واى پشمام!چقد عوض شدى به سمت صدا برگشتم.دخترى مو مشكى و قد كوتاه بود.پوستش تيره و لاغر و رنگ چشماش قهوه اى.عجيب قيافش برام آشنا بود.به سمتش رفتم.خم شدم كيفمو بردارم. “مرسى واقعاً،اين روزا آدما به داداششون هم رحم…” “كوهيار؟خودتى؟!” سرمو آوردم بالا مستقيم تو چشماش نگاه كردم.حالا فهميدم چرا تو نگاه اول برام آشنا بود. “واى پشمام!چقد عوض شدى نغمه،يه ٢٠٠ كيلويى كم كردى فكر كنم!” يدونه آروم زد پس گردنم.خنديد و گفت: “ولى تو هنوز همون كسكشى هستى كه بودى!” نغمه از دوستاى دوران نوجوونيم بود.اون موقع ها تو يه اكيپ بوديم و يكى از بهترين دوستام بود. يه كم باهم حرف زديم و از خاطره ها گفتيم. “عزيزم من بايد برم جايى ديرم شده،شمارتو بده بهت زنگ ميزنم همو ببينيم،تهران زندگى ميكنى هنوز؟” “باشه زيبا،آره بابا مارو جاى ديگه راه نميدن،اتفاقاً همينه خونم” “نه بابا؟آدم شدى!يروز بايد بيام ببينم توش چه شكليه” “رات نميدم بابا!” خنديد،بغل كرديم همو و از هم جدا شديم.حس بهترى داشتم،انگار ديدن نغمه دردمو كمتر كرد.خيلى عوض شده بود.اون موقع ها يه كم تپل بود واسه همين خيلى اذيتش ميكردم.اما الان ١٨٠ درجه عوض شده بود.كمرشو انگار يكى گرفته بود از ٢طرف فشار داده بود.چند روز گذشت و درگير كار بودم و نغمرو كلاً يادم رفته بود.فكر ميكردم مثله بقيه بچه هاى قديم كه شماره همو ميگيريم ولى هيچوقت زنگ نميزنيمه،ولى يروز صبح گوشيم زنگ خورد. “الو؟چطورى توله سگ؟” اولش نفهميدم كيه چند ثانيه مكث كردم. “احمق نغمم!چيكاره اى امروز؟” وقتى لباشو ميخوردم.چشماش خمار تر از قبل شده بود “آها!چطورى تپل؟امروز يكم كار دارم و بايد خونه بشينم كارامو انجام بدم” “چه بهتر ميام اين خونه اى كه هى پزشو ميدى ام ميبينم!ساعت چند؟” “بچه پرو!ساعت ٥ ميرم خونه،تو ٤:٣٠ بيا يكم پشت در معطل شو!” “زر نزن بابا من ٦اونجام” قطع كرد.خيلى دلم نميخواست بياد ولى از يه طرف ام نميخواستم اخرين دوستى كه از اون موقع ها واسم مونده بودو از دست بدم.كارامو زود تر تموم كردم كه برم خونرو مرتب كنم.خونرو كه مرتب كردم زنگ درو زدن.ساعتو نگاه كردم،٤:٣٠بود.گوشى رو برداشتم. “خاليبند گفتى كه ساعت ٥ تازه مياى خونه كه!” “بابا تو خيلى هولى!بيا تو” درو زدم تا بياد تو.از پشت پنجره نگاش كردم.براى اولين بار چشمم چيزى غير از رفيقمو ديد.حس عجيبى بود.درو باز كردم يه دفعه پريد تو خونه.يكم اطرافو نگاه كرد. “اسكل زن من دارى؟” “بفرما تو دم در بده!نه چطور؟” “خونت خيلى تميزه عمو كوهيار!آدم شدى واقعاً مثه اينكه!” يه نيشخندى زدم و بغلش كردم.موقع حرف زدن خونرو نشونش دادم.خيلى ذوق داشت.هميشه اين دوقش منم پر ذوق ميكرد.داشتم خونه خودمو با ذوق نگاه ميكردم!خونرو كه نشونش دادم نشستيم رو مبل. “حالا اينارو بيخيال جناب مهندس،هنوز خلاف ميكنى؟” “آره بعضى وقتا دوچرخه ميدزدم!” خنديد يدونه زد تو سرم. “نه منظورم اينه” دست كرد تو جيبش و يه پكـ كه توش پودر سفيد بود در آورد. “اين چيه؟” “پرستار سفيده ديگه عموو!” “كسكش هرويينه؟!” “چيه ميترسى؟” “آخه كسخل تو سيگار ميكشى اُوِردوز ميكنى،هرويين ميخواى بزنى؟” “كس نگو بابا،اينو گرفتم به ياد قديم بزنيم.گه بازى در نيار ديگه” دو به شكـ بودم.خيلى سال بود مصرف نكرده بودم.ولى بازم نميخواستم دلشو بشكونم. “كيرم دهنت كه باز ميخواى بگامون بدى” “اى جون!حالا شدى كوهيار خودم!” سرمو تكون دادم. كل كسم پر بشه از آب كيره داغت كف خونه به ديوار تكيه داده بودم.آروم كمربندو از دور دستم باز كردم.نغمه جلوم رو زمين دراز كشيده بود.كله تنم شل بود.بدنش به نظرم خيلى جذاب شده بود.به زور با صداى گرفته گفتم: “نغمه،تو اون موقع ها منو دوسم داشتى نه؟” اروم خنديد يكم سرشو تكون داد. “تو كه ميدونى چرا بازم ميپرسى؟” “ولى خب اگه باهم ميبوديم ديگه دوست نميمونديم!” “شايدم ميمونديم،اونقد دوست داشتم كه هركارى برات ميكردم” “چرا من كه خيلى بد بودم!” “بَدى،ولى بَد منى!” پاكت سيگارمو برداشتم و يه نخ سيگار روشن كردم. “الان ديگه بد نيستم،يكى بدتر از خودم آدمم كرد.” اروم از جاش بلند شد.رو زانوهاش نشست.اروم تاپشو در آورد.بدن لاغر تيره رنگش زير نور چراغ برق ميزد.اروم اومد سمتم. “تو هميشه واسه من همون پسر بدى هستى كه آرزوم بود يه بار بهم بگه عشقم!” صورتش رو به رويه صورتم بود.با چشمايه خمارش به چشمام نگاه ميكرد. “من ولى هنوزم ميخوام دوست…” لباشو گذاشت رو لبام.لباش داغ و خيس بود.اروم شروع كردم به مكيدن لباش.دستامو گذاشتم رو كمرش.بين دستام خودشو ول كرد.لباشو تا جايى كه جون داشتم محكم ميكـ ميزدم.كف خونه دراز كشيديم.دستاشو گرفتم بالايه سرش و با لبام رفتم سمت گردنش.حرارت از پوستش ميزد بيرون. ميكـ ميزدم و گازايه كوچيكـ ميگرفتم گردنشو.بلند شدم لباسمو درآوردم.دستاشو گذاشت روى صورتم.از لايه لباش با صداى لرزون گرفته گفت: “دوست دارم!” خم شدم روش و دوباره لباشو بوسيدم.سينه هاشو با دستام از روى سوتين مشكيش گرفتم محكم فشار دادم.آهى بلند كشيد و لبامو گاز گرفت.سينه هاشو محكم ميماليدم وقتى لباشو ميخوردم.چشماش خمار تر از قبل شده بود.از زمين بلندش كردم.لب تو لب رفتيم سمت اتاق.تو راه سوتينشو باز كردم.انداختمش رو تخت و لبامو گذاشتم رو سينه هاش.سينه هاى كوچيكـ و خوشگلش سيخ شده بوده.نوك سينشو شروع كردم به ميكـ زدن.ناله هش فضاى اتاقو پر كرده بود.ناخوناشو لاى موهامو ميكشيد. “همين الان ميخوامت!” گردنمو گرفت و خوابوندتم كنارش.دستشو گذاشت رو كيرم.از رويه شلوار شروع كرد ماليدن.همزمان شلوارشو در آورد.شلوارمو كشيد پايين و اومد روم. رو شيكمم نشست و گردنمو محكم گرفت. “ميخوام يجورى سوارت بشم كه جونت از سر كيرت بره تو جونم!” دستامو گذاشتم رو سينه هاش.محكم فشارشون دادم.شرتشو زد كنار،كيرمو گرفت تو دستش و گذاشتش درِ كسش.اروم خودشو فشار داد روش.بلند آه كشيد.اروم اروم خودشو بالا و پايين كرد.كسش مثله تنور داغ بود.كم كم سرعتشو بيشتر كرد.رو كيرم بالا و پايين ميشد وقتى سينه هاشو با تموم وجود ميماليدم.صدايه ناله هاش هر لحظه بلند تر ميشد. “ميخوام تو شيكمم يه بچه بكارى كوهيار!ميخوام جونتو توم بريزى!ميخوام كل كسم پر بشه از آب كيره داغت!” گرفتمش خوابوندمش رويه تخت.پاهاشو دورم حلقه كرد.مثله ٢تا مار بهم ميپيچيديم.لبامو رو لباش گذاشته بودمو تلمبه ميزدم.صدايه تلمبه هام از ناله هاش بلند تر شده بود.چشماش سفيد شده بود.ناله هاش قطع شد و نفسش بند اومد.تند تر كردم تلمبه هامو.جيغ بلندى كشيد و شروع كرد لرزيدن.هلم داد عقب.شروع كرد به خودش پيچيدن و جيغ زدن.كل تخت خيس شده بود.با صداى بلند و جيغ مانند گفت: “وا نيستا!بكن تووم!جونمو بكش بيرون!” دوباره خوابيدم رو بدن لختش. كيرمو كه دوباره كردم تو دوباره جيغ زد.خواستم بكشم بيرون ولي نزاشت.شروع كردم تلمبه زدن،با ناخوناشو محكم پشتم ميكشيد.حس كردم آبم داره مياد.گردنشو محكم گرفتم.با اخرين سرعت عقب جلو ميكردم.دوباره شروع كرد لرزيدن،ولى ايندفه نزاشتم هلم بده همينطور كه ميلرزيد آهه بلندى كشيدم و آبم با فشار زياد اومد تو كسش.بيحال افتادم رويه تخت.تمام بدنم درد ميكرد.از سرم تا نوكـ پام تير ميكشيد.نميتونستم نفس بكشم.نغمه بغلم به خودش ميپيچيد.سقف اتاق دور سرم ميچرخيد.آروم كه شد خودشو انداخت تو بغلم.سرشو گذاشت رو سينم. “قربون صداى قلبت بشم من” دستمو كشيدم لاى موهاش.اروم نازش كردم.همينطور كه نازش ميكردم خوابش برد.به صورت عرق كرده و رنگ پريدش نگاه كردم.آرايشش پخش شده بود.دوباره يه حس عجيبى بهم دست داد.تو صورتش،چهره درسا رو ديدم و دوباره اون حرفا تو سرم تكرار شد. . داداش حشری, کیر,داداشی کوس, کوس خیس ,جنگل ,آب کیر کوس بدم ,آب کیر برده جنسی ,آنال تینیجر ,سکس خانوادگی سکس خشن ,برده جنسی سوراخ کون ,گشاد ,آب کیر کوس آب کیری کیر بخور ,کلفت کوس کره ای ,تست دو کیر ,سوراخ گشاد کیر سیاه ,کوس پاره زن جنده ,کوس پولی کوس نمای نزدیک تخم بخور ,آنال جنده شهوتی ,حشر بالا کیر خور ,سوراخ کون
لخت شو برام برقص
4.8K نظرة100%