سلام خدمت همه دوستان عزیز شهوتیمیخوام یکی از خاطرات سکس های جذابم رو براتون تعریف کنم امیدوارم همیشه به کام شماها هم بیادبنده اسمم رو عوض میکنم و در این خاطره پیمان میزارم و اسم پارتنرم هم میزارم رویادر محل کارم (کارمند نوبتکار یکی از ادارات هستم)نشسته بودم و همینجوری با گوشیم ور میرفتم و چون سرم هم خلوت بود حسابی سرگرم بودم تصمیم گرفتم سر به سر یکی از دوستان قدیمی ام به نام میلاد بزارم دفتر تلفن قدیمی ام رو ورق زدم و شماره اش رو پیدا کردم و پیام دادم بعد از چند دقیقه جواب اومد شما منم حسابی چرب زبونی کردم و سر کارش گذاشتم چون میدونستم اونم شماره منو نداره اما با خودم یه لحظه فکر کردم که عکسم رو پروفایلم هست پس شوخی رو کنار گذاشتم و خودمو معرفی کردم دیدم میگه آقا اشتباه گرفتین میلاد کیه ، گفتم حتما اون میخواد دیگه سرکارم بزاره ، زنگ زدم دیدم یه خانم گوشی برداشت و خلاصه عذرخواهی کردم و قطع کردم ، بعد متوجه شدم جای یه هشت از تو شماره اشتباه ۵گذاستم …خلاصه از این چیزا بگذریم …بنده متاهل هستم و حسابی هات و بچه جنوب ، کیرم کلفت هست تقریبا و بلندیش هم خوبه و هرکس که باهاش سکس کردم راضی بوده اندام و فیس نسبت خوبی دارم و به تیپ و ظاهرم خیلی اهمیت میدم ،،من به خانمه( که اسمش رو گذاشتم رویا) فرداش پیام دادم از سر کارم و چت کردن ما شروع شد از معرفی کردن خودش شروع کرد ، اونم مربی یه آموزشگاه بود ، مطلقه بود با اندام خوب و فیس خوب ، سینه های ۸۵کون گرد و اندام بغل پر کن و یکم شکم ، ۸سال از من بزرگتر بود من ۳۲سالمه و اون ۴۰ساله بود . عکس فرستاد و عکس منم پروفایل بود و همدیگه رو دیدیم و پسندیدیم …عصر رفتم در آموزشگاه از قبل هماهنگ کرده بودیم ، سوار شد با هم دست دادیم و حرکت کردیم و رفتیم ،، با هم گرم صحبت شدیم و نفهمیدیم کی شب شد …چند روز به همین منوال گذشت و رفت آمد به خونه هم (وقتی همسرم نبود خونه ما و وقتی دختر اونم نبود خونه اون ) و رابطه ما در حد همین بود نهایت روبوسی و فقط یه روزش بعد از شب کاری من( از شب هماهنگ کرده بودیم بعد از کار من برم خونه اون چون تنها بود) سرمو گذاشتم رو پاش و بعد از کمی حرف و دلبری کردن لب گرفتیم و یکم همو مالیدیم و برای اولین بار سینه هاشو خوردم …تا اینکه …یه روز غروب چون همسرم خونه خواهرش بودن و مطمئن بودم نمیاد بخاطر تولد پسر باجناقم منم بهانه جلسه کاری آوردم که دیرتر میام بعد از کمی گشت و گذار رفتیم خونه ما رفت رو مبل نشست خدایش مهربونی و بودن رویا بهم آرامش میداد منم دوتا قهوه دم کردم و اومدم کنارش و رخ به رخ شدیم و یکم حرف زدیم ، قهوه رو داشتیم میخوردیم که موبایلش زنگ خورد و شروع کرد حرف زدن دخترش بود که میگفت داره با داییش میره پارک و از این چیا که تو هم بیا فلان پارک و فلان و این چیزا میدونستم با موبایل حرف میزنه نمیتونه بهم بگه نکن ، که منم دستمو گذاشتم پشت گردنش و یکم با گوشش ور رفتم دیدم چیشاش داره میره جسارتم رو بیشتر کردم و دکمه های مانتوشو باز کردم و تاپشو دادم بالا اونم هی میزد پشت دستم و هی پسم میزد و با تلفن حرف میزد هر جوری بود دست بردم و از تو لباس سینه ها مالوندم تلفنشو قطع کرد و یکم مقاومت کرد منم هی باهاش عشقبازی میکردم و یکبارگی دیدم لب تو لبیم خوابونمدش رو زمین و شروع کردم به خوردنش و سینه های خوشکل و خوشمزه شو انداختم دهنم و شروع کردم خوردن اونم دستاشو گذاشته رو چیشاش که نبینه و چشاش به چشام نیفته کم کم دکمه ی شلوارشو باز کردم و چوچولشو گرفتم و باهاش بازی بازی کردم ، کسش حسابی خیس بود، معلوم بود دلش میخواد ولی روش نمیشه ، منم کمربندمو باز کردم و شلوارمو تا نیمه دادم پایین دستشو گرفتم و گذاشتم رو کیرم یهو یکم جا خورد و شروع کرد به نوازش از روی شرتم بعد هم کیرمو گرفت تو دستای گرمش ، بعد از مدتی مالش دادن هم و خوردن سینه هاش پاشدم شلوارمو در آوردم و بهش گفتم مانتو و شلوارشو در بیاره که گفت نمیخواد بهتره بیشتر پیش نریم تا همین حد کافیه و این جور حرفا به نحوی داشت ناز میکرد یا اینکه روش نمیشد ولی تحریک شده بود من شلوار و شورتمو در آوردم ولی اون داشت سینه های بزرگ و خوشمزه شو جا میداد داخل سوتینش که همینجور که ایستاده بودم و اون نشسته بود دستشو گرفتم که بیشتر از این کاری نکنه و کیرم دقیقا جلو صورتش بود بهش گفتم ما که تا این حد پیش رفتیم نمیخواد رو بگیریم از هم تو هم که طلاق گرفتی و گناه نیست اگه از این چیا میترسی حداقل یکم برام بخور که من ارضا بشم با کمی من من کردن کیرمو با دستش گرفت و شروع به ساک زدن کرد و چه خوب این کارو میکرد ، منم دوباره دستمو بردم و سینه هاشو در آوردم و وررفتم باهاش ، بعد کیرمو در آوردم و شلوارشو یکم کشیدم پایین یکم مقاومت کرد اما من در آوردم و رفتم سراغ شورت مشکیش که گفت بسه از رو شرت دست بزار و لاپایی بزار ، منم از رو شورت دست گذاشتم که باز گوشیش زنگ خورد خوشبختانه تا شروع کرد به حرف زدن من شورتشو در آوردم و خوابیدم روش اونم هول هولی جواب داد و قطع کرد ولی من روش بودم ، کیرم خورده بود به چوچولش ، میخواست منو پس بزنه و بلند بشه که من خودم بلند شدم فکر کرد بیخیال شدم اما من نشسته بودم جلوش تا دست برد واسه شورتش منم پاهاشو باز کردم و چوچولشو کردم تو دهنم و شروع کردم به خوردن کس خیسش که دیگه وا داد …بعد از کمی خوردن من اومدم روش خوابیدم پاهاشو دادم بالا بهش گفتم مانتو رو دربیار راحت باشی که قبول نکرد فقط سوتینشو باز کرد که راحت بتونم سینه هاشو بخورم منم کیرومو کردم تو کس داغ و تنگش و شروع کردم به تلمبه زدن و لب گرفتن و سینه هاشو خوردن ، بعد از کمی اینجور کردن ، گفتم بیا بشین روش که اومد نشست روش ، آه و اوهش بلند شد منم حسابی داشتم کیف میکردم ، گردن و سینه هاش از بس خورده بودم یکم کبود شده بود اما حسابی دوتایی رو ابرا بودیم ، کم کم داشتم ارضا میشدم که بهش گفتم دیگه نزن و پاشو قمبل کن ، اونم قمبل کرد و اومدم پشتش و شروع کردم به تلمبه زدن و چوچولشو دست میزدم که اون ارضا شد منم اینقدر تلمبه زدم که ابم اومد و ریختم رو کمرش ،، با دستمال پاکش کردم و لباس پوشیدیم و با کمترین حرف زدن از خونه اومدیم بیرون چون رومون نمیشد ، در حد اینکه من بگم کجا برسونمت و اونم گفت ببرم پارک پیش بچه ها ، سوار شدیم و تو ماشین یه بوسش کردم و ازش عذر خواستم میدونستم هردومون نیاز داریم و پشیمون هم نبودیم اما یه هر حال از هم رو میگرفتیم نزدیک پارک اومد عقب نشست که اگه کسی دید بگه اسنپ هستم ،، رسیدیم و خداحافظی کردیم و رفت ، هر روز فقط در حد سلام و شب بخیر و احوال پرسی تلفنی یا پیامکی با هم حرف میزدیم تا چند روز تا اینکه بعد از چند روز دل و زدم به دریا و موقع شبکاری در مورد همون شب حرف زدم و رومون باز به هم باز شد و ارتباط ها و سکس های بعدی شکل گرفت ،،، الان هم با اینکه شوهر کرده اما باهم در ارتباط هستیم ولی نه در حد سکس فقط دوست اجتماعی …نوشته: ررر
112