سلام من علی هستم 24سالمه تو ی شرکت بعنوان کارگر ساده مشغول کار هستم شبها بیشتر اوقاتم رو تو دنیای مجازی سپری میکنم …میخواستم اینجا داستان آشنایی من و آرمان که بیست سالشه و دانشجو رشته عمران براتون تعریف کنم …یشب که تو یکی از این برنامه های مجازی دور میزدم تو دایرکت یکی بهم پیام داد البته من بصورت ناشناس تو این برنامه بودم و عکسی هم نداشتم بعد اینکه جوابشو دادم دیدم که اون منو با ی دختر اشتباه گرفته منم واسه سرگرمی باهاش کمی چت کردم و بعدش بهش گفنم که اشتباه گرفته من پسرم اول باورش نشد ولی بعدکه عکسمو واسش فرستادم باورش شدو اصرار کرد که باهم رفاقت کنیم و بحث و کشوند با سکس و این چیزا منم که خیلی وقت بود سکسی نداشتم کم کم تحریک شدم و کار بجایی رسید که عکس کیرم رو که راست شده بود براش فرستادم خلاصه خیلی تمایل داشت همدیگرو ببینیم و چون شهر محل زندگیمون به هم نزدیک بود قرار گذاشتیم همدیگرو فراش ببینیم اخه ما هردو تو شمال زندگی میکنیم …فرداش بعد از ظهر قرار گذاشتیم و سر ساعت رفتم سر قرار از دور دیدم که منتظرم هستش رفتم جلو باهاش دست دادم و روبوسی کردم .آرمان ی پسر لاغرو نه زشتوبود نه خیلی قشنگ ی قیافه معمولی داشت اونم که منو دید از من خوشش اومدو کمی باهم قدم زدیم و اون از خودش گفت و منم از خودم از قضا اونروز خونمون خالی بود دعوتش کردم که بیاد خونمون و باهم کمی مشروب بخوریم اونم قبول کرد رفتیم طرف خونمون و توراه این فکر بسرم زد که رسیدیم خونه بهش پیشنهاد سکس بدم خلاصه رسیدیم و تعارفش کردم اومد تو و نشستیم یهو گفت راستی وقتی دیدمت نتونستم ببوسمت بغلم کرد و منو بوسید منمواز خدا خواسته بوسیدمشو یکم طولانیش کردم و لبشو بوسیدم که دیدم اونم همکاری میکنه سفت بغلش کردم و یکم مالیدمشو رو مبل درازش کردم و شروع کردم باهاش عشق بازی اونم هیچ عکس العملی نشون نداد من بهش گفتم ناراحت نمیشی گه گفت نه دیشب که که عکس کیرتو دیدم و عاشقش شدم و گفت که گی هست و عاشق گی …همینطور که ازش لب میگرفتم لباسشو در آوردم و شلوار خودمم کشیدم پایین اون تا کیرمو دید شروعدکرد به بوسیدنش و خوردنش جوری کیرم رو میخورد که داشتم دیوونه میشدم منم سرشو فشار میدادم بطرف خودم بعد یکم که خورد برش گردوندم اووووف چه کونی داشت یکم تف زدم به کونشو به کله کیرم گذاشتم لاپاش و یواش سر دادم داخل که خیلی دردش اومد بعد تا ته فرو کردم که دادش در اومدو شروع کردم تلمبه زدن خیلی حال داد بعد آبمو دیگه چون دست خودم نبود ریختم توش هی ازش لب میگرفتم و اونم جق میزد خلاصه اونروز خیلی بهم حال داد …دمت گرم آرمان جون دم همه اونایی که این دنیای مجازی رو راه انداختن گرمتراز اونروز به بعد دیگه ارمان شد رفیق شخصی من و هر وقت بخوام میاد پیشم و عاشقشم شده …مرسی آرمان جون که هستی میدونم که اینو میخونیاگه خوشتون اومد بازم براتون مینویسم از سکس های بعدی من و آرماننوشته: علی
47