سلام به همه بروبچ شهوانى اميدوارم كه كيرو كس و كونتون هميشه خندان باشهدر زمان قديم توى يكى از دهاتها مكتب نبوداهالى ده تصميم ميگيرن توى پايين ده يه اتاق درست كنند و اونجا رو مكتب كن و بچه هاشون رو بفرستن تا سواد ياد بگيرنبعد از اينكه بنايى اتاق تموم ميشه به مشكل معلم بر مى خورنچون كسى انچنان سوادى نداشت كه بتونه به بچه ها درس بدنبراى همين منظور به شهر ميرن دنبال معلمتوى شهر پرس و جو ميكردن دنبال معلم كه يك نَفَر ادرس يه آخوندرو ميدهخلاصه ميرن با اخونده قرارداد ميبندن كه بياد به ده و مشغول به تدريس بشهاخونده مياد و چند وقتى درس ميداد يه روزى يكى از دانش اموزها (غضنفر)مامانش مياد دنبالشاخونده بدجور دلش پيش زنه گير ميكنههر روز فكر ميكرده كه چطور ميتونه به وصال زنه برسهو بيشتر به بچه اون زنه بها ميدادهزمان قديم هم كه تلفن و موبايل و … اين چيزا نبودهو دنبال راهى ميگشته تا با زنه ارتباط برقرا كنهيه روز اخر زنگ اخونده غضنفرو صدا ميكنه ميگه وقتى ميرى خونه به مادرت سلام منو برسون بهش بگو معلمون گفت إهه إههغضنفر مياد خونه و به مادرش ميگه معلم سلام رسوند گفت بهت بگم إهه إههشب زنه شوهرش رو در جريان قرار ميدهشوهرش ميگه آى حروم زاده اخوندپدرش غضنفرو صدا ميزنه بهش ميسپاره كه برو به معلمتون بگو به مادرم گفتماون هم گفت به شما بگم إيهم إيهيمغضنفر مياد سر كلاس و آخونده صداش ميزنه و يواش ازش ميپرسهبه مادرت گفتىغضنفر ميگه اره گفتمآخونده پرسيد مامانت چى گفتگفت إيهيم إيهيماخونده ميگه افرين پسر خوب برو بشين سر جاتاخر كلاس كه تعطيل ميشه اخونده غضنفرو صدا ميكنه و ميگهميرى به مادرت ميگى( از چى ايهيم إيهيم ) فقط به هيچ كس هيچى نگو فقط به مادرت بگوغضنفر مياد خونه و پيام اخونده رو به مادرش ميگهشب زنه به شوهرش ميگه اخونده گفته از چى إيهيم إيهيمشوهره به زنش ميگه به غضنفر بگو كه به اخونده بگه از بوقلمون إيهيم إيهيمغضنفر مياد و پيام مادرش رو به اخونده ميرسونهتوى ده هم كه مردها روزها ميرفتن به كشاورزىاخونده دم ظهر يه بوقلمون چاق و چله كه قبلا خريده بود و ميزنه زير بغلش و ميره خونه مامان غضنفردر ميزنه و مامان غضنفر درو باز ميكنه و اخونده ميره داخل و بوقلمون رو رها ميكنه تو حياط ميره تو خونهزنه هم براش يه چايى ميريزه و تا مياد ميشينه كنار اخوندهدر ميزنن زنه ميگه اين وقت ظهر كى ميتونه باشه!!!زنه بلند ميپرسه كيه!؟؟شوهرش پشت در داد ميزنه زن بيا باز كن منماخونده هول ميكنه ميگه چيكار كنم حالا كجا برمو زنه ميگه بيا برو زير سبد( قديم از چوب باريك درخت رو مى بافتند و در كارهاى كشاورزى استفاده ميكردن)تا نگفتم بيرون نيا جيكت هم در نياداخونده حالت داگ استايل ميشه و زنه سبد رو ميزاره روشمرده مياد خونهميگه امروز كارم زود تموم شد يه چايى بيار بخوريم كه خيلى خسته امزنه چايى مياره و باهم ميشينن مى خورنو مرده ميگه زن اين زبون بسته مال كيه توى حياطزنه ميگه فاميل من بابت تشكر برامون اوردهمرد ميپرسه بابت تشكر چى!؟زنه ميگه بچه اش دستش شكسته بود من آتل بستم خوب شدهمرده ميگه اهان يادم اومدميگه خوب شد خيلى وقته هوس گوشت بوقلمون كرده بودمبلند ميشه بوقلمون رو ميكشه و مياره و سريع منقل به راه ميكنه و قشنگ بوقلمون رو كباب ميكنن و مى خورنآخوند بدبخت هم از زير سبد هم داشته نگاه ميكرده و جيك هم نميزدهبعد خوردن كباب مرده ميگه زن اون چيه زير سبد???زنش ميگه گاومون زاييد بچه گاوه اوردم گذاشتم زير سبد تا يكم جون بگيره طفلى خيلى ضعيفه و من هم هواسم بهش باشهمرده ميگه زن!! اون گاو نازا بودراستش من نيت كرده بودم اگر بزاد من بچه گاورو بكنمزنه ميگه مرد خجالت بكش اين چيه تو نذر كردى…مرده ميگه خيلى عصبانى بودم و از روى حرص نذر كردم و ديگه چاره نيست من اينو ميكنم تا نذرم ادا بشهمرده ميره حسابى كون اخونده ميزاره اون بدبخت هم صداش در نمى اومد تلاش ميكنه و از دست مرده فرار ميكنهچند روز بعد باباعه به غضنفر ميگه ميرى به معلمت ميگىمامانم گفت إيهيم إيهيمغضنفر مياد كلاس و ميره پيش آخونده ميگه مامانم گفت به شما بگم إيهيم إيهيماخونده يه پس گردنى محكم ميزنه به غضنفرو ميگه برو بتمرگ پدرسگاون مامانت جنده ات هوس كباب بوقلمون كرده وپدر ديوست كون آخوندنوشته: Arfan-A
90