توهمه لذت کون دادنمیخام خاطره ای رو براتون تعریف کنم که همین یک ساعت پیش برام اتفاق افتاد ، و تجربه ی خوبی شد برام که از روی یه سری داستان کصشعر هرکاری رو انجام ندم ،از خودم میگم ، دانیالم ،26 ساله ، 172، قد و 70 کیلو وزنبدن خوش فرمی دارم مخصوصا پایین تنه ، کون گرد و قلمبه ای که بخاطرورزش کردن خوش فرم شده،من یه پارتنر دارم که از طریق شهوانی باهاش آشنا شدم و چند باری با هم حموم رفتیم و عشق بازی کردیم و نوازشم کرد و لاپایی میزد و ارضا میشد و من از اون قسمت های عشق بازی تو حمومش و مالیدنش خیلی خوشم میومد چون به طرز فوق العاده حرفه ای انجام میشداینکه من از نوازش شدن توسط یک پسر لذت می برم بخاطر همجنسگرا بودنم نیست ، بخاطر اینه که هیچ وقت دوست دختر دلخواه خودمو نداشتم ، و مجبور شدم یه جورایی تن به این قضیه بدم و با تکرارش هی برام عادت شد و قلبا این کارو دوست ندارم، ولی کاریش نمیشه کرد وقتی یه چیزی رو به خودت تلقین میکنی کمکم لذت بخش میشه برات ، منم همینطور شد که کم کم به خاطر لطیف بودن بدنم لباس های دخترونه می پوشیدم ، مثل ساپورت و دامن کوتاه ، و شورت سکسی توری و این چیزا و وقتی نیما پارتنرم میومد و ذوق زده میشد و منو محکم از پشت بغل میکرد و باهام بازی میکرد منم حال میکردم … و عمیقأ لذت می بردمولی نوازش شدن و نوازش کردن چیزیه که همه ی ما بهش نیاز داریم ، حالا وارد داستان کسایی که کلا مشکل دارن و تغییر جنسیت میدن نمیشم ، اون فرق داره، بگذریمخلاصه بعد از اصرار های زیاد. قبول کردم که این دفه دخول داشته باشه البته با کاندومقرار گذاشتیم و منم داخل کونم و با آب داغ تمیز کردم و آماده شدم و یه شرت قرمز و جوراب قرمز ساق کوتاه پوشیدم ست کردم و منتظر و استرس شدیدمثل هر دفه ، راستش از اینکه هر دفه استرس داشتم تا برسه لذت می بردم ، رسید و مثل همیشه بغلم کرد و رفتیم روی تخت، نوازش و بوس و عشق بازیاز نوک پا تا گردن مو مالید و حال داد بهم و چند باری هم. محکم زد روی کونم که صداش پیچید توی خونه و هی قربون صدقه ی کونم می رفت چند دقیقه ای گذشت و با کرم شروع کرد به انگشت کردن ، اول یکی و بعد دوتایی ، همزمان هم با کیرم ور می رفت ، خب اینم بخوام توضیح بدم دلیلش اینه که شما وقتی کیرت راست میشه عضلات منقبض میشه مخصوصا مقعد و وقتی یه جسم خارجی مثل انگشت نوش باشه مانع منقبض شدن میشه و عصب های اونجا رو تحریک میکنه به بیرون کردن اون جسم و ما فکر میکنیم لذت می بریم، ولی این با دستشویی کردن هیچ فرقی نداره مثل این می مونه که ما از انگشت کردن توی دماغ مون ارضا بشیم یا سوراخ گوش ! و همه ی این احساس لذت بردن ها یه توهم بیشتر نیست …خلاصه داشت این کارو تکرار میکرد و منم چشمامو بسته بودم و تو حال خودم بودم و کاندوم و گذاشت سر کیرش و گفت وقتشه به اندازه ی کافی گشاد شدهدراز کشید روم و هرکاری کرد داخل نرفت، منم چون درد شدیدی احساس میکردم هی خودمو عقب می کشیدم ، داگ استایل شدم و این دفه کمرمو محکم گرفت و سرشو فرو کرد و درد شدیدی توکونمو و سوراخم پیچید خواستم برم جلو نزاشت و بقیه شو هول داد داخل و چسبید بهم و آروم شروع کرد به عقب جلو کردم طبق چیزی که توی داستان ها خونده بودم باید بعد از عادی شدن درد لذت می بردم ولی همچین چیزی نبود فقط درد و سوزش بود و هیچ . داگ استایل تبدیل شد به دمر و با تموم وزنش افتاد روی من و شروع کرد به تلمبه زدن و داشت حال میکرد ولی من اصلا حال خوبی نداشتم ، پا شدیم سرپا و گفت خم شو، خم شدم لب تخت و دوباره فرو کرد و این دفه شروع کرد همزمان با کیرم بازی کردن طبق همون چیزی که گفتم این دفه یکمی شروع کردم به لذت بردن اونم نه به خاطر کیری که تا دسته توی کونم بود بخاطر بازی کردن یه نفر دیگه با کیرم و تماس بدن های داغ مون با همدیگه و صدای شالاپ شولوپی که پیچیده بود توی خونه من ارضا شدم ولی اون همچنان تلمبه میزد و ول کن نبود همونطور که همه تون می دونین بعد از ارضا شدن حس بدی به سراغ آدم میاد منم باز همون جوری شدم ولی صبر کردم که اونم ارضا بشه هرچی تلمبه زدن ارضا نشد و خسته شد و خیس عرقکاندوم و درآورد و گفت میخام بدون کاندوم بکنم منم مقاومت کردم و اجازه ندادم ، گفت پس لاپایی میزنم چون من ران پاهام بزرگ بود و صاف و صوف کرده بودم و وقتی بهم می چسبوندم حس خوبی بهش میداد لاپایی زد و ارضا شد…و دراز کشیدم روی تخت و هنوز کونم شدیدا درد میکرد و هیچ و هیچ و هیچ لذتی نبرده بودم ، نیما رفت دستشویی و لباسشو پوشید و رفتمنم رفتم دستشویی و داخل کونم و با صابون شستم دوتا انگشت راحت توش جا میشد ، و هنوز می سوخت و درد میکرد و منم مثل سگ پشیمون شده بودم از کاری که کردم و مطمعن شدم که این چیزا ۹۹ درصد داستان و توهم بیشتر نیست و توی دنیای واقعی چیز دیگری در جریانه که امثال من کصخل، زود باور میگنن، و میخان تجربه کنن، تو لحظه های که داشتم کون میدادم دلم واسه دوست دختر قبلیم سوخت که بهش اصرار میکردم کون بده و قبول میکرد طفلی بخاطر من …بهتون توصیه میکنم تحت تاثیر داستان ها قرار نگیرین و به خود واقعی و نیاز های واقعی تون نگاه کنین، به طبیعت نگاه کنین که وقتی دو تا درخت پسته ی نر رو کنار همدیگه می کارن، پسته میده ولی بدون مغز…مکمل احساسات و نیاز های ما مردها ، زن ها هستند و ما باید اینو درک کنیم …امیدوارم حرفام به درد تون بخوره قبل از اینکه دردتون بیاد یا کسی رو به درد بیارید.!!!موفق باشیننظر بدیندانیالم .نوشته: دانیال
142