتم تارا توروخدا کسم رو بخور…شورتم رو تو یه حرکت دراورد و دستش رو روی کس صاف و شیو شده ام مالید…خیلی حال خوبی داشت…آروم لب هاشو گذاشت روی چوچولم و اول آروم و بعد وحشیانه بوسید…بعد زبونشو کرد تو کسم و برام لیس زد…از شدت لذت جیغ می کشیدم…و جیغم اونو تحریک میکرد و تند تر کسم رو میخورد… داشتم ارضا میشدم بهش گفتم نخور…از رو زمین بلند شدم و هم شورت تارا و هم سوتین خودمو دراوردم جوری که کسم رو کسش بخوره خوابیدم روش و ممه ام رو کردم تو دهنش…با ولع برام خوردش… رفتم زیر پاش و با ناز و عشوه کسشو براش خوردم…همه ی آبش ریخت تو دهنم و با لذت قورتش دادم…چی از این بهتر؟…من خودم آبشو دراورده بودم پس باید خودم میخوردمش…انقدر کسش رو لیس زدم تا کل بدنش لرزید و ارضا شد…بی حال خوابید رو زمین و از شدت لذت میخندید…بهش گفتم یالا منو هم ارضا کن…همونطور که خوابیده بود گفت بیا تو بغلم بخواب…زیر پامون هم خیس و لیز شده بود…حالا فهمیدم چرا گفت بریم حموم که راحت باشیم…همینطور که تو بغلش خوابیدم انگشتش رو روی چوچولم حرکت میداد و کم کم کرد داخل کسم همینطور که تو بغلش بودم ممه هاش رو میخوردم… سرعت دستش رو بیشتر کرد هر لحظه کلی آب ازم میریخت بیرون…واقعا هیچ وقت تو خود ارضایی هام انقدر لذت نبرده بودم…کم کم ارضا شدم و بدنم لرزید…تارا رو بغل کردم و محکم لب هاش رو بوسیدم و گفتم مرسی عشقم…گفت هنوز مونده کس قشنگم…پاشد رفت لپ تاپ رو از اتاق اورد و کنارمون رو زمین گذاشت یه فیلم دیگه از رو لپ تاپ پلی کرد…فیلمی بود که عاشقش بودم…از اونایی که کس هاشون رو به هم میمالونن…با ذوق نگاهش کردم و پریدم کسش رو با تمام وجودم بوسیدم…گفت بسه خانم خانما بیا بشین رو به روم ببینم…یه جوری که رو به روی لپ تاپ باشیم و فیلم رو ببینیم نشستیم و کس هامون رو مماس هم قرار دادیم و شروع کردیم تکون دادن…واقعا بی نظیر بود…اصلا فکر نمیکردم انقدر لذت ببرم…یکم که گذشت شدتتمون رو خیلی بالا تر بریدیم…دیگه آبمون راحت بیرون ریخته میشد و کل بدنمون از آب همدیگه خیس بود…با ذوق کارمون رو ادامه دادیم تا اینکه برای بار دوم ارضا شدیم…دیگه جون نداشتیم…یکم تو بغل هم خوابیدیم و همدیگه رو بوسیدیم…نیم ساعتی تو همین وضع بودیم و فقط همدیگه رو انگشت میکردیم… وقتی خواستیم بلند بشیم دیدیم دوربین روی پایه جلوی در حمام بوده و همه اتفاقات رو فیلم گرفته…اصلا به کل یادمون رفته بود دوربین اینجاس…با ذوق بهم دیگه نگاه کردیم و فیلم رو کپی کردیم رو لپ تاپ و نگاهش کردم…از همه چیز با بهترین زاویه فیلم گرفته بود…دیدن فیلم خودمون حشرمون رو زد بالا و دوباره با هم لز کردیم…از اون روز جز فیلم خودمون دیگه هیچ فیلم لزی نمیبینیم چون واقعا با تمام هیجانمون این فیلم پر شده بود و درکش میکنیم…الان هم دوتایی برای دانشگاه به یه شهر دیگه رفتیم و با هم تو یه خونه مجردی زندگی میکنیم و تقریبا هر شب یه لز هیجان انگیز داریم…راستی فیلممون رو تو یه سایت پورن گذاشتیم اگر دوست داشتید بعدا لینکش رو براتون میذارمامیدوارم مثل من و تارا آبتون راه افتاده باشه و داستانمون رو دوست داشته باشیدراستی دوست دارید از خاطرات لز های دیگه و خودارضایی هامون هم براتون بنویسم؟الان دیگه خیلی حرفه ای شدیم😝نوشته: Les_80
341