داستانهای تلمبه زدن های من

...قسمت قبلآنقدر سعی کردم به خودم برسم و خوشگل باشم که دیر رسیدم به ایستگاه راه آهن جلوی در ایستگاه داشتم از یکی از مسافرا میپرسیدم که آقا قطار … رسیده که دیدم یکی در گوشم گفت بله که رسیده گرمای نفساش از گوشم به اعماق وجودم رسید همه بدنم مرتعش شد برگشتم و خودمو انداختم توی بغلشحالا به نظرم قد بلند و قوی جثه میومد با کت و شلوار و اون پیرهن سفید زیر کتش که در تضاد زیبایی با رنگ تیره پوستش بود به معنی واقعی مردی بود برای من یک مرد برای تمام فصول من، منی که هر روز یک فصل بودم، گاهی به شدت بهاری، گاهی یک زمستان سخت و سرد، حالا با داشتن حمید همه فصلهام قشنگ و دلچسب بودن. محکم بغلم کرد اما مثل یک دوست و توی گوشم گفت آماده ام که لباتو بخورم اما نه جلوی چشم بقیه،سریع رفتیم تو ماشینم نشستیم و به سمت هتلی که از قبل رزرو کرده بودم حرکت کردیم در تمام طول راه با دستش دست و صورت و گوش و گردن منو نوازش میکرد با همون صدای مردونه و متینش برام حرف میزد از مسافرتش گفت از دانشگاه و … تا رسیدیم به هتلهمین که وارد اتاق هتل شدیم و در پشت سر ما بسته شد لباشو رسوند به نقطه ضعف من یعنی گوش و گردنم و من بودم که دست و پام شل شد و نزدیک بود روی زمین ولو بشم و حمید با دستای قوی و زمختش محکم منو بغل کرد و برد تا رسیدیم به تخت، بین بوس و ناز و نوازش و نفس نفس زدنهامون لخت شدیم تکیه داد به پشتی تخت و حالا من فرصت داشتم اندام خوشگل و ورزیده و مردونشو نگاه کنم برای اولین بار بود که کاملا لخت میدیدمش بالاتنه اش موی زیادی نداشت فقط کمی مو روی دستها و سینه‌اش بود اما پاهاش به شدت پشمالو بود و از اونجایی که دونده بود پاهای عضلانی قویی داشت و بین پاهاش اون عضو بزرگ قابل توجه ،کیرش، بدجور خودنمایی میکرد. من ادم وسواسیی هستم و به تمیزی خیلی اهمیت میدم اما در اون لحظه اصلا حواسم به دنیای مادی نبود از پاهاش شروع کردم به بوسیدن، دستاشو اورد جلو و گفت چند ساعته که توی قطارم بذار برم پاهامو بشورم، با یک نگاه ملتمسانه بهش فهموندم که نره و منو از این بهشت جدا نکنه، با ناز و عشوه رفتم سراغ کیرش که انگار در حال انفجار بود دستمو دورش حلقه کردم واقعا کلفت و دراز بود و سیاه موهای دورشو با دقت شیو کرده بود و اندازه یک ذوزنقه کوچولو بالای کیرش موهارو نگه داشته بود انگار نمونه بود، آروم آروم لبهامو بهش نزدیک کردم و بعد از چند بار بوسیدن و بوییدن و لیس زدن سر بزرگ کیرشو داخل دهنم کردم وای چه طعم خوبی داشت، یک آه عمیق کشید و کیرشو به سمت حلق من هل داد، وای حمید من داشت لذت میبرد، چند دقیقه ای کیرشو خوردم اروم دستهاشو روی سرم حرکت میداد اول با نوازش موهام و گوشم شروع کرد و بعد یواش یواش سرمو فشار میداد تا قسمت بیشتری از کیر بزرگش رو داخل دهنم جا بده، غرق لذت بودم و از اینکه حمید هم داشت لذت میبرد خوشحال بودمکم کم منو برگردوند و اومد روی من کیرشو گذاشت بین رونهام و با پاهای قویش پاهامو بهم چسبوند وای چه حس خوبی بود شروع کرد لبامو خوردن یواش یواش رفت پایینتر گردنم و سینه‌هامسیخ سیخی‌های ریشش روی سینه و گردنم بدنمو به لرزه انداخته بود یواش یواش منو برگردوند وای از لحظه ای که لباش و رسوند به سوراخم همه بدنم میلرزید، صدای آه و ناله ام اتاق هتل رو پر کرده بود با زبونش چه قیامتی به پا کرده بود داشتم دیوونه میشدم با التماس بهش گفتم حمید میخوامت، منو بکن، آروم اومد روم کیرشو درست روی سوراخم تنظیم کرد دستهاشو از زیر بغلم رد کرد و سرم و گرفت توی دستش رومو برگردوند لبهامون که رسید به هم اولین فشار رو وارد کردوای چه حال عجیبی بود بعد از حدود یازده سال داشتم دخول رو تجربه میکردم تو این سالها حسابی تنگ شده بود، وای خدای من چه درد وحشتناکی، یک ناله بلندی کردم و یهو از زیرش فرار کردم ازش فاصله گرفتم و در حالیکه نفس نفس میزدم گفتم وای نمیتونم خیلی درد داره، لباشو گذاشت روی پنجه پام آروم آروم بوسید و اومد بالا تا رسید به رونم مچ پامو گرفت و مثل یک عروسک منو کشید تو بغل خودش به سرعت یک یوزپلنگ منو برگردوند و دوباره به همون پوزیشن قبلی در اومدیم اینبار با فشار بیشتری بهم ضربه میزد حس میکردم همه کیرش رفته داخلم اما از اونجایی که هنوز بدنش باهام فاصله داشت معلوم بود چیز زیادی داخل نرفته، درد زیادی داشتم اما از طرفی اصلا دلم نمیخواست نیمه کاره رها بشه دوست داشتم با تمام توانم بهش حال بدم لذت ببره از بدنم دوست داشتم واردم بشه و وجودش رو در خودم حس کنم سعی کردم یکم خودمو شل کنم و راحتتر بگیرم تا به خواسته‌اش برسه تو یک لحظه احساس کردم ازسرم یک چیزی مثل صاعقه عبور کرد، وای بی اختیار جیغ کشیدم و خودمو به جلو پرت کردم اما حمید با کل بدنش همراه من اومد و نگذاشت ازش جدا بشم نصف بیشتر اون کیر کلفت که بعدها اسم هیولا رو روش گذاشتم رفته بود داخلم، نمیتونستم تکون بخورم با هر نفس حمید احساس میکردم کیرش داخلم نبض میزنه و درد شدیدی تو وجودم حس میکردم اما با همه این کلنجارها و آشفتگی و درد با تمام وجود داشتم لذت میبردم اینکه حمید رو اونقدر وحشی کرده بودم که نمیذاشت من ازش جدا بشم و با تمام قدرت سعی داشت منو تو بغلش نگهداره و از من لذت بیشتری ببره منو مشتاقتر میکرد که ادامه بدم بیشتر در اختیارش باشم دوست داشتم حداکثر لذتی که میخواد رو از من ببرهبا بیحالی و ضعف بهش گفتم خوبه؟ من خوبم؟ دوسم داری؟ زیر لاله گوشمو بوسید و نرمه گوشمو گاز کوچولویی گرفت و گفت عالیه تو بهترینی، زن خودمی، مال منیآروم شروع کرد به تلمبه زدنوای انگار همه وجودم از سوراخم بیرون کشیده میشد و دوباره فرو میرفت. درد شدید اما توام با یک لذت که بیشتر حسی بود تا فیزیکی، اینکه یک مرد جوان و قوی داره از بدن من لذت میبره اونقدر از من خوشش اومده که کیرش تا این حد سفت و محکم شده حس خیلی خوبی بهم میدادوای حمید خیلی دوست دارم عزیزم عاشقتم، با گفتن این جمله ها انگار وحشیترش میکردم با تمام قدرت توی وجودم تلمبه میزد و همزمان گردنمو میخورد، بدنمو گاز میگرفت سینه هامو چنگ میزد و خودش رو روی من تکون میداداز نظر من زمان خیلی طولانیی بود که تو اون وضعیت قرار گرفته بودم با صدای بلندی توی من ارضا شد، چه حس فوق العاده‌ای بود. هر ضربه کیرش رو وقتی آب ازش خارج میشد حس میکردم، انگار تازه لذت بردن من شروع شده بوددردش برطرف شده بود و از اینکه اون کیر خوشمزه رو داخل خودم داشتم در حال لذت بردن بودم همینطور که کیرش داخلم بود آروم منو به پهلو چرخوند و از پشت محکم بغلم کرد با پاهاش پاهامو قفل کرد و با دستاش محکم منو در آغوش گرفت رو گردنم بوسه های ریز میزد و هنوز داشت به شدت نفس نفس میزدکم کم خوابش برد، کیرش کوچیک شد و از بدن من بیرون آمد اما هنوز لای چاکم بود اونقدر لذت برده بودم که توی بغل حمید ضعف کرده بودم یواش یواش منم خوابم برد، وقتی بیدار شدم ساعت حدود ۴ بعد از ظهر بود خواستم از بغل حمید بیام بیرون که باز محکم منو به خودش چسبوند و دوباره بوسیدنهاش شروع شد.دوست نداشتم اون آغوش امن و مهربون رو ترک کنم اما به شدت دلم حموم و دوش آب داغ میخواست.حمید هم انگار اینو فهمید اروم توی گوشم گفت پاشو بریم دوش بگیریم.حمید داشت اون تئوری سکسیش رو به دقت پیاده میکرد قبل از سکس، حین سکس و حالا بعد از سکس بهترین و شیرین ترین حمام زندگیم بود. زیر دوش در حالیکه پشت من ایستاده بود و کیرش رو به پشتم میمالید آروم بدنم رو نوازش میکرد هنوز بوس و بغل ادامه داشت دلم نمیخواست اون حموم، اون هم آغوشی تموم بشه وقتی از حموم اومدیم بیرون شیطنت آقا گل کرده بود با حوله‌ای که من تنم رو خشک کردم تنش رو خشک کرد هر چی بهش گفتم باید از اون یکی حوله استفاده کنی میخندید و میگفت دلم میخواد حوله تورو به تنم بمالم تا خم میشدم خودشو به من میچسبوند و وقتی می ایستادم گرمترین بوسه های دنیا رو روی صورت و لبم می‌نشوند. اما من اونقدر خوشبخت نبودم که بتونم شب هم در آغوش حمید عزیزم بگذرونم. تلفنم دائم زنگ میخورد و من باید در حالیکه یک دروغ برای اینهمه تاخیر خودم آماده میکردم به خونه برمیگشتم و دوباره مرد خونه ام میشدم، باید برمیگشتم به خونه ای که پر از امید بود اما نیمی از وجود من از این عشق و امید بی بهره بود و سر در نمیآورد. نیمی از وجود من در هتل موند و نیمه دیگرم خسته و شرمنده، گناه آلود و همراه با عذاب وجدان به خونه برگشت.ادامه دارد…نوشته: فرهاد عاشق

222