نمیدونم چی شده همه چی به کون من ختم شد

کامبیز هستم (مستعار ) و بیست سالمه و این داستان مربوط میشه چهارده سالگیم یه یارویی بود چند وقتی گیر داده بود که بیا بده و بهت پولم میدم و از این حرفها منم به زبون بی زبونی میگفتم گوه نخور و برو رد کارت قبلا تابستون توی مکانیکی پیشش کار میکردم و منو میشناخت اما از همون اول هم معلوم بود نو کف من بود یک ذره هم عجیب بود و مشکل روانی داشت البته از نظر من پیش بقیه مثل آدم رفتار میکرد اما تنها که بود توی مکانیکی کرکره رو میداد پایین آهنگ و زیاد میکرد و بلند بلند آواز میخوند بعضی وقتها هم رو شلواری به زور منو میکرد که کیر کلفتش رو حس میکردم بعدش هم از زیرش در میرفتم و چهار تا فحش درست و حسابی بهش میدادم هر روز بهم میگفت چرا نمیای بدی چرا ادا تنگا رو در میاری عزیزم ؟ منم هی فحش میدادم هی انگولک میکرد و انگشت میکرد منم از سر دلسوزی به اوسام نمیگفتم همش به خودم میگفتم این کم داره اوسامون هم میزنه کونش رو پاره میکنه ولی یکبار از کوره در رفتم اومدم یه لگد زدم به پاش اونم که بزرگتر از من بود خیلی خوابوندم زمین انگشتش رو کرد تو کونم منم جیغم رفت هوا و گریه کردم اونم شروع کرد به ناز کشیدن ده هزار تومن بهم داد گفت نمیری نازم نمیری جیگر خلاصه یه جهنمی شد واسم تو اون تابستون که نگو اینقدر که اون رو شلواری منو کرد قابل حساب نیست لامصب اینقدر میکرد انگار جدی جدی هم به دادن داشتم تشویق میشدم آخه اینها روی ضمیر نا خود آگاه آدم تاثیر داره دیگه خلاصه هر بار میرفتم حموم شامپو میمالیدم در کونم و انگشت میکردم خودمو اما توی کونم نمیکردم یه حس بد و خوب تلفیقی داشت یکبار دیدمش تو پارک بهش گفتم سعیدی جاکش من بهت میدم فقط به شرط اینکه پنجاه هزار تومن بهم بدی قبوله ؟ اونم گفت سگ خور قبوله کونتو پاره میکنم جمعش رفتم خونشون یه ملافه انداخت گفت برو دستشویی خودتو حسابی خالی کن ببینم رفتم و بعدش هم خودم رو شستم همونطور که گفت یه ذره شروع کرد لیسیدن و گاز گرفتن کونم بعدش هم یه توف انداخت و کرد تو انقدر هم درد داشت که نگید اول و آخرم اومد جلو چشم اونم یواش یواش شروع کرد به تلمبه زدن که واقعا حس عجیبی داشتم اونم هممزمان با کردن گردن و صورتم رو لیس میزد و گوشام رو گاز میگرفت یکی از پاهام رو داد بالا و باز شروع کرد به کردن و و دوباره میکرد خلاصه یه نیم ساعتی کرد تا آبش اومد و در اورد و ریخت رو شکمم منم یکذره جق زدم تا یک ذره آبم اومد ریختم رو شکمم بعدش هم رفتم خودمو شستمو رفتم خونه جاکش عوضی بعد اون جریان همه جا پخش کرده بود که من کون دادمو از این حرفها ولی من ردش میکردم چون خوشبختانه هیچ مدرکی نداشت اما بعضی ها باور کرده بودن و من رو کونی صدا میکردن که دوست داشتم صورتشون رو بذارم لای دستگاه و خورد کنم خوب این بود داستان من باینوشته: کامبیز

48