در حسرت کیر ۵

5.6K

انگشتم رو تف زدم کردم تو رفتم سراغ پشتش, انگشتم رو تف زدم کردم تو خیلی آروم اولش یه آخ کوچیک گفت بعد شروع کردم یواش یواش عقب جلو کردن که گفت دارم پاره میشم گفتم یه ذره تحمل کن بعد دو انگشتی کردم تو خیلی ور رفتم که دیدم داره یواش یواش جا باز میکنه خیلی حال میدا خیلی بدن تو پری داشت لپ های کونش خیلی نرم بود به حدی که با کوچیکترین تکون به اندازه ی زلزله 8 ریشتری میلرزید کونش رو که اگار سر خ آب کرده باشن دو تا لکه ی قرمیز یکی اینور لپ کونش یکی اونور داشت خیلی چیز توپی بود همینجوری که انگشتامو اضافه میکردم بیشتر باز میشد انگار اونم داشت حال میکرد که داره باز میشه درد داشت ولی دیگه عادت کرده بود گفتم حکیمه خانوم با اجازه : دیدم میگه یواش یواش گفتم : باشه سر کیرم و تف میزنم که آروم بره تو آروم کردم تو دیدم آخش در اومد آبم اومد ریختم تو دهنش شروع کردم به تند تند تلمبه زدن دیدم هم حال میکنه هم درد میکشه خیلی تلمبه زدم دیگه داشت آبم میومد پیش خودم گفتم : اگه آبم بیا د کجا بریزمش شاید از آب بدش بیاد دیگه داشت میومد نمی تونستم نگرش دارم بهش گفتم داره میاد دیدم برگشت دهنش رو باز کرد که گفتم : خوب اینم حل شد یه ذره جق زدم تا آبم اومد ریختم تو دهنش یه ذره رو هم ریختم رو تنش رو سینه هاش و رو نافش کیرم رو رو سینه هاش میمالیدم اونم می خندید آخرش پاشد خودش رو پاک کرد گفت : تا حالا سکس به این خوبی با هیچکس نداشتم تو مثل اینکه واسه این کار ساخته شدی بلدی چی جوری سوراخ های تنگ رو باز کنی یکی داره کیرم رو ساک میزنه اون داشت میرفت حمام منم خسته شده بودم گفتم من دارم میرم خونمون دیدم ناراحت شد گفت : کجا من تازه بهت عادت کرده بودم گفتم : نه دیگه واسه امروز بسه دیگه اونم گفت : امشب باید بیای خونه ی ما بخوابی آخه من تنهام منم از خدا خواسته اولش گفتم نه نمیشه بعدش نرم شدم گفتم : باشه من میرم بیرو یه سر بزنم یه خریدی واسه شب میکنم میام اوم خوشحال شد گفت منتظرتم اومدم بیرون رفتم همون آژانسی که کار میکردم یه ذره نشستم تا اینکه شب شد یه ذره خرط و پرت خریدم رفتم خونشون از همونجا زنگ زدم خونمون گفتم : من شب خونه ی عمو می خوابم رفتم دیدم داره تو آشپز خونه غذا میپزه اونم لخت لخت گفتم : حکیمه این چه کاریه که میکنی با تعجب پرسید مگه چی شده گفتم : اگه روغن بریزه رو تنت من چیکار کنم گفت : راست میگی الان میرم لباس میپوشم اونشب با کلی خنده و شادی رفتیم بخوابیم که ساعت 1 یا 2 نصف شب بود که دیدم یکی داره کیرم رو ساک میزنه نگاه کردم دیدم حکیمست شب باز مست مستیش کرده بود داشت حال میکرد