سلام به همه بچه های شهوانیاسمم سعیده ۱۹سالمه و بچه شیرازماین خاطره برای دوران نوجوونیمه که ۱۵سالم بود و واقعا ناراحت کننده هست و واقعا نمیتونستم به کسی بگمش پس خاصم همین جا این خاطره رو بازگو کنم اون موقع ۱۷۰تا قد داشتم و ۸۰کیلو بودم و خیلی ام تپلو کم موبچه ها داستان اولمه پس ببخشید اگه اشتباه تایپی داشتی رفیق داشتم اسمش محمد بچد ۲سالی از خودم بزرگ تر بودو خیلی ام صمیمی بودیم ک حدودا مهر بودو نزدیک تولد من گفتم ی لیتر عرق جور کن چندتا بچه هام دعوت کنم دور هم بخوریمگفت من که ندارمولی رفیقم داره میریم باغش میشینیم میخوریم خودشم میاد با چندتا از بچه هامنم اون دوران زود اعتماد میکردم و گلا دوران جاهلیتم بوداوکی رو دادم و وقتی رفتیم باغش دیدم ۳هکتار زمینه و یه اتقک ۱۲متری که کنارش چند تا بیست لیتری هسسلام و اینا کردیم و رفیقش ک اسمش علی بود حدود ۲۹سالیش بودکلا ۴تا بودیم رفیق علی و رفیقش ک اسمش رضا بود اونم حدود ۱۹سالش بودبعد شروع کردیم به پیک زدن و اینا که بعدش که مست شدم یواش یواش دیدم رضا داره هیز بازی در میاره و میزنه روی رونمگفتم بش که نکن و اینا ولی خب گوشش بدهکار نبود که نبودممد گفت که من میرم یه دستشویی و میام(حالا کلکشون بود،شاید فکر کنید که چرا. ممد منو نکرد دلیلش اینه که خودش کونی علی و رضا بوده و برا اینکه شر اونارو از سر خودش کم کنه منو انداخته وسط واقعا رفیق اینقدر لاشی من ندیده بودم…!)دیدم علی دراومد گفت ببین سعید الان دوتا راه داری یک مثل ادم میای ی دس کون به من و رضا میدی و میری یا زنگ میزنم کل ۵تا رفیقام بیان به زور میکنیمت تعدادمونم زیاد میشه عیچ غلطی ام نمیتونی بکنی تا ۴کیلومتری اینجام جاده نیسبعدش گفتم ممد اینا چی میگن ولی جواب نشنیدمعلی گفت ما میریم بیرون فکراتو بکن(گوشیمم گرفتن که به کسی زنگ نزنم) من با خودم گفتم که ۲تا کیر بهتره پارم کنه یا ۷تا کیر بعدشم که دیدم اره گیر افتادم چاره ای ندارم یهو با شنیدن صدای موتور برق از سرم پرید زنگ زده بود دوتا از رفیقاش اومدنگفت پنج دقه دیه ام لفتش بدی دوتا دیگه ام میانترسیدم گفتم باشه قبولهگفت الان باید به چارتا بدی چون لفتش دادی گفتم ولی قرارمون دوتا بود گفت گوه نخور کونده الان دوتا دیه ام دست به کیر با کاندوم و اسپری اومدن قراره کونت به غار علی صدر تبدیل بشهولی خب چاره چیه گفتم قبوله چارتاتون بیاینیهو دیدم چارتا ادم اومد داخل رضا گفت بیو درش بیار برامون مجبور بودم دیگرفتم دکمه های شلوارشونو وا کردم و مجبور شدم همین جور ساک بزنم بلدم نبودم همش دندونام میخورد بهشون لامصبا خیلی ام دراز و کلفت بودن ۱۹سانت و ۲۰بودن همشون اشکم دیگه در اومده بود گفتن بیو برو بخاب اونجا رفتم خابیدم اومد گذاشت تو کونم سرشو اروم کرد داخل گفت شل کن والا درد میکشی منم فقط گوش میدادم شل کردم سرش به زور رفت تو یهو چشمم سیاهی رفت تا اومدم بگم بکش بیرون اقا تاته کرد تو کونمدیگه گریم گرفت علی اومد بالا سروم گوه چای ابقوره گرفتن اب مارو بیار تا ولت کنیم بری حالا بخورشبه ناچار ساک زدم اصن نفهمیدم چطوری دادم خیلی درد داشتم هرلاشی ام میگه دادن حال داره برا پصرا کصشعر محزه یا پول میگیره یا طرف بالاخاهش هس والا من فقط درد کشیدم حدود ی ساعت دادم کونم خیلی گشاد شده بود راحت کیرشون دیگه میاووردن بیرون و میکردن داخل گشاد گشاد شده بود همشونم ابشونو ریخته بودم ته کونم و ی دستمال مچاله گذاشتن توی شرتم ک خیلی کثیف کاری نشه و رسوندنم خونه یه سره رفتم حموم رفتم نسشتم کلی زور زدم کلی ابم از کونم اومد بیرون رفتم ۴تا انگشتمو میکردم داخل هرچی اب بود رو بیرون اووردم دیه از اون موقع تا الانم افسردگی گرفتم و خونه نشین شدم روزی ۳تاقرص میخورم تا بتونم خودمو کنترل کنمبه بابای خودمم دیگه اعتماد ندارمهمه جا استرس دارم و عصبیم و واقعا خاهش میکنم به کسی تجاوز نکنید چیز خوبی نیست شاید تو حال کنی ولی اون داره درد میکشههیچ جا این داستانو باز گو نکردم الا اینجا همه اسم ها به جز خودم مستعار بودن و امید وارم هیچ رفیق لاشی توی زندگیتون باشهخدانگه دارنوشته: سعید
55