اجازه هست کوس زیباتو بخورم

با اون مانتو مدرسه ی ذغالی و خستگی که همیشه رو صورتم داشتم همگی نشون از یک دختر بچه ی خسته ی بدترکیب میداد. پله برقی وقتی اروم به طرف بالا حرکت میکرد ناخوادگاه سرشو به شونش نزدیک کرد تا ببینه بوی بد هم ضمیمه ی این بدترکیب میشه یا نه. خداروشکر خبری از بو نبود به طرف خروجی راه افتادم.-مهسا میگما تو یه هیز منحرفی وگر…_با بستن دهنت خوشحالم کن زنیکه_اه پریودی؟_خفه شو_پس پریودیهمینطور که محدثه مدام پریود رو تکرار میکرد. پسر که تکیه به درب فروشگاه زده بود اروم زمزمه کرد: کستو بخورم؟پلکم پرید و تمام موهای بدنم قیام کردند و پوست مرغی شدم. اولین حس من ترس بود. با اینکه جای خیلی شلوغی بودیم ولی چطوری جرات کرد این حرفو بزنه؟ کمی بلندتر از خودش گفتم: اشغالبه پاهام سرعت دادم.-مهسا ارومتر_تو چرا اینقدر بی ملاحظه ای؟ واقعا چرا اینقدر بلند بلند هی میگی پریود ؟ کثافت به من میگه کستو بخورم؟_کییی؟-واقعا با یه کسخل مشنگ بری بیرون بهتر ازینم نمیشه.محدثه ریده بود به خودش اینو ازونجایی فهمیدم که خودشو سفت کرده بود و هی دستاشو میپیچید به همدیگه.-خب حالا نرین به خودتمحدثه که شیرتر شده بود طلبکارگونه-تو چرا هیچی نگفتی بهش؟ تو که خوب بلدی جر بدی من نشنیدم چیزی نگفتم_اره باشه داد میزدم مال ننه و خار هفت پشتتو بخور؟ یا مثلا…_اره اره میگفتی-جدی احمقی؟ اون یه مریضه تازه تو یه جای خیلی شلوغ که همه هستند اینو گفته پس معلومه که مریضه._ولی فکر کن عجب فانتزی میشد فککککررر کن بهش جلوی اون همه تو رو مینداخت زمین برات میخوردبا حرفای محدثه بازم موهای تنم سیخ شدند.-تو فانتزیت چیه محدثه؟_میدونی همش در تخیله ولی من دوست دارم یه رابطه 3 نفره داشته باشم یه ارباب فرقی نداره زن یا من و یه برده زنبرای سنجیدن محدثه گفتم:-با حسینم اینجوری تخیل میزنی؟ یکیو صیغه کنید راااااااااااااحت-گه خورده یعنی چی!! اینا رو که میگم فانتزیه. اسمش روشه فانتزی_یعنی دوست نداری تجربش کنی؟-ما تو ایران زندگی میکنیما به حسین بگم که درجا میره نمیگه این دختره خرابه؟-آهانداخل ذهنم مکالمه و دادگاه بود محدثه از منم بدبخت تر بود چیزی که باهاش لذت میبردو نمیتونست بگه و یا زندگی کنه پس یعنی چی؟ با حسین ازدواج میکنه چیکار کنه؟ داخل ایران ازدواج بخاطر سکس مگه چیز دیگه ای هم بود؟ مثلا روابط عاشقانه ای که هیچ وقت داخل زندگی ندیدم که برای کسی اتفاق بیوفته اگر این عاشقانه کمیابو فاکتور بگیریم هدف دیگه ای بود؟ محدثه درس میخوند که بعد بره سرکار و دستش به دهنش برسه پس پول هیچی دیگه چی میموند؟ ازدواج داخل ایران هدف دیگه ای داشت؟.-محدثه بجز عشق هدف دیگه ای داری برای ازدواج؟محدثه مکث کرد و من من کنان : وضع حسین اینا خوبه-خب توهم کمتر از دوسال دیگه میری سرکار-اره ولی خب کو تا بشه یه زندگی خوب مثل حسین اینا_پس بجز پول و عشق چیز دیگه ای هم هست؟_نمیدونم خوشتیپه پولداره به همدیگه میاییم اعع حسین اومده سرکوچه من برم خداحافظمحدثه ورژن جدید و نیمه بروز اکثر ایرانیا بود. ما وراث مادربزرگ ها بودیم وراث این الگوریتم زشت.یکدفعه داخل ذهنم اون صدای جدی میپیچید:کستو بخورم؟ چرا به این صدا فکر میکردم؟ ریدم به هفت جد و ابادت بی شخصیت دوزاری کاش یه جیغ سرش میزدم. جیغ میزدی چی میشد مثلا؟ نمیدونم لااقل روانم راحت بود.-مهسا زود دست و صورتتو بشور بیا میخوام یه چیزی بگم بهت._یاابوالفضل سرراهیم؟-بی نمک زودباشکستو بخورم؟ باز یادم افتاد و این دفعه عصبی شدم همینجوری به فحش به صدتا جد اندر جد پسره میدادم به صورتم محکم اب میزدم._زن عمو رفته بود حرم اقا اونجا یه خانواده بودند پسرشون 21 سالشه تو ارتش کار میکنه گفتن زن بگیرید و نمیدونم ازین حرفا زن عموتم گفته جاریم یه دختر داره سنشون میخوره گفتند برای تو دلشونه بیاد.پوزخندی زدم و گفتم یعنی گفتید سن نزدیکه پسره شغل داره واین حرفا؟-اره دیگه مادر پسر سالمه شغل داره خانواده داره چی میخواییم از یه پسر؟_چی میخوایید یا چی میخوام؟_تو عقلت نمیکشه من چندتا پیرهن پاره کردم میدونم اینا رو ولش کن ببین دست بجنبیم مثل اینکه یه دختر اراکی دیگه هم اونجا دیدن پسند شده پسره نه ولی مامانه اره رو داده.-یعنی تو حرم نشسته به همه گفته پسر دارم دختر دارید؟ این فردا پس فردا با اولین حرف میزنه تو سرم میگه حیف شد دختر همدانیه رو نگرفتیم. تهشم الان نشسته خونش میگه میون این همه دلبر برم کدوم ور._واه بس کن یعنی چی؟ بگو میخای نه دیگه این کارا چیه.-خیلی خب مثل اینکه پسره دلتو برده بگو بیان.-میدونستم میگی اره_ولی یادت باشه اینکه میگی سالمه و فلان بهمان در حق خودش خوبی کرده نه من که بزارمش رو سرم حلوا حلواش کنم پاشو بوس کنم مرسی که سالمی اونم پسری که میگید ارتش کار میکنه.-الکی که ارتش استخدام نمیکنه حتما سالم بوده-پس خوشبحال خودش._بسه سلیطه نباشنوشته: من یک سنتی هستم

83