هیجان و شیطنت همیشه برای داشتن لذت در زندگی لازمه ,دختر با دامن کوتاه تو شهر قدم میزد که کسی ازش آدرس پرسید و چشمش به دامن کوتاه اون افتاد و اینکه زیر دامن شورت نداشت
با لبخند و مهربونی به سالها جواب میداد و شروع کرد به لوندی کردن دستش رو به من داد و من رو به مکان ی دنج گوشه یک باغ برد و بی مقدمه نشست رو کیری که حالا دیگه سفت شده