سلام.من محمد هستم و۳۴ سالمه.خاله مریم که کوچکترین خاله منه بین خاله هام از همشون خیلی سرتره وقدبلند وبدن خیلی قشنگ وخوش فرم وسفید و وحشتناک سکسی داره. من از سالها پیش دیوانه خاله مریمم بودم وهر وقت ما میرفتیم خونش یا اون میامد خونه ما هوش از سرم میبرد وبدن قشنگ و ران وباسن توپل و خوش فرم وشق و رق و کمتر زنی و دیدم انقدر بدن سکسی داشته باشه و همیشه دوست داشتم بکنمش واین داستان ادامه داشت تا اواخر سال گذشته که من ۲،۳ سالی از همسرم جدا شدم و تنها زندگی میکنم. یک روز چهارشنبه ساعتهای ۵،۶بعداظهر که داشتم از سر کاربرمیکشتم خونه گوشیم زنگ خورد ودیدم خاله مریمه وجواب دادم وپرسید کجایی وگفتم دارم میرم خونه وگفت منم خیابان هستم ومیخوام بیام سمت خونت و باهات کار دارم.یک ربع میشد رسیده بودم خونه که خاله مریمم اومد ودرب و زدم واومد داخل وبعد احوال پرسی گفتم خاله یادی از ما کردی واینطرفها؟گفت با شوهرش بحث و دعواش شده وگفتم بیام اینجا پیشت وچون نمیخوام بدونه کجا هستم ومیخوام دنبالم همه جا رو بگرده. خاله مریمم ۴سالی از من کوچیکتره و شوهرش تقریبا تو سن وسال خودمه.گفتم خونه خودت و هرطور صلاح می بینی .چند دقیقه بعدش رفت توی اطاق خواب ولباسهای راحتی خودش وپوشید وقتی تز اطاق خواب بیرون اومد وای موهاش و دم اسبی بسته بود با یه تاب مشکی ویه دامن تقریبا تنگ که ۱۰ سانت بالاتر از مچ پاهاش بود واز جلو وعقب از پایین تا نزدیک زانوهاش باز بود.من دراز کشیده بودم واومد کنارم نشست واینم بگم زیاد پیش اومده بود خاله مریم کنارم دارز بکشه ودست مینداختم دور کردنش وصحبت میکردیم والبته چه شق دردهایی میکشیدم اون موقع ها.چند دقیقه بعد اونم دراز کشید ومن باز دستم وبردم زیر سرش واون سرش وگذاشت روی بازوهای منو وکنار هم دراز کشیدیم.کیرم راست شده بود ومنم تلاش که بدنم بهش نخوره که متوجه راست بودن کیرم بشه ده دقیقه ای گذشت وکمی خودم وبهش چسبوندم اما مواظب بودم کیرم به بدنش نخوره واون پاهاش وانداخته بود بین پاهام وداشت تعریف میکرد که گریه اش گرفت وچرخید اون سمت وپشتش وکرد به من.وای چه کون ناز خوش فرمی ودیگه طاقت نیاوردم واین یکی دستم وانداختم دکر کمرش وآروم آروم خودم چسبوندم بهش.من کیر درشت وکلفتی دارم و ۲۴ سانت به قطر وکلفتی ۱۷ سانته .بیشتر توبغلم گرفتمش وکیرم وآروم آرم چسبوندم به بدن وکون توپلش وآروم آروم فشارمیدادم ومیمالدیم بهش آخ چه حسی بود اون لحظه .یک لحظه انگار جا خورد اما چیزی نگفت ومنم با اون دستم که زیرش بود سینهاش وشروع به مالیدن کردم واین یکی دستم وبردم بین پاهاش ومحکم چسبیدم بهش یکی دودقیقه بعدش براش گفتم که چند ساله بهش حس دارم ودلم میخواسته بکنمش واونم مشکل اصلی منم با شوهرم همینه والعان نزدیک ۴ ماه میشه که با هم نخوابیدم وبیشتر بخاطر همین باهاش دعوا کردم.گفتم خودم نوکرتم وخاک برسر شوهرت وآدم همچین کوسی تو خونش باشه بعد چند ماه نکنه؟خودم تلافی همه رو امروز درمیارم وتو رو من باید بکنم.دستش وبرد تو شلوارم وکیرم وچند لحظه مالید وآوردش بیرون.گفت وای چقدر بزرگه…؟ گفتم درشتش کردم واسه کردن تو قربونت شدم.سرش وخم کردم وکیرم وگذاشتم دهنش و۷،۸دقیقه یه ساکی واسم زد که روح از بدنم میخواست بیا بیرون.لباسهاش ودرآورده بدم بجز شورتش وشورتش ودرآوردم ودیدم کوس درشت وتوپل وپفکی وکوس به اون قشنگی هتو فیلمها هم ندیده بودم ویه کم کیرم ومالیدم روی کوسش وبلاخره فشارش دادم وکردمش توش وآخ چه قدر کوس تنگ وداغ…طول کشید تا بلاخره گذاشت تمام کیرم وتا آخر بکنم توش وبه هر زحمتی شده تا ته کردمش تو کوس تتنگ ومثل کوره داغش وشروع کردم به کمر زدن وبا هر کمر زدنم آخ وجیغ ووهمه رو باهم انجام میداد و وقتی میکوبیدم اشکهاش در میامدوتا پس فردا غروبش ۳۰،۴۰ بار حسابی سیر دلم کردمش.خیلی دوست دارم یکبار دیگه فرصت پیدا کنم وبکنمشنوشته: محمد
104