سلام سرباز بودم تو کوههای اطراف ارومیه نزدیکهای مرزترکیه وعراق یکسری اسب از قاچاقچیان گرفته بودیم توحیاط پادگان ول بودن یکی از این اسبا یک کیر خوشگل چهل پنجاه سانتی داشت لامصب شق که میشد به زمین میخورد کله کیرش اندازه یک نعلبکی پخ میشد یک شب که توپاییزمن پاسبخش بودم دیدم این اسبه تک افتاده گوشه پادگان ساعت دویا سه بعد از نصف شب بود همه پادگان خوابیده بودن حتی نگهبانها ترک پست کرده بودند ولی من نه تنها گزارش نکردم بلکه از خدا خواسته شدم یک آفتابه آب ولرم با یک صابون بردم اولش باترس به کیر اسیه دست زدم ببینم لگد میزنه یا نه ازشانس خوبم تکون نخوردانگارتجربه گاییدن انسان را داشت حالا یا صاحبش رو میکرده یا بچه های پادگان را خلاصه باآب ولرم و صابون دو دفعه کیرشو شستم خوشش اومدشاشید وکیرش شل شدتقریبا نیمه شق شده بود قشنگ سرم روبردم زیر شکمش کیرشو کردم تو دهنم حسابی خوردم تاته حلقم رفته بود تمام دهانم راپرکرده بود حشرم بالا زده بود شلواروشورتمویعنی کل لباسهامو درآوردم قید همه چیزو زده بودم برام فرقی نمیکرد کسی بیاد یا نه بااینکه کونی پنهان بودم و هیچکس نمیدونست من کونیم وهمه منو جزوبکنها میدونستند کونمو باوازلین حسابی چرب کردم بعد باترس ولرز رفتم زیراسبه شایدم قاطربود کیرنیم خیزشو یواش کردم توکونم خیلی نرم بوداولش تونمیرفت آنقدر خودموعقب جلو کردم و بازی بازی کردم تا بالاخره رفت توم بعد ازحال کردن باخیار و بادمجانهای بزرگ این اولین کیرخیلی بزرگ وزنده بود که توکونم میرفت تابیست یاسی سانت کیره توکونم جا شده بود که تازه اسبه خوشش اومد وفهمید من میخواهم بهش بدم وقصد اذیت کردنشو ندارم یواش یواش توکونم احساس میکردم داره کیره شق میشه دستاشو عقب آورد چسبوند به شانههایم وشروع کرد به فشاردادن دیگه کیرش کاملاً راست شده بود نصف بیشترکیرش توکونم بودچنان داغ بود که هنوزکه هنوزه وقتی یادم میافته آبم میاد همین طوری فشار میداد وازدست من کاری برنمیآمد کله کیرش اندازه یک مشت بزرگ بسته شده بود دیگه داشتم زیرکیرمیمردبادستاش سرشانههایم را گرفته بود که من نتوانم جلو بروم وازعقب هم کیرشو فشارمیداد اگر کلاهک کیرش کوچک بود اینقدر سختم نبود ولی بزرگی کلاهک باعث شده بود که حرکت کیر کند شود واسب هم که نمیفهمد هی فشار میداد احساس میکردم چهل سانت کیر توکونمه وقطرش پنج سانت سوراخمو بازکرده بود انگار خیلی وقت بوده که حیوان کسی یا اسبی رو نگاییده بود خیلی خوشش میامد ویک شیهه شهوت ناکی میکرد وکمروپس کله ام راکه کاملآ لخت بود میلیسیدتااینجای کار خیلی خوش آیند بودفکرکنم یک یا دوبار همون زیر آبم اومد و تقریباً داشتم ازحال میرفتم فکرشو بکنید من باصدو نود سانت قد با بدن سفید کون تقریباً گنده وسوراخ جادار استثنایی که قادر بود کیر اسب روتوخودش جابده حالا زیر اسب داشتم جون میدادم کیر اسب هم همین طوری رودهای منو میشکافت وتو میرفت از خدا میخواستم یک نفر بیادو به دادم برسه ومنو نجات بده حتی اگر قرار باشه هر کاری باهام بکنه وتاابدمنوبرده جنسی خودش کنه که ناگهان آب اسب اومد وتازه کار من راحت شدچون انگار توی کونم روغنکاری شد وچون کیرش یخورده شل شدتابیخ رفت وخایه هاش شرق شرق به لپای کونم میخورد همینطوری منو نگهداشته بود که تکون نخورم و تمام آبشو توکون که چه عرض کنم تورودههام خالی کرد و تازه یواش یواش کشید بیرون که دوباره شروع به کردن بکنه من هم سریع از زیر دست وپاهاش خودمو بیرون کشیدم یعنی آنقدر آب سفید وسفت ازکونم بیرون میریخت که فکر کنم یکی دو کیلو میشدهمونجاخودمو تخلیه کردم اولش آب منی ازکونم درمیامد بعدش خون میآمد نمیدونستم چقدر پاره شده من هم سرباز وبی پول حالا برو بهداری ارتش چی بگم تا چند روز گشاد گشادراه میرفتم وازداخل لبه های سوراخ کونم خون میومد ودردداشتم تاشب هر دفعه توالت میرفتم ازکونم آب درمیومدوخیلی خوشم میومد ولی همراه با دردوسوزش بچه ها میگفتند توچه مرگت شده که همش میری دستشویی نکنه کونت پاره شده بگو کی تورا کرده نامردمااینجا کف کردیم ازبس که جلق زدیم بعداً تو به غریبه ها کون میدی وخودشونومیانداختن روم وادای تلمبه زدن را درمیاوردن واگر یک سرسوزن فکر میکردن من کونی هستم یک پادگان توصف کردن من میایستادند ببخشید که سرتون رو که چه عرض کنم کیرتون رودردآوردم لطفاً نظرتان را درموردداستان من بنویسیدنوشته: امیرکونی۵۰
78