با بدجنسی من و شکار کرد

نامه : «دلیل این همه پیگیری من چیه؟چرا نسبت به تو وسواس پیدا کردم؟ البته ک این وسواس همیشه وجود داشته.تو احتمالا منو فراموش کردی ولی این چیزی نیست ک من ته دلم بهش اعتقادی داشته باشم.خنده داره.چند روز قبل از فکر برگشتن به تو تن و بدنم میلرزید.البته الان شرایط تفاوتی نکرده ولی شاید من شجاع شدم؟شجاعت در فکر کردن به تو.خب باید این رو هم در نظر گرفت ک من میتونم به جنبه های مختلف رابطمون فکر کنم.نمیدونم ارزشش رو داره یانه؟اصلا وقتی پای احساس وسط میاد میشه به ارزش ها رجوع کرد؟احساسات سرکش؟حق با کدومه؟ما همیشه برای خودمون زندگی میکنیم.حتی وقتی ارزش ها مون رو دنبال میکنیم.این جا هم زور احساس میچربه.»نامه رو چهارتا میکنم و میزارم لای کتاب.تصمیم گرفتم الان بیام بهت بدمش چون فقط تا زمانی ک کله ام داغه اونقدر بی پروا هستم ک این حرف هارو بهت بزنم.جلوی خونتون ماشین رو پارک میکنم.بهت زنگ میزنم ک بیای پایین:سلام میتونی یه دقیقه بیای دم در ؟کارت دارم.با تعجب قبول میکنی.دنبال یه سرنخ توی لحن حرف زدنتم ولی جز تعجب چیزی نیست.+سلام. -سلام خوبی؟. +خوب تو چطوری؟ -خوب.مسخ چشمات شدم .چشمای درشت و براق و مشکی.در یه لحظه تصمیم میگیرم.نامه رو از لای کتاب درمیارم و میگم :بخونش.کمی از بی قراری ات کم میشه.نامه رو باز میکنی و یه اخم کوچولو روی پیشونی ات شکل گرفته.برام اهمیت نداره چی فکر میکنی.چون احساس ضعف ندارم. ولی تو بیشتر ازاونی ک لازم باشه سرت توی برگه مونده.بالاخره ببهم نگاه میکنی.چشمات نم دار شده.اروم زمزمه میکنم :خوبی؟سرتکون میدی ولی چونه ات از بغض چین میخوره.فاصله رو از بین میبرم .به داخل هولت میدم و در و پشت سرم میبندم.بغلت میکنم و چند قطره اشک تیشرتمو خیس میکنه ولی تقریبا بالافصله گریه ات بند میاد.پشتت رو نوازش میکنم.هیچ کدوممون خیال عقب کشیدن نداریم.دستم رو زیر لباست میبرم و کمرتو نوازش میکنم.دلم برای پوست لطیفت تنگ شده.تو حال خودمم ک میبینم نفسات تند شده .لبام بی اختیار به خنده بازمیشه.درگوشت میگم:یادم نبود تو چقدر داغی!ونفسمو تو گردنت فوت میکنم.به تیشرتم اروم چنگ میزنی و من لبامو اروم روی پوست گردنت میکشم با یه نفس عمیق واکنش نشون میدی .میگم:ک منو نمیخوای؟ک همه چیز تموم شده؟پس این اداها چیه؟سرت رو عقب میکشی و با دلخوری نگام میکنی.هروقت بغلت میکنم ضعف میکنی و قدرت تکلمتو از دست میدی.میگم:چیه زبونتو موش خورده؟+ارش! -جان ارش؟. پیشونیتو میبوسم و عقب میکشم.باتعجب نگام میکنی.لبخندی میزنم:من دیگ برم .خداحافظ.دستم رو بالافاصله میگیری:بیا تو.چند لحظه نگات میکنم:برای چی بیام تو؟!برق نیاز رو توی چشات میبینم.:مگه منو نمیخوای؟نگاهم نرم میشه:بیشتر از هرکسی.بدون این ک چیزی بگی میری سمت اسانسور.دنبالت میام .از پشت به اندام موزونت نگاه میکنم.من همیشه برای تو داغم.به محض این ک میریم توی اسانسور تورو بین خودمو و دیواره ی اسانسور محصور میکنم.سرتو بالا میگیری ک به چشام نگاه کنی.دستم رو گذاشتم روی پهلو هات و تو رو به خودم فشار میدم.توی نگاهت نوعی جسارت هست .نوعی مبارزه طلبی.موهاتو پشت گوشت میزنم ک اسانسور وایمیسه.دستمو میگیری و برای کلید انداختن توی قفل هم ول نمیکنی.کنجکاوم ببینم میخوای چیکار کنی.حتی ممکنه پسم بزنی!وارد محیط اشنای خونه ات میشم. میگی:بشین.بعد میری و بادولیوان شربت از اشپزخونه برمیگردی.کنارم میشینی ،شربتتو میخوری و بیحرف نگاهم میکنی.نگاهت میکنم.میگم:نرگس بگو برای چی این جام؟. دستت رو روی پام میکشی:دلم برات تنگ شده بود.-برای چی دقیقا؟ میگی:همه چی. و یه لبخند کوچیک کنج لبت میشینه.به لب هات نگاه میکنم.به این فکر میکنم ک چطور میخوام ببوسمشون .به این ک چقدر نرم و لطیفن.و این ک چقدر منظره ی قشنگیه لبات دور کیرم!نگاهت ک میکنم میبینم تمام مدت داشتی نگاهم میکردی.اب دهنتو قورت میدی و من خنده ام میگیره.اخم میکنی و بیشتر میخندم.یهو با حالت عصبی از سر جات بلند میشی و میری تو اتاقت .کمی نا امید میشم .چند دقیقه ای میشینم ک نمیای .ازهمون جا میگم :ممنون بابت شربت. و پا میشم ک برم ولی تورو توی چهارچوب در اتاقت میبینم.یه لباس خواب توری سفید پوشیدی .یه نیم تنه ی سفید توری ک نوک سینه هاتو میشه دید و یه دامن کوتاه توری ک پشتش بلند تر از جلوشه.داری لبخند میزنی.قشنگ میتونم حس کنم ک کله ام داغ میشه.تن سفیدت .اون پاهای ظریف کشیده ات.با قدم های بلند به سمتت میام.مچ دستت روو میگیرم و توی اتاقت میکشم.با خشونت پرتت میکنم روی تخت :پس اینو میخوای؟ک جرت بدم؟باشهه.دکمه های پیرهنم رو باز میکنم کمربندم رو باز میکنم .شلوارم رو درمیارم و یه لحظه هم ازت چشم برنداشتم .توودهم تک تک حرکاتم رو دنبال میکنی.میام روی تخت .پااتو از هم باز میکنم و میام بین پاهات .وزنم رو میندازم روی دستام.و با دقت زیر نظر میگیرمت.بالافصله بازو هامو میگیری.نوازشم میکنی و نگاهت مهربون و کمی مغمومه.روت خم میشم و با مهربونی نوک بینی تو میبوسم.چشم هاتو به نوبت و گونتو نوازش میکنم.انگشتام رو روی لب های نیمه بازت میکشم و کمی انگشت شصتمو فرو میکنم.لب هاتو دور انگشتام غنچه میکنی و خون به مغزم نمیرسه و تو دیگ میتونی سختی کیرمو احساس کنی.به چشم هات نگاه میکنم و لبهاتو میبوسم.یه بوسه ی کوتاه و بعد با خشونت گردنتو لیس میزنم و نرمه ی گوشتو گاز میگیرم.آه میکشی.دوباره لب هامو روی لب هات میزارم.این بار باخشونت .چونتو گرفتم و بوسه رو کنترل میکنم.اروم دستم رو زیر لباست میبرم و شکمتو نوازش میکنم.بعد سینه هاتو از رو ی سوتین با دوتا دست هام مشت میکنم.دوباره و دوباره و دوباره.نیمتنه رو از سرت بیرون میکشم و میچرخم و تورو روی خودم میکشم.نرمی سینه هاتو روی سینه ام حس میکنم.چشم هات خمار شده و اروم اسمم رو صدا میزنی.شونه ات رو به عقب هول میدم و سینه اتو توی دهنم میکشم.میگم:عاشقشونم. سرخ میشی و به نفس نفس افتادی .سرم رو بالامیبرم و نوبتی توی دهنم میکشمشون و گازمیگیرم و میمکم و لیس میزنم.نوک سینتو ک گارز میگیرم جیغ میزنی .نوازشش میکنم و میگم: جونم؟دوباره روم لم میدی و میبوسمتو و به کونت چنگ میزنم.سریع میچرخونمت و دامنتو از پاهات میکشم بیرون .چند لحظه به کوس برجسته ی کوچیک و تنگت نگاه میکنم و بعد دوباره نگاهمو به چشمات میدم.روت خم میشم و همین طور ک نگاهت میکنم دوتا از انگشتامو فرو میکنم تو کوست و تو در جواب به کمرت قوس میدی.لبتو گاز میگیری .یه بوسه ی خیس کوتاه به لبت میزنم و با انگشتام میگامت.+آهههه لعنتی! لبخندی میزنم و میرم پایین چوچولتو بین لبام میگیرم و میکشم و میمکم.یهو تو خودت جمع میشی ک پاهاتو باز نگه میدارم.انگشتام رو دوباره فرو میکنم و تو کوست غرق مییشم .توی لدذت تو .ناله هات تبدیل به جیغ میشن.هربار بعد از چند دقیقه بازی کردن با چوچوله ات یه لیس به بالا تا پایین کوست میزنم ک میلرزی و جیغ میکشی.و دیگه بدنت تقلا میکنه.خودم رو میکشم روت تا نگهت دارم و انقدر با انگشتام تلمبه میزنم ک برای چند لحظه بی حس میشی و صدات قطع میشهو میبینم ک اشک تو چشات جمع شده.معطل نمیکنم .میکشمت لبه ی تخت و با تمام قدرت توی دهنت تلمبه میزنم.کیروو میکنم تو حلقت و بالذت به برامدگیش توی گلوت نگاه میکنم.نمیتونی نفس بکشی و این تمایل مریض گونه ی من برای دیدن دست و پا زدنت .راست میگفت اونی ک میگفت :سکس یه جور قدرت نماییه ک دوطرف اخرش رام میشن.به صورت قرمزت خیره میشم و همین طور ک نفس نفس میزنی نصفه و نیمه میبوسمت.میکشمت روی تخت ، به شکم درازت میکنم و با دوتا از انگشتام میگامت. دوباره ک تحریک میشی ‌کیرم رو میکنم تو و صدای دادت رو با بوسه خفه میکنم.سرم کنار سرته ،به چشات نگاه میکنم و با قدرت میکوبم.صورتت هنوز قرمزه و یک درممیون اه میکشی و لبتو گاز میگیری.میگم :میدونی چی میخوام؟بلند میشم و چند تا سیلی محکم به باسنت میزنم. جیغ میکشی و ازم میخوای ک دست بردارم .بی توجه اروم انگشت فاکمو تو ی سوراخ کونت فشار میدم .از جا میپری و سعی میکنی دور شی ک اجازه نمیدم.میگی:ارش نکنیا!میام روت و همینطور ک اروم کیرمو تو کوست عقب جلومیکنم میگم:تقلا کن. میدونی ک بیشتر تحریک میشم .و بعد درهمون حال ک نگات میکنم کیرمو به سوراخ کونت فشار میدم.به ملافه چنگ میزنی و میگم:شل کن دیگ!جیغ میکشی و از زیرم فرار میکنی ک کمربندمو برمیدارم.با ترس نگاهم میکنی.میگم:بیا این جا. میگیرمتو و به پشت روی تخت درازت میکنم. و دستاتو با کمربند میبندم.در حالی ک کیرم جلوی صورتته ،چند ضربه ای با کیرم به گونه ات میزنم.میرم پایین.چشات اشکیه.یه بالش میزارم زیر کونت ک بالا بیاد .وزنم رو میندازم روت و کیرم رو فشار میدم تو .جیغ میکشی.حتی نای تقلا کردن هم نداری.نگه میدارم و دوباره با انگشتام کوستو تحریک میکنم.دردت میخوابه و بالاخره نگام میکنی.لبخپدی میزنم و لباتو میبوسم.اروم عقب جلو میکنم و به چشای خمارت خیره شدم.سرپو بالا میاری .برای بوسه پیش قدم میشی و من تاوقتی ک میام دست از بوسیدنت برنمیدارم.دستاتو باز میکنم .بلندت میکنم و میزارمت تو وان .اب گرمم باز میکنم.خودم هم میام تو و پشتت میشینم.بهم تکیه میدی. میگم:ممنونم.چیزی نمیگی و کیرمو میمالی و چیزی نمیگی .به این زودیا تحریک نمیشم ولی حس دستات اونجا حس خوبیه.تمام تنت رو نوازش میکنم ک بالاخره به ارگاسم میرسی و اروم میشی.میگم:خیلی اذیتت کردم؟. میگی:خیلی . بعد برمی گردی :ولی خودمم میخواستم.سوالی نگات میکنم ک ادامه میدی:تو گفته بودی دست خودت نیست ک سکس خشن تحریکت میکنه و به این معنا نیست و دوستم نداری.میگم :اره گفتم .عین حقیقته.درجواب میگی:خب منم تازه وقتی درکت کردم ک دیدم منم دست خودم نیست ک از همچین سکسی خوشم میاد .میگم:ولی تو به خاطر همین باهام به هم زدی یادت نیست؟میگی :مپ شوکه شده بودم .اولین باری بودتو زندگیم ک کسی روم دست بلند میکرد. چشام برق زد . متوجه شدی و گفتی :ای بدجنس!نوشته: ارباب،برده

85