رفتم کلوپ کون بکنم

این یک داستان واقعی هست که براتون میخوام تعریف کنم. حدودا 20سالم بود قدم 180 وزنم 65 و سبزه بانمک و خیلی خیلی شهوتی، این شهوت من رو خیلی عقب انداخت چون همه فکر و ذهنم شده بود کس و کون، با کوچکترین صحنه ای شق درد میشدم و همش دستم ب جلق بود، تو محله مون خیلی از بچه ها رو دستمالی کرده بودم ولی خوب نتونسته بودم کون کسی بذارم تا اینکه یک رفیق پیدا کردم که کلوپ داشت و بعد از یک مدتی که بهم اطمینان پیدا کرده بود مغازه رو می‌سپرد دست من و میرفت دنبال کارای خودش و من هم که منتظر بودم تا موقعیتی جور بشه از این فرصت استفاده کردم و یکی از بچه ها که فکر کنم 16 سالش بود و خیلی میومد کلوپ رو زیر نظر گرفتم تا بتونم بهش نزدیک بشم.اسم پسره یادم نیست ولی عجب چیزی بود قد بلند و ترکه ای سفید سفید با موهای بور و لبهای قرمز و قلوه ای مثل آنجلا جولی، کونش خیلی تو چشم نبود ولی چیزی که من رو مسحور خودش کرده بود لبهاش بود.یادمه همیشه با دوستاش میومد فوتبال 99 شرطی بازی می‌کرد و نمیشد خیلی نزدیکش شد ولی گهگاهی که تنها بود به هر بهانه ای سر صحبت رو باهاش باز میکردم و اگه دستگاهی خالی بود میگفتم بیا با هم فوتبال بازی کنیم. اونم که عاشق بازیهای ویدیویی بود فرصت رو از دست نمی‌داد و شده بود پارتنر من تو بازی و چون میدونست چه وقتهایی خلوت تره به امید اینکه بتونه مفتی بازی کنه میومد کلوپ و منتظر بود که بهش بگم بیا بازی کنیم.یک روز که خیلی حشری بودم و داشتیم باهاش فوتبال 99 میزدیم بهش گفتم اینبار شرطی میزنیم اگه تو بردی یک روز هر بازی که خواستی مجانی بکن ولی اگه من بردم باید بذاری لبت رو ببوسم. اول کمی جا خورد ولی با اکراه اون و اصرار من قبول کرد البته باخودش فکرش رو هم نمی‌کرد این میتونه شروعی باشه برای فتح کونش.خلاصه اون روز وقتی که باخت دستش رو گرفتم بردم فضای پشتی مغازه و لبهام رو گذاشتم رو لبهاش و تو خیال خودم انگار آنجلا جولی روبروم واستاده از لبهاش خوردم و خوردم.این داستان ما ادامه داشت و هر ازگاهی لبی ازش می‌گرفتیم و دستی به کونش میرسوندیم وقتی دیدم موضوع درز نکرده و اون هم تا اینجا از این رابطه بدش نیومده با خودم گفتم دیگه وقتشه برم تو کار کونش.یک مدتی که رفیقم رفته بود شمال و مغازه دربست در اختیارم بود بهترین فرصت برای عملی کردن نقشه م بود. بخاطر همین یک روز عصر وقتی داشت از مغازه میرفت بیرون دنبالش رفتم و بهش گفتم من فردا صبح بخاطر نظافت ساعت 7 در مغازه رو باز میکنم اگه دوست داشتی بازی کنی میتونی زودتر بیای و از این فرصت استفاده کنی.اون شب مغازه رو زود بستم و خیلی امیدوار بودم که فردا صبح بیاد و تمام شب فکر میکردم چطوری سرصحبت رو باهاش باز کنم.صبح زود رفتم مغازه، چون زمستون بود سریع بخاری رو روشن کردم و مشغول نظافت شدم، با خودم گفتم بهتره همه کارها رو انجام بدم تا اگه اومد کاری نداشته باشم و اتاق هم گرم باشه و بتونم از زمان بهترین استفاده رو بکنم، همینطور که مشغول بودم دیدم یکی در مغازه رو میکوبه وقتی در رو باز کردم دیدم خودشه، خیلی خوشحال شدم درحالیکه یک لب آبدار ازش میگرفتم آوردمش داخل و در رو قفل کردم.بهش گفتم برو پای هر دستگاهی میخوای بشین تا من کارهام رو تموم کنم، سرش که مشغول بازی شد رفتم کنارش نشستم و اول یک کم باهم بازی کردیم و بعد خیلی ملایم شروع کردم به مالوندنش، خیلی بدش نمیومد من هم که دیدم دیگه نباید فرصت رو از دست داد بهش گفتم امروز باید بذاری بکنمت، مثلا جا خورده بود و می‌گفت نه ولی کوتاه نیومدم بهش گفت ببین تا حالا این همه مجانی بازی کردی من هم که هوات همیشه داشتم از الان به بعد هم دارم فقط بذار یک سرچل بذارم قول میدم زود تموم بشه، اینقدر پیله ش شدم تا بالاخره قبول کرد فقط به شرط اینکه سرش بره تو نه بیشتر…گوشه مغازه که دید نداشت به حالت داگ استایل شلوار و شرتش رو کشیدم پایین و اولین کون برای کردن جلوی روم افتتاح شد، یک کون سفید و سوراخ صورتی با کمی مو ی بور دور و برش اینقدر هول بودم و ناوارد که فقط سر کیرم رو تف مالی کردم و گذاشتم دم سوراخش و هل میدادم اون بدبخت هم جلز و ولز می‌کرد، کمی که شل شد احساس کردم یک حلقه داغ و تنگ دور کیرم رو احاطه کرده، داشتم بال در می‌آوردم و از شهوت فراوان قولی رو که بهش داده بودم یادم رفت و برای لذت بیشتر فشارم رو بیشتر کردم تا اینکه دیدم تا دسته تو کونشه اون هم صداش همه مغازه رو برداشته بود که دستم رو گرفتم جلوی دهنش و شروع کردم به تلمبه زدن، طفلک مثل مار بخودش می‌پیچید که احساس کردم دارم ارضا میشم، بخاطر همین مثل جت کیرم رو تو کونش میکبوندم که همه آبم با شدت پاشید تو کونش و من هم از حال رفتم و افتادم روش بعد از چند دقیقه کیرم شل شد و از کونش افتاد بیرون.از روش بلند شدم و رفتم خودم رو تمیز کنم اون هم در حالیکه درد داشت بدون اینکه چیزی بگه خودش رو جمع و جور کرد و نشست دوباره پای بازی.یکربع بود که کارم تموم شده بود و ساعت هنوز 9 بود و معمولا ساعت 10 مغازه رو باز میکردیم و بچه ها ازون موقع میومدن، هنوز یک ساعت وقت داشتم و اون هم که اپن کنارم نشسته بود و احساس شهوتم دوباره داشت به غلیان می افتاد، دستم رو بردم رو رونهاش شروع کردم به مالیدن که کیرم دوباره راست شد، بهش گفتم دوباره میخوام که سریع واکنش داشت و گفت خیلی دردش اومده و دیگه نمیده، بهش گفتم الان دیگه لیزه و درد نداره قبول نمی‌کرد گفتم ببین تو که یکبار دادی ادا و اصول در نیار باور کن اینبار دردت نمیاد اگه دردت اومد میذارم لاپات… خلاصه راضی شد و خودش رو دوباره تو همون حالت قرار داد و من هم برای بار دوم خودم رو توش خالی کردم البته به لطف آبیاری سری قبل دردش نیومد و من هم از شدت شهوت و تخلیه دوباره مثل مرده ها از حال رفتم.نوشته: جواد 3 سوت

48