برده اش شدم ,جنده اش شدم

سلام دوستان،من اسمم نیما ۲۱ ساله از کرج، اولین باره داستان مینویسم،قد ۱۷۲ وزن۶۵، از بچگی اندام سفید و نرمی داشتم، قیافه ام خوشکله و بد نیستم یعنی ، از بچگی یه حالت دخترونه توی وجودم بود، وقتی کسی خونه نبود لباسهای خواهرمو میپوشیدم و خودمو انگشت میکردم،هی بزرگتر شدم و فهمیدم که قضیه چیه ، پسرداییم چند باری دست مالیم کرده بود و خوشم اومده بود یه جورایی خودمو تسلیم میکردم که هرکاری کنه یه بار که دستمالیم میکرد دستمو گرفت گذاشت روی کیرش ، اولین بار بود کیر یک نفر دیگه رو لمس میکنم، خیلی استرس و شهوت داشتم ، اونم سینه ها و کونمو لمس میکرد مست شده بودم ، بعداز چند ماه باخودم کلنجار رفتن تصمیم گرفتم که بهش کون بدم و تجربه کنم چند بار خیلی رویایی منو کرد، دیگه معتاد کیر شده بودم، یه بار که از بازار برمیگشتم خونه تویه مترو یه پیرمرده دنبالم افتاد و نزدیکم شد اول خیلی ترسیدم ولی معلوم بود خیلی با ادبه و از من خوشش اومده به روی خودم نیاوردم تویه شلوغی مترو چند بار به کونم دست زد و منم هیچ عکس العملی نشون ندادم ، واقعا منم به سکس نیاز داشتم و شهوتی شده بودم دوست داشتم با یه آدمی که آبروم نره رابطه داشته باشم و ارضام کنه ،چند ایستگا زودتر پیاده شدم دیدم دنبالم پیاده شد ، وای دلم از جا درمیومد، هیجان داشتم ، هیکل خوبی داشت و سرحال به نظر میرسید ، خلاصه بعداز ۱۰ دقیقه به یه پارک کوچیک رسیدم بعداز ظهر بود و خلوت ،رویه یه صندلی که زیر یه درخت بزرگ بود و چندتا درخت کوچیک کنارش بود نشستم یه بار از روبروم رد شد و نگاهم کردو منم با چشمامم نگاهش کردم و فهمید که منم اهل اش هستم ، چند دقیقه بعد اومد کنارم و گفت مشکلی نیست بشینم کنارت گفتم بفرمایید، وای دلهره و شهوت داشتم ،خیلی آروم و متین به نظر میرسید و سر صحبت رو باز کرد و منم اول گفتم همجنسگرا هستم و اونم گفت منم همجنسگرا هستم ولی با شوخی گفت من بچه بازم و از پسرای خوشکل خیلی خوشم میاد ،خلاصه بهش اعتماد کردم و شمارشو بهم داد، کمی دست به رونام زد و گفت بدن نرمی داری، منم گفتم بلی و گفتم اینجا خوب نیست و باید برم ،رفتم خونه و خیلی خوشحال بودم که یه شریک مطمین پیداکردم، خلاصه شب پیام دادم بهش و گفت تنها زندگی میکنه و بازنشسته شده ،آدرس داد و گفت فردا ظهر ساعت ۲ بیا خونه، منم گفتم چشم، وای چه حالی میداد قراره یه سن بالا منو بکنه ، ساعت ۱۲ رفتم حموم و خودم تمیز کردم و موهای کمی که داشتم و همه با موبر تمیز کردم بعدا یه شورت صورتی خوشکل خواهرمو پوشیدم اخه خیلی دوست داشتم با شورت دخترونه کون بدم ،یه شلوار آدیداس ورزشی سیاه و یه تیشرت قرمز پوشیدم و از خونه زدم بیرون، ۵ دقیقه مونده بود برسم زنگ زدم و گفت طبقه ۴ در بازه و زود بیا داخل ، رفتم داخل و درو بستم ، اومد جلو و سلام علیک و خوش آمدگویی کرد و گفت بفرما بشین یه آبمیوه بیارم ، منم هی دلهره داشتم و دیگه خودمو داده بودم دست اش ، رویه مبل نشستم و آبمیوه هارو آورد و کنارم نشست ،بهم که نگاه کرد گفت چه لباسهای خوشکلی پوشیدی و بهت میاد ، منم تشکر کردم ،یه رکابی پوشیده بود با یه شلوارک ،بدن ورزشی داشت، موهای بدن اش خیلی زیاد بود آبمیوه که تموم شد منو بغل گرفت و لبهامو بوسید و گردنمو با لباش خورد یه آه کوچیک کردم و گفت جونننننن، فک کنم نقطه ضعفمو پیدا کرده بود ، گردمنو و گوشامو هی میخورد، مست شده بودم و دست به کون و رونام میزد، دیونه شده بودم ، دست شو کرد تویه شلواراسپورتم و دست اش که خورد به شورت لامبادا یه جوننن دیگه گفت و دم گوشم گفت تو برده منی دیگه جنده منی دیگه ، از حرفاش خیلی خوم میومد حشری تر شدم و گفتم چشم ارباب، چشماش برق زد و گفت خوب شکارت کردم کونی… وای بهم گفت کونی … دیگه طاقت نیارودم و دستمو بردم طرف کیرش ، واییییی چه کیری داشت کلفت و دراز …کیرشو درآوردم و چندتا مک زدم ، گفت پاشو بریم اتاق خواب رویه تخت …دیگه میدونست چقد معتاد کیرم ، موهامو گرفت و گفت بیا جنده ی من بیا بکنمت کونی … تا ساعت ۵ منو گایید دیگه طاقت نداشتم ۳ بار زیر کیرش ارضا شدم ، خیلی خشن و ماهرانه منو میکرد، هی میگفت دیگه برده من شدی و منم ارباب توم موهامو میکشید و سیلی به کونم میزد ، خیلی حال داد بهم بدون اینکه دست به کیرم بزنم ۳ بار ارضام کرد و آخرش آبشو ریخت روی صورتم و گفت آبمو بخور زودباش منم اول نتونستم ولی بعدا با انگشت خودش روی صورتم پاک میکرد و میکرد توی دهنم ، خلاصه الان هم رابطه داریم و هفته ای حتما یکبار دوبار سکس داریم … ممنون از همراهیتون دوستاننوشته: Nimakkonii

253