باسلام و خسته نباشید به کلیه دوستان سایت شهوانیمن اسم ها را تغیر میدهم .اسم من مجتبی ۲۶سالمه که در ۲۰ سالگی ازدواج کردم از لحاظ وضعیت مالی کامل خوب و زنم ۲۴ سالش هستش قد ۱۷۰ وسینه ۸۰ کاملن سکس که هر مردی را از لحاظ جنسی آن را حشری میکنه بدن گندمی باسن فوق العاده عالی هستش او فرزند دوم خانواده هستش و یک خواهر سبزه وخوشکل وبانمکی داره که کاملن استیل سکسی داره که ۴ سال از خانمم کوچیک هستش که او در یک ازدواج ناموفق طلاق میگیرد الان پیش خانواده اش زندگی میکنه خانه من تا منزل ایشان یک روز هستش چون من در شیراز زندگی میکنم و خانواده خانمم در اصفهان هستن اسم این دوخواهر هدا و ندا هستش هدا اسم زن من است و هدا از لحاظ سکسی بامن خیلی سرد هستش زیاد اهل سکس نیست ولی چون من اهل جنوب هستم و خون گرم هستم اصلن از سکس خسته نمیشم و دوست دارم هر شب هدا را بکنم چون واقعن هدا خیلی بدن سکسی داره.یکروز هدا با ندا پای تلفن باهم صحبت میکردن که قرار بود ندا برای تعطیلات عید بیات منزل ما بمونه که هدا از من خواست که به پدرش بگم که بیان شیراز من با یک تماس به پدر خانمم زنگ زدم و باکلی اصرار قبول کرد که برای تعطیلات بیات شیراز .اون روز هم رسید که هدا بمن گفت برو بازار خرید کن و بعد برو ترمینال که ندا ساعت ۶ بعد از ظهر میرسه که برم دنبالش چو ن واقعن خوشگله و شیراز چون شهر بزرگی هستش میترسد. من به ترمینال رفتم که بعد از ۱۰ دقیقه اتوبوس اصفهان رسید که دیدم یک شاه کس بی عیب ونقصی پیاده شد که همه راننده ها به چون اون خیره شده بودن که من جا خوردم وقتی ندا را دیدم چو دوسال بود که ندیده بودمش چون مشغول کار هستم زیاد به اصفهان نمیرم. وقتی او من را دید به سمت من امد و احوال پرسی وسلام علیک کردیم و سوار ماشین شدیم و راههی منزل شدم که تو راه کلی صحبت و خنده رسیدم .و دوخواهر هم دیگر را بقل کردن و من به ندا گفتم بسه یکم برای من بگذار کل روی هدا را ماچ کردی که زد زیر خند و گفت مگر شب هنگام خواب سیر نمیشی کل خندیم یه نگاهیی به هدا کردم و ندا رفت حموم یه دوش بگیره که خستگی از بدن دربیاره هدا به اون یک دست لباس از خودش داد. نگفتم ندا بامن خیلی راحت هستش لباس نیمه لخت جلوم میپوشه .من بعداز ۱۰ دقیقه رفتم اتاق خواب که خواستم لباس عوض کنم دیدم ندا داشت ازحمام میومد بیرون چون حمام ما تواتاق خواب هستش وای چیه دیییییییببم یه کسسسسسسس تپل و سییییینه های اناری که من وقتی دیدم درجا ایستادم ویخم زد که زد زیره خنده وگفت عیبی نداره چیمیخوای گفتم میخوام لباس عوضکنم هدا د آشپزخانه داشت شام اماده میکر د آشپز خانه ما تو حیاط بود. وندا گفت چیه مگر خوشکل ندیدی گفتم نه چنین ندیدم گفت هدا چطور گفتم اینطور نیست کای کیرم شق شده بود و اون داشت زیر چشمی نگاه میکرد ۰ من زود لباس بردم رفتم بیرون که نکنه هدا بیات ببینه که من دارم چون وکسیسی خواهر خوشکلش دید بزنم اون شب شب جمعه بود .که ندا امد تو پذیرایی و گفت امشب شبتون خراب کردم مهمان بی موقع بودم که من فقط فکرم به سینه های ندا بود چون واقعن خوردنی بودن ویک لباس حشری کننده پوشیده بود کا چاک سینه هاش معلوم وخط کسسسیییش ملعوم بود وایییی چی میدیدم وبه خودم میگفتم چطور این مال مت بشه خونه ما یه اتاق خواب وحال پذیرایی داشت .و موقع خواب هدا و ندا رفتن دوخواهری تو اتاق خوابیدن و من تو حال روی مبل دراز کشیده بودم ولپ تاب روشن کرده بودم یه یک فیلم نیمه سکسی را میدیدم که یهویی ندا بالای سرم داشت فیلم میدید که موقع که مرده داشت سینه های زنه رامیخورد من اصلن حواسم نبود که بالای سرم داشت فیلم میدید که یک دفعه سرم را بالا کشیدم دیدم ندا بالای سرم هستش که جا خوردم لپ تاب بستم گفت چرابستی نمیبینی دارم نگاه میکنم گفتم زشته مال بچه ها نیست گفت یعنی الان ما بچه هستیم گفتم اره ولی با کلی اسرار لب تاب دباره باز کردم که ادامه فیلم ببیم هدا خواب بود چو خیلی خسته بود ندا یک چشمش به فیلم و یک چشمش به کییییییرم بود چو کیرم سایزش ۱۷سانتیرمتر بود و کلفت ویک دفعه ندا کفت وای چیزی که هدا میگفت واقعن درسته گفتم چه رو میگفت گفت که سایز کیرت بزرگه گفتم هدا گفت گفت اره من همه چیز را میدنم گفتم مثلن چی رو میدونی گفت سایز کیییییرت وای من دیگه کاملن حشری شده بودم گفتم خدایا این چی میگه که زد زیر خنده و امد کنارم نشست ودست بکیرم زدم که گفتم نکن الان هدا بیدار میشه که گفت اون بام من که من دل به دریا زدم وست به سینه هاش زدم که اون کاملن روی من دراز کشید ومن لب تاب کنار گذاشتم و شروع به لب گرفتن کرم واون همراهیز کرد که واقعن یک چیز دیگه هستش این خواهر زن ما که بهش گفتم یواش هدا بیدارنشه گفت نه خوابه و من شروع به کندن لباس خودم کردم که کییییبیببرم داشت از جا میکند و لباس ندا راباکمکش لخت کردم و شروع بهخوردن سینه هاش شدم واااااااای چی بودن که به هم گفت دوست دارم خواهرم بیات باما حال کنه که من بهش گفتم اون اهل سکس نیست وکیرمممم را دردست گرفت و برام ساک میزد ومیگفت خویحال هدا چی داره چه بکنی داره که ازش استفاده نمیکنه که من راخوابوند روی مبل که کسسسسسسسش گذاشت رودهنم به حالت ۶۹ شدیم ده یک دفعه دیدم چراغ اتاق روشن شد یک دیدم واییییییییییی یه شاکُسس دیگه از اتاق امد بیرون که واقعن دل هر مردی راآب میکنه این هدا و با یک آرایش مالیم ویک لباس سکسسسسسی آبی فیروزه ای امد بیرون ویک کفش پاشنه بلد وایییییییی چی میدیدم گفتم باید جوابگو این دوخواهر باشم که هدا گفت میخوام امشب این زن جنده ات و خواهر ش رااز کسسسسس وکووووون بخوری و بکنی یکم باحشون حال کردم که هدا گفت کسکشم آبت که زود نمیات امشب باید خوب تلمبه بزنی گفتم باشه من برای سکس آخر هفته یک بس شیره میندازم بالا این شیره کا ر خودش را درست میکنه چون اعتیاد نداشتم خوب بهم حال میداد.که من هردو را بردم توی اتاق خواب بصورت زنجیره برای هم ساک میزدیم و یک آهنگ ملایم گذاشته بودیم ویکبار هدارامیکردم یکبار ندا تا دم صبح بکن بکن داشتم که اون شب ندا دوبار ارضاع شد و ندا ۳بار وآخرش فهمیدم که این دوخواهر از قبل نسخه منو پیچونده بودن واز قبل برنامه ریزی کامل کرده بودن وهدا بهم میگفت پردودم همش دورغ بود منتظره خواهره بود که من بیشتر تو کف کسسسسسس باشم و اون بیشتر حشری باشه و تا این روز حدود ۳ سال هستش که ما باهم سکس میکنیم و ندا هر ۳ماه ۱۰ روز میات شیراز و من کسسسسسسس تپلش بهش آبیاری مبکنم زندگی زناشویی من هدا عالی شده از همون برنامه وزمانی که ندامیخوات بیات شیراز ۱۰روز قبل ما سکسسیسس نمیکنم منتظر ندا خانم میشیم وکل خواستگاری هاکه میات براش رد میکنه اون به خواهرش مگه من عاشق کیر مجتبی هستم واقعن از لحاظ خوردن کسسسیی استاد بی معنا هستشدوستا ن خواهشن کسی فش نده که باز هم از کس ندا وهدا براتون بنویسمنوشته: مجتبی
621