اول نهار زدیم بعدش کون خانم جان

در دو قسمت پیشین که امیدوارم از دست نداده باشیدشون براتون گفتم که چگونه پس از شام و پس از صبحانه با هم سکسی بی نظیر داشتیم.پس از برگشت از اداره برای آیدا تعریف کردم که چگونه توی اداره بوی کباب میدادم و همه دهنشون آب افتاده بود با هم کلی خندیدیم.همونطور که میدانید آیدا زنمه و خیلی هم دوسش دارم.پس از درآوردن لباسهام گفت بیا غذا حاضره. من هم که خیلی گرسنه بودم و صبح کلی ازم انرژی کشیده بود سریع دستامو شستم و نشستم رو میز.آیدا کمی برام غذا کشید و غذامون هم جاتون خالی قیمه بود.پس از خوردن غذا بهش گفتم حالا من می خوام.گفت نمیشه چون وضعیت قرمزه!گفتم ااا صبح که سبز بود؟گفت خوب حالا قرمزهخلاصه از من اصرار و از اون انکار.بهش گفتم ببین میدونی که من همینجوری دوست دارم.خلاصه از موهاش گرفتم و بردمش تو اتاق و انداختمش روی تخت.از اون لبای خوشگلش چند تا بوس کردم و کمی سینه های بزرگ و نوک اونها رو نوازش کردم و بعدش شورتشو در آوردم.چه صحنه دلپذیر و زیبایی بود و من مثل گاوی که دستمال قرمز میبینه دیوونه میشه، دیوونه شدم و نوار قرمز که کلی خون بدبو روی اون ماسیده بود رو با دندونام کندم و روی صورتم میکشیدم.خلاصه کلی از این موضوع حشری شده بودم و بعدش بهش گفتم که بیا توی صورتم بشاش.گفت آخه اینجا؟ روی تخت؟بهش گفتم آره همینجا و اونم نامردی نکرد و تمام محتویات کلیه و مجاری ادرارشو روم خالی کرد که مخلوط خون و ادرار مثل شیرموز با هم مخلوط شد و تختمون به رنگ قرمز در اومد.نمی دونم میدونید یا نه که من همیشه بهش میگم دوست ندارم که شیو کنی و اونم شش ماه یکبار شیو می کنه و موهای کسش مثل ماکارونی بلند شده بود.اون موها با مخلوطی از شاش و خون جلوه خوشایندی به تختمون داده بود که باعث میشد بیشتر حشری بشم.بعدش بهش گفتم میخوام یک کار اساسی بکنم. کمی قیمه اوردم و با یک عدد خیار قیمه ها و لپه ها رو دونه دونه توی کونش کردم و با خیار کاملا دادم رفت داخل.بعدش دهنم رو باز کردم و گرفتم جلو سوراخ کون پر مو و بودار و خونیش و بهش گفتم که حالا زور بزن و اون تمام قیمه های داخله رو با شدت تمام توی دهنم ریخت و منم با لذت تمام قورتشون دادم.شاید دوست داشته باشید بدونید که اون آخرای قیمه ها یه بوی عجیبی میداد که من خیلی دوست داشتم ولی چیزی که باعث تعجبم شده بود این بود که دوباره چند تا پوست گوجه فرنگی روی لبام بود که نمی دونم از کجا اومده بود.بعدش نوبت ماست ها بود. رفتم توی آشپزخونه و سطل ماست رو اوردم و حسابی کس پر مو و خوندار و آبدارشو ماستی کردم و شروع کردم به لیس زن.رنگ ماست ها به رنگ ماست میوه ای توت فرنگی شده بود و با قیمه هایی که از کونش ریخته بود مخلوط می کردم و می خوردم.سپس با همون ماستها چند بار تلمبه زدم و آبمو بیرون کسش روی ماست هایی که روی شکمش بود خالی کردم.آب کیر من با ماست ها قاطی شد و قابل تشخیص نبود و شروع کردم با همون خیار مذکور که حالا به رنگ قهوه ای در اومده بود، ماست و منی رو دهنش کردم. شده بود ماست و خیار طعم دار!بعدش با همون نوار خونی دهنمو تمیز کردم که چند تا موی بلند و خونی هم توی دهنم رفت و اونم سپاسگذاری کرد سپس اون نوار رو روی چشمم گذاشتم و روی همون تخت پر از ماست و قیمه و پوست گوجه و شاش در کنار هم آرمیدیم.با توجه به استقبال زیاد شما عزیزان، این سه قسمت خاطرات کون خوری به صورت فایل های پی دی اف ارسال می شود تا این فایل ها به صورت راحت تر در اختیار عزیزان باشد تا برای جستجوی آنها به زحمت نیفتید.تا کون خوری بعدی، ماستی و قیمه ای باشید.نوشته: ارشیا

95