پشت موتور خانه سکس داشتیم

سلام سینا هستم 24 ساله و تا جایی که یادم میاد همیشه علاقه خاصی به همجنس خودم داشتم و شاید این موضوع برمیگرده به زمان کودکی که چهار یا پنج سالم بود و یه شب که رفتیم خونه عموم مهمونی هنوز یادمه که پسر عموم با من چی کار کرد…اون شب یادمه که پسر عموم یه خورده دیر اومد خونشون و وقتی رسید من داشتم تو حیاتشون بازی میکردم و از قبلش یادم میاد که خیلی منو بوس میکرد و بغل میکرد ، اون شبم وقتی منو دید خیلی خوشحال بود و سریع رفت داخل حمام که گوشه حیاط بود خلاصه رفت و بعد چند دقیقه منو صدا کرد و منم رفتم داخل دیدم زیره پوشه و خیسه و شرت پاس نیست منم که خیلی ترسیده بودم میخواستم فرار کنم ولی اون در حموم رو بسته بود و حبس شده بودم بعدش اومد نزدیکم و شروع کرد منو بوس کردن و لیس زدن که یه دفه بلند شد و صورتمو برد نزدیک کیرش و گفت دهنتو باز کن منم خیلی ترسیده بودم و هر کاری می‌گفت انجام میدادم و مجبور شدم کیرشو بخورم و یادمه که خیلی سخت بود چون دهن من کوچیک‌ بود و کیر اون خیلی بزرگ بود خلاصه این صحنه از بچگی هنوز یادمه و همین باعث شد تا از اون موقع تا الان به پسر ها علاقه پیدا کنم و دوست داشتم که کون بدم.وقتی وارد مدرسه شدم این موضوع بیشتر باعث شد که بفهمم من کونی هستم چون همه پسر بودن و من علاقه خاصی بهشون داشتم خلاصه این که الان 24 سالمه و می‌خوام داستان اصلی کون دادنم رو براتون بگم. این داستان ماله یک سال پیشه و من یه پیام تو گروه کی گذاشتم و بعد چند دقیقه چندین درخواست به من کردند تا این که با یه پسر که از عکسش خوشم آمد آشنا شدم تو عکس قیافه مردونه و ریش داشت و من همیشه دوست داشتم به این جور تیپ کون بدم خلاصه رفتیم تو چت و با هم آشنا شدیم و از چیزایی که خوشمون می اومد برا هم گفتیم و قرار شد که حسن بیاد تو کوچه تا بریم داخل موتور خانه … ساعت نه شب شد و منم که از قبل رفته بودم حموم و کل بدنم رو شیو کرده بودم و صاف صاف شدم و رفتم تو کوچه منتظر وایسادم تا بیاد بعد ده دقیقه با یه موتور وسپا آومد و وقتی از رو موتور اومد پایین کلی ذوق زده شدم‌ چون دقیقا همون آدمی بود که دوست داشتم باهاش سکس منم یعنی قد بلند و هیکلی و ریش دار بود بعدش رفتیم نزدیک و همو بغل کردیم و اونم از من خیلی خوشش اومد و گفت بیا سریع بریم تو موتور خونه بعد یواشکی درو باز کردم و دیدم ساکته‌ خیلی سریع رفتیم پایین و وارد موتور خونه شدیم ، تا درو بستم دیدم حسن سریع گوشه لباسمو گرفت و منو محکم به دیوار چسبوند و شروع به خوردن لبام کرد منم‌ از خدا خواسته شروع به خوردن لباس کردم و با زبونم لباشو لیس میزدم و بعد رفتم سمت گردنش و شروع به لیس زدن گردنش کردم یه بیست دقیقه ای از هم دیگه لب گرفتیم و بعدش حسن گفت دیگه نمیتونم تحمل کنم و کیرش از رو شلوار کاملا معلوم بود و سرمو هلد داد پایین و گفت که می‌خوام جوری برام ساک بزنی که مزش تا آخر عمر یادم بمونه منم گفتم چشم قربان حتما بعد کمربندشو باز کردم و یکی یکی دکمه های شلوارشو باز کردم و شرتشو دادم پایین و یه دفه یه کیر خیلی کلفت اومد بیرون فک کنم تقریبا 17 سانت بود ولی خیلی کلفت بود من که همین جوری داشتم به کیرش نگاه میکردم و هوش از سرم پریده بود که حسن گفت بچه کونی حواست کجاست چرا ساک نمیزنی ، یه دفه سرمو گرفت و به زور کیرشو تا ته داخل دهنم کرد ، من که داشتم خفه میشدم و اشکم در اومده بود و همش میگفت یه کونی ازت بگام که تو گینس ثبت کنن منم خندیدم و گفتم من همه جوره پایم و خسته نمیشم تقریبا یه نیم ساعتی براش ساک زدم و کیرش با تف یکی شده بود ، گفتم بسه دیگه بیا بکن دهنم خسته شد دیگه نمیتونم بساکم ‌اونم دو سه تا چک خوابوند زیر گوشم گفت تازه اولشه بچه کونی بره چی خسته شدی ، اونم منو بلند کرد و خوابوند کف موتور خونه ، دیدم داره کفشاشو درمیاره ، اومد با پا لایه کونمو باز کرد و با انگشت پاش سوراخمو باز میکرد منم کلی کیف میکردم بعد از کمرم گرفت و منو به شکم خوابوند و گفت که سریع قمبل کن منم سریع قمبل کردم شروع کرد به لیسیدن سوراخم و انگشتشو میکرد تو سوراخم تا یه کم جا باز کنه منم که داشتم دیوونه میشدم که یه دفه سر کیرشو دم سوراخم حس کردم که داشته میمالیدش به سوراخم و به من گفت آماده ای منم گفتم آره بکن تو که یه دفه تمام کیرشو تا خایه فرو کرد داخل دهنم منم یه دفه دست خودم نبود و داد کشیدم منتهی شانس آوردیم‌ کسی صدامو نشنید ولی اون هنوز کیرشو داخل نگه داشته بود و میترسید تلمبه بزنه چون میدونست که نمیتونم تحمل کنم برا همین جوراباشو سریع درآورد و گذاشت داخل دهنم که صدام نره بیرون بعدش شروع کرد به تلمبه زدن چنان تلمبه میزد که صدای برخورد بدنش با کونم خیلی بلند بود نزدیک ده دقیقه تو این حالت منو گایید و گفت خسته شدی بچه کونی منم که نمی‌خواستم کم بیارم گفتم نه اونم گفت نشونت میدم ، بعد منو بلند کرد و پاهامو یه کم باز کرد و کیرشو کرد تو کونم تا جایی که میتونست سریع و محکم این کارو میکرد و خسته نمیشد منم که داشتم از حال میرفتم و کونم بد جوری درد گرفته بود ولی حسن هنوز داشت با اشتها و میل زیاد منو میگایید ‌، یهو خواست پوزیشنو عوض کنه که بهش گفتم خسته شدم دیگه نمیتونم اونم گفت پس دیگه پررو بازی در نیار که من همه جوره هستم دیدی خسته شدی بچه کونی بعد گفت حالا باید آبمو بیاری من که ولت نمیکنم یه جوری باید آبمو بیاری منم گفتم باشه آنقدر کیرتو میساکم تا آبت بیاد شروع کردم به خوردن کیرش با بیست دقیقه ساک زدن گفت داره آبم میاد منم صورتمو بردم جلو کیرش که یه دفه با سرعت آبشو که خیلی زیاد بود خالی کرد تو دهن و صورتم بعد یه حس آرامش خیلی خوبی بهمون دست داد و سریع لباسامونو پوشیدیم و اومدیم بیرون بعدش از هم خداحافظی کردیم و حسن رفت بعد از اون چند بار دیگه حسن به من زنگ که با هم سکس کنیم ولی من دیگه قبول نکردن چون خیلی بد میگایید منم ترسیدم که دوباره بهش کون بدمنوشته: سینا

141