سلام خدمت تمام دوستان شهوانی عزیزاین داستان اولین داستان من هستش و واقعی و البته بستگی بخودتون داره باور کنید یا نهخب بریم سر اصل مطلب این داستان اولین تجربه سکسیم هستش که میخوام بگم و بر میگرده به۱۶سال پیشاونموقع من ۱۸ ساله بودم و بی تجربهبخاطر برخی مشکلات مجبور شدیم بریم دهات یه مدت زندگی کنیمو ما زندگی در دهات رو بلد نبودیم. بدون برق. بدون گاز. خیلی سخت بودهمه ما رو میشناختن. خونه ها چسبیده بود منم اول جوونیم بود از خودم بگم یه پسر معمولی و لاغر با کیر۱۵ سانت فکر کنمهمسایه بغلی ما یه دختر داشت به اسم فریبا دختر معمولی و سفید و چشم بادومی من از این خوشم میومد بخاطر همین بهش نامه دادم و قبول نکرد منم ساده بودم.ولی بعدا فهمیدم فریبا خیلی باتجربه بوده همش نامه میدادم .گوشی نداشتم.تا قبول کرد همیشه خونمون بود زمستون بود و ما کرسی گذاشته بودیم. زیر کرسی همش پا بازی میکردیم تا بالاخره تنها گیرش اوردم توی خونمون اومده بود نمک بگیره بوسیدمش. هروقت فرصت میشد میبوسیدمش. یه روز اومد خونمون دید مامانم نیست میخواست بره که لباشو گذاشتم تو لبام و سینشو از روی لباس میمالیدم و اینم گذشت .دیگه هرروز بهش پیشنهاد سکس میدادم که قبول نکرد و گفت بموقع وقتی خونشون کسی نبود اشاره کرد برم خونشون از بالا پشت بوم رفتم گفت قسم بخور باهام ازدواج میکنی و منم شهوت کسخولم کرده بود قبول کردم و خوابوندمش زمین شرتشو نذاشت در بیارم سینشو میخوردم که کیرم در حد منفجر بود وقتی برعکسش کرده یه تف به کیرم زدم فرو کردم تا فرو کردم یه متر جلو پرید چون کیرم اصلا نرفته بود اون سینه خیز فرار میکرد منم مثل یه یک هار دنبالش هرکاری میکردم نمیرفت اخه نمیدونستم باید کرم یا وازلین بزنم همینجوری ارضاء شدم و شلوارمو کشیدم بالا و اومدم یه غسل کردمتمام آشنایی و سکس با فریبا تقریبا ۵ماه طول کشید و ما برگشتیم تهراناز اون ماجرا تا حالا کلی سکس کردم ولی هرزگاهی کس پیدا نمیکنم فقط بیاد فرشته که نتونستم بکنمش خودارضایی میکنم.ببخشید که سکسی نبودخواستم اولین داستانمو گفته باشم تمام. منتظر اظهار نظرهای شما هستمنوشته: امیر
106