باعرض سلام وخسته نباشید اسم من جواده خواستم یه خاطره براتون تعریف کنم،این داستان توش محتوای سکسی نداره،من ۲۸سالمه بچه شهرستان ساکن تهران کارگر روز مزدم نه قیافه درست درمونی دارم نه وضع مالی خوب نه مثل بعضی ازدوستان کیرم ۲۰سانته یه کیر متوسط ۱۵سانتی،بگذریم صبحیه روز زمستونی سال ۹۸بود که طبق معمول ازخواب بیدارشدم صبحونه خوردم ولباس پوشیدم از خونه زدم بیرون دنبال یه لقمه نون حلال کارگر گذری بودم بنایی ،اسباب کشی،گچ کاری،بیل زنی خلاصه بگم خرحمالی نزدیکای ظهر بود که یه ماشین ترمز زد گفت کارگرساده میخوام واسه جمع وجور کردن انباری و یه خورده تمیز کاری انبار یه آقای جوونی بود حدودا ۳۵ساله گفت چقدر میگیری گفتم ۱۰۰تومن گفت قبوله سوارشدم وحرکت کردیم خونش تو پاسداران بود خلاصه تا ساعت ۴بعدظهرکارم طول کشید وبنده خدا ناهار اورد و یه پاکت داد توش ۱۰۰تومن بود ناهارو خوردم حرکت کردم سمت خونه دوستانی که میدون شوش تهران رو اومدن میدون چخبره پراز معتاد وکارتن خواب زنای فراری که حاضرن بخاطر پول یه وعده موادشون تن فروشی کنن همینجور که داشتم رد میشدم ازخیابون چشمم افتاد به یه دختر حدودا ۲۰ساله کراکی بود یه نگاه کردم بهش بهم گفت یه مبلغی کمکم کن جبران میکنم باخودم گفتم لعنت به این حکومت این دخترالان باید خونه باشه مشغول درس خوندن توهمین فکرا بودم که باصدای هوی چی شد کمک میکنی یا نه به خودم اومدم گفتم چقدر لازم داری گفت ۲۰تومن ،گفت جبران میکنم گفتم چجوری مثلا گفت بهت حال میدم مکان داری ،من دروغ چرا بدم نیومد ازپیشنهادش ولی به خودم گفتم انصاف نیست ازشرایطش سواستفاده کنم بیست تومن رودادم بهش راهم رو کج کردم رفتم خونه وتوراه همش به فکر این بودم که چی شد به اینجا رسیدیم لعنت به هرچی مسئول دزد وکثیفه…پایان…نوشته: KGB BOY
58