نا ازم جدا شدن من ولخرجم یعنی دوست دارم پولامو برای دوست دخترم خرج کنم تا یه مقداری خوبه ولی من خیلی این کارو میکنم بگذریم وقتی که از دوست دختر قبلیم جدا شدم بعد از دوماه تصمیم گرفتم یه دوست دختر جدید پیدا کنم یه شب تو برنامه چت گوشی دنبال دختر میگشتم یدفعه تو یه صفحه ی یه دختره که اسمش النا بودو عکس نداشت رفتم و سلام دادم بعد چند دقیقه جوابمو داد و شروع کردیم به چت کردن بحثو باز کردم و گفتم میخوام باهات دوست بشم و از این حرفا گفت نه ممکنه تنهام بزاری و منو فقط به خاطر اون کارا بخوای و بعدش ولم کنی بعد کلی حرف زدن و توضیح دادن که من فقط میخوام باهات همیشه باشم و هیچ وقت نه تو ترکم کنی نه من قانعش کردم و گفت اگر از قیافم خوشت نیاد چی گفتم اصلا قیافت برام مهم نیست بازم میل خودتو شمارمو بهش دادم و گفتم اگر بهم اعتماد میکنی و باورم داری بهم زنگ بزن دو ساعت گذشت دیدم یه شماره ناشناس زنگ زد گوشی رو برداشتم دیدم یه دختره گفتم شما گفت من همونیم که تو چت شمارتو بهم دادی بعد این که فهمیدم اونه کلی باهم صحبت کردیم و همش تو وایبر چت میکردیم اینم بگم من تو چت سن خودمو 20 ساله زده بودم اونم همین طور عکسشم که تو وایبر دیدم خوشم اومد بعد دوهفته حرف زدن پشت گوشی و چت کردن قرار گزاشتیم همو ببینیم البته همون هفته اول میخواستم ببینمش ولی به بهانه هایی گفت نمیشه بالاخره بعد دوهفته صبح پنج شنبه تو پارک همو دیدیم و بعد از سلام احوال پرسی باهم قدم زدیم اینم بگم قدش 175 هیکلی نسبتا چاق و سینه هایی بزرگ که فکر کنم 75 بود بعد قدم زدن رفتیم نشتیم رو چمنا و اینم بگم چند شب قبلش تو چت از لب گرفتن حرف میزدیم گفته بود فقط یه بار میتونم ازش لب بگیرم منم قبول کردم تو چمنا که نشتیم چندتا عکس گرفتم بعد بهش گفتم میشه حالا؟ گفت چی حالا؟؟ گفتم میشه بوست کنم از لبت گفت نه بقیه میبینن و از این جور حرفا بعد که دید من ناراحت شدم یدفعه گردنمو گرفت و کشید طرف خودش و یه لب چند دقیقه ای بهم داد داشتم پرواز میکردم چون اولین بارم بود که لب میگرفتم و این کار باعث شد چند بارم ازش این کارو بخوام و اونم با خواهش هایی که میکردم قبول میکرد اون روز گذشت و ما هر هفته درست توی همون پارک قرار میزاشتیم و همو میدیدیم و همش از هم لب میگرفتیم و بیشتر موقع ها روی همون چمانا موقع لب گرفتن روش میوفتادم و سینه هاشو میمالیدم بعد یه ماه وسط هفته بهش گفتم این هفته بیا خونه ما و اونم بعد یذره خواهش و اینکه مادر و پدرم میرن مسافرت قبول کرد که بیاد روز جمعه رسید ولی مادر و پدرم نرفته بودن مسافرت (پدرم بازرسه بانکه و مادرم کارخونه دار) با اینکه دیدم نرفتن هیچی بهش نگفتم و صبح اون روز بهش آدرس دادم تا بیاد وقتی رسید دم ساختمونمون(ساعت9بود) منم پایین بودم بعد سلام و احوال پرسی بهش گفتم یه چیزی هست که باید بهت بگم فقط عصبانی نشو گفت بگو گفتم مادر و پدرم نرفتن و اونم ناراحت شد و داشت میرفت بعد دنبالش رفتم بعد کلی خواهش و التماس گفتم تو بیا میریم اتاق من و کسی هم متوجه نمیشه بعد کلی خواهش راضی شد که بیاد و اومدیم تو خونه مادر و پدرم خواب بودن منم به خاطر اینکه اگرم بیدار بودن و متوجه نشن من النارو اوردم خونه بلند اسم همکلاسی و دوستمو صدا میکردم تا اونا اگرم بیدار باشن فکر کنن با دوستم اومدم خونه یذره تو پذیرایی نشستیم و برای دوتامو چایی و کیک آوردم جلوی تلویزیون رو مبل نشستیم و خوردیم النا همش میترسید که نکنه مادر و پدرم یهو بیان و ببیننش منم هی بهش میگفتم خیالت راحت من صبح زود به مادرم گفتم همکلاسیم قراره بیاد خونمون و گفتم به بابام بگه که نیان بیرون تا وقتی منو دوستم نرفتیم اتاق با این حال بازم میترسید گفتم پاشو بریم اتاق رفتیم اتاق و بهش گفتم مانتوشو دربیاره اونم دراورد اون لحظه کیرم سیخ شد دیدم اون سینه های بزرگش قشنگ تو چش میزد یه لباس نارنجی هم پوشیده بود مانتوشو گزاشتم تو جا لباسی و شالش رو هم درآورد بعد نشستیم رو مبل(تو اتاقم هم مبل هست هم تلویزیون) با هم یذره حرف زدیم
بعد چند دقیقه گفتم فیلم ببینیم اونم قبول کرد و گفتم چه سبکی باشه اونم گفت هر سبکی که دوست داری فقط باحال باشه منم یه فیلم خارجیه گزاشتم فیلم که شروع شد گفتم بریم رو تخت دراز بکشیم و ببینیم اونم قبول کرد
بعد چند دقیقه که فیلم شروع شد خودمو از پشت بهش چسبوندم و دستمو رو شکمش گزاشتم اونم دستشو رو دستم گزاشت بعد هی با دستم به سینه هاش میخواستم دست بزنم که تا دستمو میزاشتم رو سینه هاش دستمو میبرد پایین تر بعد که دیدم نمیشه از پشت چند بار فشار میدادم بهش منم کیرم شق شق کرده بود داشت میترکید برگشت گفت نکن حالم بد میشه (یعنی حشری میشه) بعد دوباره تکرار کردم بدنشو محکم از پشت میمالیدم بهش اونم نفساش بلندتر شد فهمیدم حشری شده دستمو بردم زیر لباسش و پستوناشو گرفتم دستم و میمالیدم بعد خواستم لباساشو در بیارم که نزاشت چند باری ازش لب گرفتم و بعدش خواستم لباسشو دربیارم ولی این دفعه جلومو نگرفت زیر لباس یه سوتین مشکی پوشیده بود وقتی اونو باز کردم سینه هاش افتادن بیرون دیونه شدم اون پستونای بزرگو وقتی دیدم مثل قحطی زده ها شروع کردم به خوردنشون بعد که دوتاشم خوردم دستمو کردم زیر شلوارش و کسشو مالیدم اونم حسابی حشری شده بود شلوارشو دراوردم وبعدش شرتشو دیدم بعله قشنگ خیس خیسه رفتم جلوی کسش و یدونه مو هم نداشتم ولی چون تیغ میزد یذره زبر بود بعد یذره مالیدمش شروع کردم به خوردنش طعم نسبتا خوبی میداد هم من داشتم لذت میبردم هم اون پاهاش رو پشتم بود و دستشم روی سرم بود و فشار میداد منم زبونمو هی میکردم تو کسش و توش فرو میکردم چوچولشو میخوردم بعد یذره خوردن گفتم حالا نوبت تویه اونم با تعجب نگام کرد با سرم به طرف کیرم اشاره کردم بعد که فهمید دستشو برد توی شلوارم و یذره بالا پایین کرد بعد که درش آورد سرشو نزدیک به کیرم کرد و شروع کرد بخوردن بهش میگفتم تا ته بخوره ولی میگفت نمیشه خفه میشم نمیدونم کیرم چند سانته ولی کلفته بعد که برام ساک زد خواستم بمالم دم کسش گفت توش نکنی پرده دارم منم که فهمیدم پرده داره گفتم برگرده تا از پشت بکنم گفت درد داره و از این جور حرفا بعد چند بار اصرار قبول کرد منم که یادم رفته بود کرم به سوراخش و کیرم بزنم کیرمو کردم تو کونش محکم فشار دادم بعد دیدم گریش دراومد و هی ای ای میکرد (صدای فیلم زیاد کرده بودم تا صدای ما بیرون نره) برگشت دیدم چشاش پر اشکه و گریه میکنه گفت مهدی خیلی درد داشت گفتم ببخشید کلی نازشو کشیدم تا دوباره اجازه داد ولی این دفعه یادم افتاد و اول کرم زدم به کونش و دوتا انگشتمو چند بار داخلش کردم تا گشادش کنم بعد به کیرم کرم زدم و کردم توش بازم دادش دراومد و میگفت درش بیار مهدی درد داره منم میگفتم الان تموم میشه دردش و دستمو جلوی دهنش میگرفتم تا دادش کمتر در بیاد بعد که چندباره محکم تلمه زدم و هی صدای خوردن بدن من به النا تو اتاق میپیچید تلمه زدنمو اروم کردم تا صدا کمتر بشه و هم بهتر حال کنیم اروم اروم تلنبه میزدم و در گوشش هی میگفتم عشقم عاشقتم و از این جور حرفا دیگه درد اونم کمتر شده بود فقط نفس نفس میزد دیگه دردش تبدیل به شهوت شده بود هی میگفت جون بیشتررر بکن عشق خودمی جون و همین طور از این حرفا میزد و من بیشتر خوشم میومد نخواستم ابمو تو کونش بریزم بعد چندباری تلنبه زدن کیرمو دراوردم و گزاشتم لای سینه هاش چند باری بالا و پایین کردم بعد دادم ساک زد همشم سرشو میک میزد میخورد و تا نصفه ها میخورد بعد که آبم اومد همشو ریختم تو سینش بعد حالش بعد شد سریع گفت دستمال بیار تا پاکش کنم بعد که پاک کرد لخت کنار هم خوابیدیم بعد چند دقیقه بلند شدیم لباسامونو پوشیدیم بعد که گفت میخواد بره دستشویی گفتم بزار برم ببینم بیدار شدن یا نه دیدم کسی تو پذیرایی نیست گفتم بیاد بره بعد که اومد رفتیم اتاق دیدم صدا میاد مادرم بیدار شده بود بعد که سلام کردم گفتم دوستم تو اتاقه مامانمم گفت باشه بعد دوباره رفتم اتاق با النا حرف زدم و دوباره برای ناهار اوردن برای خودم و النا بیرون رفتم گفتم نکنه مادرم جاکفشی رو دیده و اون چکمه های دخترونه رو در جا کفشی رو که باز کردم دیدم کفش النا که بدون دقت گزاشته بودم همون طوری مونده بود رو کفش خودم یه نفس راحت کشیدم بعد که ناهارو با النا خوردم دیگه کم کم حاظر شد بره خونشون دوباره ازش لب گرفتم و رفت
خانواده با حال حشری ,کیر بابایی واسه همه هست
2.5K بازدید100%