اشتباه کردم ناخاسته بیغیرت شدم

تاحالا شده یه لحظه،فقط یه لحظه کوتاه داشته باشین تو زندگیتون که سرنوشتتونو عوض کنه و بعدا حسرتشو بخورین که چرا اینکارو کردم؟سلام اسم من آرمینه ۲۳ سالمه یه داداش دارم ۱۲ سالشه با دوتا خواهر که یکیشون ۱۲ سالس و با داداشم دوقلو ان و یکیشون ۶سالشه…پدرم ۵۰سالشه و کارمنده و مادرم هم ۴۵ سالشه و معلم دبیرستانه.من معمولا تولدهام دوستامو دعوت میکنم خونمون اما تولد ۱۸سالگیم یکم فرق داشت چون به سن قانونی میرسیدم و میتونستم مشروب بخورم…قبلش هم میتونستم اما خودم خواستم صبر کنم تا سنم اوکی بشه.خانوادم رفتن خونه فامیلامون که یه شهر دیگه بود تا منو دوستام راحت باشیم منم ۸تا از دوستامو دعوت کردم و خلاصه شام و کیک و … تا رسیدیم به مشروب.اون موقع عرق سگی خرما داشتیم نشستیم پیک اولو که خوردم همه دست زدن و سوت کشیدن و یکی از بچه ها به اسم کیارش هم فیلم میگرفت.کم کم این عرق داشت مارو میگرفت که یکی از بچه ها اسمش محسن بود بهم گفت آرمین باید برقصه منم که کلم داغ اومدم وسط بندری رقصیدن و همه این لحظات مسخره داشت ثبت میشد.محسن بهم گفت اینجوری نمیشه که لباس زنونه بپوش گفتم کصخل لباس زنونم کجا بود مگه شورت عمت خونمون جا مونده که بپوشمش هممون خندیدیم…گفت مگه شما زن ندارین خونتون؟یهو قیافم جدی شد گفتم چطور؟گفت هیچی میگم بپوش باحاله یکم میخندیم.گفتم برو بابا کصت خله و خلاصه زدمش به شوخی که این چالش کسشر از سرشون بپره.ساعت ۱۲ شب شده بود و منم دیگه به اندازه جنبم خورده بودم اما بچه ها اصرار میکردن بیشتر بخورم.محسن باز اومد کنارم گفت احمق آدم وقتی دفه اولشه جنبش بالاس نترس چیزی نمیشه.منم کم کم مستی بهم غلبه کرد و باز شروع کردم به خوردن…از اینجا به بعدشو چیز زیادی یادم نمیاد همش تصاویر مبهم از رقصیدن و قر دادن و خندیدنه.لنگ ظهر جمعه بیدار شدم دیدم رو تختم و کسی هم پیشم نیست یکم سردرد داشتم و یکمم صورتم درد میکرد انگار سیلی خورده باشم و یه کوچولو حالت تهوع که به بالا اوردن منجر نشد.محسن راست میگفت آدم دفه اول جنبش بالاس فکر کنم ۲۰ یا ۳۰ پیک خوردم درست یادم نیست.یجورایی بخودم افتخار میکردم.پا شدم یه پیتزا سفارش دادم واسه ناهار و زدم بر بدن و یکم نشستم پای سیستم فیلم دیدم و زنگ زدم به رفیقای صمیمیم که محسن و حمید و مهدی بودن گفتم بریم چایخونه قلیون بکشیم اونام گفتن باشه.خلاصه رفتیم در چایخونه دیدمشون منو که دیدن زدن زیر خنده.احوال آقای رقاص…یا بهتره بگم رقاصه…گفتم کیر خر و همه خندیدیم و رفتیم تو و قلیون کشیدیم اما دیدم خیلی در گوشی حرف میزنن و میخندن.گفتم کسکشا من بجز رقصیدن کار دیگه ای کردم که یادم نمیاد؟گفتن واقعا یادت نمیاد؟گفتم نه والا…گفتن پس همون رقص بوده فقط و بازم زدن زیر خنده…گفتم رو کیر بخندین.خلاصه قلیون کشیدیم و برگشتیم خونه که من یاد فیلم افتادم پیام دادم به کیارش که فیلمی که گرفتیو بفرست ببینم…اونم گفت مطمئنی میخوای ببینی؟بعدم یه استیکر خنده فرستاد.گفتم مرض مگه چیکار کردم بفرست ببینم.و کیارش فیلمو فرستاد.تا فیلم دانلود بشه دل تو دلم نبود.بالاخره فیلم دانلود شد…داشتم نگاش میکردم خب یه فیلم نسبتا طولانی بود چون کیارش از سر شب داشت فیلم میگرفتم اما ظاهرا کاتش کرده بود و شده بود یکساعت و نیم…چون با گوشی بود نت زیاد میخاست خلاصه به هر دردسری بود دانلودش کردم و نشستم دیدمش…اولاش که همون موقعی بود که بهم اصرار میکردن بیشتر بخورم…خلاصه انقد خوردم که که این قسمتای فیلمو یادم نمیومد…تو فیلم من دسشوییم گرفته بود رفتم دسشویی که دیدم محسن و مهدی به کیارش گفتن ما داریم میریم لباس زنونه بیاریم براش دنبالمون بیا…رفتن اتاق پدرو مادرم…یه لحظه اونقد دلهره ام شدید شد فیلمو متوقف کردم گفتم خدایا اینا دارن چه غلطی میکنن.فیلمو پلی کردم دیدم کیارش دنبالشون رفت تو اتاق پدرو مادرم.رفتن سر کشو لباسای مامانم شروع کردن گشتن.هردفه یه دست لباس درمیوردن و میگفتن این خوبه نه این خوبه کونش تو این بیشتر پیدا میشه دودولش تو این بیشتر پیداس و…تا اینکه یه دست لباس زیر توری پیدا کردن و گفتن همین عالیه هر۳تاشون توافق کردن که همونو بیارن دیدم مهدی لباسارو گذاشت رو صورتش و بوشون کرد گفت اوفففففف عجب بوی خوبی میده.بوی کس و کون و سینه…اومدن توی حال لباسو به بقیه بچه ها نشون دادن اونا هم کفشون برید و شروع کردن سوال کردن که از کجا اوردین اینارو چقد قشنگن و…من از دسشویی اومدم یهو همه جا ساکت شد.من انقد مست بودم تلو تلو میخوردم گفتم چتونه خفه شدین اونام با خنده گفتن هیچی سورپرایز داریم برات.من نشستم و بازم عرق خوردم اونام باهم پچ پچ میکردن و میخندیدن.مهدی اومد کنار کیارش واسه همین صداش پخش شد.گفت الان وقتشه شورت مامانو بپوشونیم به پسر.من که اصن تو حال خودم نبودم دیدم اومدن دورم و شروع کردن دراوردن لباسم.تی شرت و شلوارمو دراوردن حمید رفت بالای سرم پاهامو گرفت بالا و گفت بیا از این صحنه فیلم بگیر…کیارش دورببنو برد نزدیک کونم و محسن شورتمو از پام دراورد و درحالیکه پاهام بالا بود کونم افتاد بیرون.بدنم کم مو بود ولی عادت داشتم همه موهای بدنمو میزدم بخاطر دوس دخترم چون بدن مو دار دوست نداشت.باورم نمیشد کون تمیزم افتاد بیرون یهو همه ساکت شدن محسن گفت پسر چه کون سفید و تمیزی داره.شروع کرد مالیدن کونم انگشتشو کشید به سوراخم من که یخ کرده بودم از ترس گفتم خدایا رفیقام کونم گذاشتن…بعد با خودم گفتم پس چرا کونم درد نمیکنه؟ادامه فیلمو دیدم…دانیال که بچه مثبت جمع بود گفت بچه ها لاشی بازی درنیارین آرمین رفیقمونه قرار بود فقط رقص با لباس زنونه و شوخی باشه.بچه ها انگار تازه یادشون اومد من رفیقشونم و اینجام خونه ماست بیخیال کون من شدن و شروع کردن لباسای مامانمو میپوشوندن تن من…باورم نمیشد دوستام شورت و سوتین مامانمو کرده بودن تن من…ادامه دارد…نوشته: Armin

489