کون برزیلی زن داییم و کیر راست من

سلام دوستان ایت داستان خودم نیست واسه یه دوستیه که من راهنماییش کردم😂داستان از اونجا شروع شد که توی یه چت روم چت میکردم که دیدم پی وی خصوصی پیام دارم. رفتم چک کردم یه پسر ۲۲ ساله بود از شهر اورمیه ، پیام داده‌بود جون داداش جوابمو بده. من تعجب کردم اولش فکر کردم گی هست که بازم از بود من جنوب کشور اون شمال والا گفتم بی خیال جوابشو نمیدم . ولی دیدم قسمم داده، گفتم بی خیال دیدم آدم مفتیه بلاکش میکنم . البته بگم این داستان مال چند ساله پیشه. خلاصه جوابشو دادم و گپ و احوال پرسی منم چون ادم خیلی رکیم گفتم کارت چیه دلیل پی ام دادنت چیه.یه کم من من کرد و گفت قسم بخور بلاکم نکنی. گفتم من اهل قسم نیستم. گفت من یه کاری کردم امروز که داره روانیم میکنه. با خودم گفتم نکنه آدم کشته😐 گفتم چیکار کردی گفت بزار از اولش بگم . از ۲۰ سالگی روی زن داییم کراش داشتم. عاشقش شدم. زن داییم اهل رشته و تپلی و چاقه. به بهانه های مختلف میرم خونشون، از اونجایی که داییم شغلش بازاریابیه گاهی یکی دو روز نیست میره روستا و شهرهای اطراف، منم همیشه میرم خونشون که بخوابم تنها نباشن. توی این دوسال فقط دزدکی زن داییمو دید زدم . مثلا موقع خواب بالای سرش رفتم، گاهی توی حموم دزدکی دیدمش.زن داییم کون گنده ایی داره و من عاشق کونشم.گفت خلاصه چند بار عمدا خودمو بهش مالوندم به بهانه های مختلف و گاهی حتی با دست زدم به کونش، داییم دوتا بچه داره یکی رفته سربازی و کوچیکه که دختر امادگیه و من گاهی میبرمش و میارمش تا امروز که میخواستم ببرمش امادگی زن داییم یه لیست خرید داد گفت اینا رو برام بخر بیار. من دختر داییمو بردم آمادگی و خریداشو کردم بردم. داییمم رفته بود یکی از شهرهای اطراف میدونستم تا فردا نمیاد.رفتم خونه کلید انداختم دیدم زن داییم نیست، متوجه شدم رفته حموم منم رفتم مثل همیشه از لای در نگاه میکردم که دیدم متوجه شد. اومد بیرون گفت امیر تو چرا این همه منو دید میزنی . متوجه شدم بارها اومدی توی اتاقم ، من جای مامانتم. زن داییمو یه تاپ پوشیده بود و دامن منم گفتم چون عاشقتم دوستت دارم . جا خورد گفت دیونه شدی که یهو پریدم بغلش کردم و بوسیدمش شوک شده بود و بعد یهو سعی کرد از بغلم بیاد بیرون ولی چون من هیکلن خیلی درشتم و هیکلی اون نتونست‌. لبامو گذاشتم روی لباش هی میگفت نه نکن من ولکن نبودم مرگ یه بار شیون یه بار باید امروز مال خودم میکردمش. خلاصه باهام همراهی کرد. بردمش روی تخت خوابیدم روش و سینه هاشو میمالیدم دیدم داره هات میشه کم کم که دستمو بردم زیر دامنش دستمو گرفت‌و گفت نه اونجا نه ولی من دستمو از شورتش رد کردم و خلاصه به کوسش من رسیدم. داغ داغ بدون مو لعنتی خیس شده بود و منم همچنان لباشو میخوردم. تاپشو در اوردم وای سوتین نداشت دوتا سینه ی بزرگ سفید جلو بود فکر کنم از ۱۲۰ هم بزرگتر بود . شروع کردم که خوردنشون و همچنان کوسشو میمالیدم. دیدم زن داییم داره آه وناله میکنه‌. بعد رفتم پایین تر وسط پاهاش کوسشو دیدم صورتی بزرگ و تپلی با چوچول صورتی و بادکرده معلوم بود داییم زیاد هات نیست اخه زن داییم تنگ بود انگشتمو میکردم توش. لبامو گذاشتم روی چوچولش دیدم اه و ناله هاش بلند شد و قربون صدقم میرفت و میگفت امیر زبونتو بکن تو با زبونت کوسمو بکن منم نامردی نکردم تا تونستم خوردم که دیدم لرزید و ارضا شد چه آب کوسی بود جون اومدم بالا لباشو خوردم گفتم شیما جون عجب کوسی داری. گفت بسه دیگه گفتم نه دیگه من که ارضا نشدم. شلوارمو در اوردم و کیرم داشت شورتمو پاره میکرد. دست زن داییمو گرفتم گذاشتم روی شورتم گفتم سالار تورو میخواد دوساله تو کف کردنته . زن داییم گفت امیر این خیلی بزرگ نیست اخه شورت خیلی باد کرده گفتم خودت ببین .کیرم رو از شورتم در اورد چشماش در اومده بود.من کیرم خیلی بزرگه و کلفت نه ۲۰ سانتی حداقل ۳۰ سانته و خیلی کلفت تا به حال نتونسته بودم دوست دخترامو بکنم. گفت من نمیخوام من نمیتونم این خیلی بزرگه مثل تو فیلما گفتم عزیزم بخورش شیما گفت عمرا من کیر داییتو با اینکه ۲۰ ساله ازدواج کردیم لبم نزدم . گفتم من دایی نیستم عشقم خلاصه اروم اومدم روش گذاشتم کنار لبش گفتم بگو اااااا لباشو بسته بود با کیرم میزدم رو لباش خلاصه گفت فقط یه کم میخورم اونم فقط سرش گفتم باشه لباش گذاشت روی کیرم جون باورم نمیشدم خلاصه میخوام زن داییمو بکنوم بلد نبود هی دندون میزدم منم گفتم نمیخواد داگی شو گفت نه تورو خدا لاپایی بزن من نمیتونم این کیرو تحمل کنم . گفتم قول میدم آروم بکنمت هی التماس میکرد کوسشو نکنم منم جاش بودم میترسیدم کیرم خیلی وحشناکه مخصوصا شق شق بشه. داگی شد لبه تخت و منم کنار تخت وایسادم میدونستم ژل لوبیرکانت دارن برداشتم زدم حسابی روی کیرم و روی سوراخ کوسش و اروم سر کیرمو گذاشتم روی سوراخ کوسش خیس خیس بود آروم آروم فشار دادم لعنتی چه قدر تنگ بود دیدم داره اه و ناله میکنه با خودم گفتم باید امروز بکنومش تا بتونم به کونش برسم . سرکیرم که رفت توی کوس داغش دیدم گفت بسه بسه دردم میاد میخواست بره جلو که سر کیرم در بیاد منم کمرشو گرفتم تا نصفه دادم داخل دیدم جیغش کشید و التماس میکرد درش بیارم ولی من باید میکردمش، هی تکون تکون میخورد که کیرم از کوسش در بیاد منم نامردی نکردم تا تخمام کردم داخل کوسش مثل مرغ پر پر میزد کوسش خیلی خیلی تنگ بود منم آروم عقب و جلو کردم . اه و ناله میکرد ولی نه سکسی از درد دلم براش سوخت ولی باید مال من میشد.کیرمو در آوردم اومدم روی تخت خوابیدم روش . لباشو خوردم کیرم رو دوباره کردم توی کوس تا دسته دیدم صورت قرمز شده از درد ، گفتم شیما جون باید عادت کنی چون از حالا من شوهرتم، خلاصه ۵ دقیقه تلمبه زدم دیدم آبم میاد تمام آبموتوی کوسش خالی کردم . بهترین سکسی بود که میتونستم داشته باشم. بعد از اینکه خودشو شست اومد روی تخت کنارم از زندگیش گفت که داییم خیلی سرد و کیرشم ۱۲ سانته و باریک دلم به حالش سوخت گفتم از حالا مال خودمی.من حسابی به حرفاش گوش دادم به ویساشو بعد امیر بهم گفت:حالا که اومدم خونه میترسم برم خونه داییم، نکنه شیما دیگه محلم نده، اون همه ی عشق منه، منم بهش گفتم داداش وقتی اونم راضیه دلیلی نداره پا پس بکشی. گفت دمت گرم آق رضا داشتم دیونه میشدم باید حرفامو به یکی میگفتم شما توی چت روم به نظرم خیلی عاقل و با شعور به نظر میرسیدید منم گفتم میتونم باهاتون درد دل کنم . خلاصه منم امیر دوستای چتی خیلی خوبی شدیم ولی امیر گفت بهتره هیچ وقت قیافه همو نبینیم اینجوری راحتر حرفامونو میزنیم. بعد از اون روز امیر هر روز زن داییشو میکرد و تا به اون روزی رسید که من راهنماییش کردم تا به کون زن داییش برسه . راستی من باور نکردم اوایل حرفاشو گفتم یه کوسشعری بود طرف تو حال خودش نبوده ولی امیر خیلی آدم صادق و رواستی بود از کیر شق شدش که باخطکش دقیقا ۳۰سانت بود عکس فرستاد، از مدل داگی زن داییش و کیرش که کنار شورت سفید زن داییش بود منم گفتم حالا که اون اینقدر صادقه منم کمکش کنم تا به کون زن داییش برسه واگه دوست داشتید توی داستان بعدی بهتون میگم. تمام این داستان واقعیته وخوشم نمیاد از توهم و خیالاتم کوس شعر تحویل کسی بدمنوشته: آقا رضا

169