عاشق دوس جنده بابام شدم

سلام بچه ها سعید هستم داستان مربوط به ۱۶ سالگی من هست۱۸ ساله ۹۵ وزن ۱۸۸ قد بدنم معمولی کم مو نیستم ولی شیو میکنم این داستان تم LGBT 🏳️‍🌈 داره من گی هستم و من ورس بات هستم یعنی هم مفعول و هم فاعل ولی گرایش بیشتری به مفعول دارمما در یک شهر کوچیک ساکن هستیم که همه همو میشناسیم و من زیاد از خون بیرون نمیرم بیشتر وقتم رو در خونه میگذرونم فیلم باز هستم و درس میخونم دارو قبول شدم و همینیکی از روز های تابستون بابام با اصرار زیاد و غر زدن که از خون بیرون نمیای می پوسی افسردگی‌ میگیری و از این حرفا گفت بریم استخر بابام چون دیسک داره سه روز در هفته میره استخر پ ورزش کششی مخصوص کمر انجام میدهمحمد دوست بابام اومد دنبال ما و رفتیم سمت خونه محمود(دوستی که من عاشقش شدم) محمود متاهل بود و دو تا بچه داشت چون من زیاد بیرون نمیرم نمیدیدمش زیاد وقتی سوار ماشین شد یه حس خاصی ازش گرفتم‌ و یجور خاصی بود برام یه شلوارک سیاه پوشیده و دمپایی من پاهاشو دیدم و یکم تحریک شدم چون من به ناخن های انگشت پا خیلی حس خاصی درارم بود بعد محمود کچله و دور سرش یکم مو داره لاغره ولی شکم کوچکی هم داره. بعد کلا تو مسیر که بودیم خیلی بام گرم میگرفت و میگفت بزرگ شدی و اینا و من بیشتر میرفتم تو کفشرسیدیم به استخر و محمود داشت لباس عوض میکرد و من چهار چشمی دید میزدم تی شرتشو در اورد واییی سینه و شکمش مو داشت زیاد نه تا نصف روناشو شیو کرده بود معلوم بود که مو های کیرشو شیو کرده و من کلا محوش محمود بودم رفتیم زیر دوش و بعدش وارد شدیم از کم عمق بابا وایساد ورزش کنیم منو محمد و محمود رفتیم عمق زیاد مسابقه شنا بدیم من چن جا مدال شنا اوردم کرال شنا میکنم ورد وات و بردم.محمود لم داده بود به کناره استخر و پاهاشو تکون میداد با خجالت رفتم و پامو بردم کنار پاش گفتم پاهام پاهاتو میخوره چون پاهام ۴۷ سایزشه و گفت چقدر پاهات بزرگه و اینا و پاهاشو میمالید به پام که اندازه بگیره وایی من کاملا راست کرده بودم این حسی که پاهاش میخورد به پام عالییی بود من از موقع به بعد خیلی رووم باز شد هعی خودمو میمالیدم بهش یه جا الکی گفتم لپت کثیفه دس زدم بهش گذشت و ما دیگه قرار بود بریم خونه رخت کن که بودیم من از زیر پرده داشتم نگاه میکردم که ببینم چیزی میبینم یا نه یه دفعه چشمش افتاد به من و سریع هول شدم و نگامو دزدیدم و شد فردا شب.داشتم به سمت سوپری میرفتم یکی بوق زد ماشین ۲۰۶ دودی که اصلا مشخص نبود کی داخل ماشینه و شیشه رو زد پایین و دیدم محموده گفت سعید سلام و منم با ذوق رفتم جلو و سلام دادیم و گفت کجا میری برسونمت یکم تعارف کردم و سوار شدم تنها بود و یه دور زدیم خیابون و من کاملا لال بود یه دفعه دیدم یه جاده خاکی میره که میانبره یه جورایی و منم سریع گرفتم که اون شاید فهمیده باشه ار اتفاقاته روز استخر گفتم دنده ماشین ۲۰۶ این شکلی نیست ولی دنده دقیقا خودش بود و محمود سریع گفت اره عوضش کردم مشکل داشته دستمو گذاشتم رو دنده و چند ثانیه بعد اونم دستشو گذاشت رو دستم و مالید واییییی دیگه کاملا فهمیده بودم و سکوتی برقرار شده بود هعی دستشو میمالیدم و دستمو برد سمت کیرش واییی کیرش راست شده بود و به سمت چپ مایل شده بود و من میمیالیدمش و کم کم کمربندشو باز میکرد که دیدم وایساد و یه نگاهی بهم کرد و لبمو بوسید وایی برای اولین بار عالیی بود ۲ ۳ دقیقه لب گرفتیم که من سریع کیرشو در اوردم‌ وایییی دیوونه شده بودم و اون داشت کیرمو میمالید که دیگه به نفس افتاده بودم یه نگاهی بهش کردم و سرمو بردم سمت کیرش وایی عالیی بود یه مزی خاصی میداد بعد چن لحظه یه مزه شور اوردم سرمو بالا اون سرشو برد رو کیرمو یه ذره کرد دهنش و گفت پیاده شو پیاده شدم در عقبو باز کرد گفت برو تو تا رفتم گفت کامل نه پاهات بیرون باش پاهام دادم بیرون کم کم دید میزدم که دیدم تف زد یه کم کیرشو کشید به سوراخم و وارد کونم کرد و گفتتت وای چقدر تنگه من که از یه ذره وارد شدن کیرش جر خورده بودم نمیتونستم چیزی بگم و کم کم تا اخر داد داخل من داشتم گریه میکردم و گفت جووو چه تنگی تو عزیزم و تند تند میکرد منو همش میگفتم در بیار خواهش میکنم در بیار و گوش شنوا نداشت دردم زیاد بود و لذتم کم تر بعد چند دقیقه که کریم بند اومد بود فقط ناله میکردم دیدم یواش شد و فشار خالی شدن ابش تو کونمو حس کردم و در اورد من اومدم بیرون از ماشین صورتم خیس گریه و عرق بود یه لب گرفت از و تف زد به کیرم و واسم جق زد وایی حس کردن دست زدنش به کیرم عالییی بود داشتم دیوونه میشدم که ابم اومد تمیز کردیم و سوار شدیم من نمیتونستم بشینم و کلی قربون صدقم رفت عذر خواهی کرد و اینا ولی من اصلا ناراحت نبود خیلی بهش علاقه مند شده بودمسکس ها داستان های جالبی دارم که در پارت های بعد مینویسممرسی که خوندید💚نوشته: Gaysyg

131