آینه عشق

لباسام رو يكى يكى مينداختم روى تخت كه ببينم چى بپوشم. لعنتيا همشون مشكين و وقتى توى كمدن معلوم نيست چى به چيه. دامن كوتاه جين مشكى برداشتم با نيم تنه مشكى ساده. يه بوت بلند چرم مشكى پوشيدم و ژاكت چرمى. خودمو تو آينه نگاه كردم. قد كوتاه و استخونى. بدن پر از تتو و موهاى كوتاه قرمز. زير لب گفتم كوفتش شه و خودم به خودم خنديدم. دوستام هميشه قبل از اين كه با پسرا برم بيرون ميگفتن ايشالا كوفتش شه. ولى الان از دوستام دور بودم. كليدا رو برداشتم و رفتم توى خيابون. تا محل قرارمون پياده ميرم.از تيندر پيداش كرده بودم. قد بلند بود. چشماى سبز و هيكل ورزيده. فرانسوى بود و داشت تخصص ميخوند. ١٠ سال از من بزرگتر بود ولى صورتش جوونتر نشون ميداد. گفته بود داميننته و رابطه عاطفى نميخواد و صرفا دنبال پلى پارتنره. منم كه از خدامه مسخره بازياى رابطه عاطفى رو نداشته باشم پس قبول كردم. بالاخره رسيدم به محل قرارمون و ديدمش. ماسک زده بود. فقط چشماى سبزشو ميديدم. سلام و احوالپرسى و صحبتاى روتين و پياده روى. تقريبا تا ته شهر پياده رفتيم. تا جايى كه ديگه كم كم ترسناک شد. بهش گفتم خونت كه اين طرفا نيست؟ خنديد و گفت نه. به خودم فحش ميدادم كه پاشنه بلند پوشيدم. خب از كجا ميدونستم قراره اينقدر راه بريم؟ پاهام واقعا درد گرفته بود. بالاخره رسيديم به خونش. نزديک خونه من بود نميدونم چرا دور قمرى زد. خونش نزديک پاب كنار دانشگاه بود. سرمو انداختم پايين و تند تند رد شدم كه آشنا نبينم. كليد انداخت و در رو باز كرد, كمكم كرد بوتام رو در بيارم و برام آب آورد. منو نشوند روى كاناپه و خودش نشست كنارم. بغلم كرد و سرمو گذاشت روى شونش. خيلى ساكت بود. نگاهش خيلى عجيب بود انگار داشت نقشه ميكشيد كه دوست داره باهام چيكار كنه. آروم دستش رو برد سمت گردنم. من هيچوقت خجالتى نبودم. سرمو آورد بالا كه به چشماش نگاه كنم اما خجالت ميكشيدم. نميدونم چرا. شروع كرد به بوسيدنم و منم همراهيش كردم. آروم گردنمو فشار ميداد و لبامو ميبوسيد. گردنش بوى خوبى ميداد. بوى غليظ عطر مردونه. نه از اون عطراى زننده. حس ميكردم كاملا تحت كنترلشم. نه كارى كرده بود كه درد بكشم نه تهديد كرده بود, اما حس ميكردم بايد درست رفتار كنم و مطيع باشم. آروم گردنمو گرفت و از روى مبل بلندم كرد. كشوندم سمت اتاق خوابش. توى اتاق خواب يه آينه قدى بزرگ بود. ايستاد پشت سرم و مجبورم كرد خودمو تو آينه ببينم. شروع كرد به بوسيدن گردنم. هم تحريک شده بودم و هم بدون هيچ دليلى خجالت ميكشيدم. تصويرش توى آينه واقعا جذاب بود. يه مرد قد بلند عضله اى با يه دختر قد كوتاه استخونى. با بدنم بازى ميكرد و سرمو طورى نگه ميداشت كه خودمو تو آينه ببينم. نيم تنه رو از تنم در آورد و از پشت سر شروع كرد به ماليدن سينه هام. آروم و حركات منظم بدون مكث. از توى آينه نگاهم ميكرد. نميتونستم حالت صورتمو پنهان كنم. تحريک شده بودم و از چهرم تو آينه مشخص بود. دامنم رو از پام در آورد و بعد شرتم. من لخت بودم و اون كامل لباس پوشيده بود. همين باعث ميشد بيشتر خجالت بكشم. ‘برو رو تخت طاق باز دراز بكش’ گفتم بله. صداش محكمتر شد ‘بله؟ بله نه. بله آقا.’ تصحيح كردم ‘بله آقا.’ رفتم سمت تخت و دراز كشيدم. افتاد روم و شروع كرد به بوسيدن لبام و مكيدن گردن و سينه هام. دستاش داغ بودن و حس فوق العاده اى به تن سردم ميدادن. از گوشه تخت يه چشم بند در آورد و چشمامو بست. دستام رو با دستبند بست به بالاى تخت. اولين انگشتش رو فرو كرد. انگشتش بلند بود و كامل حسش ميكردم. با يه انگشت شروع كرد و كم كم به چهارتا رسيد. تند و وحشيانه انگشتم ميكرد. ناله هام اتاقو گرفته بود. تو اون لحظه فقط سكس ميخواستم. ميخواستم همون تن داغ رو روى تنم حس كنم. چشمام بسته بود ولى صداى ويبراتور رو شنيدم. ويبراتور رو گذاشت روى كليتوريسم و شروع كرد با سينه هام بازى كردن. نزديک ارگاسم بودم. با ناله پرسيدم “ميتونم ارگاسم شم آقا؟” با صدايى كه از شدت تحريک شدن خش دار شده بود گفت آره. بدنم زير دستش ميلرزيد. براى ١٠ ثانيه يا بيشتر ارگاسم شدم. بعد از ارگاسم شدنم ويبراتور رو بر نداشت. درجش رو زياد كرد و نگه داشت روى كليتوريسم. پاهام ميلرزيدن و ناله ميكردم. ‘همين چيزيه كه من ميخوام’ صداش تحريكم ميكرد. اينقدر ناله كردم و لرزيدم كه تمومش كرد. منو به شكم خوابوند و گفت قراره اسپنک شى. نميديدم با چى ميخواد اسپنكم كنه. با اولين ضربه فهميدم فلاگره. فلاگر رو توى دستش ميچرخوند و محكم به چپ و راست باسنم ضربه ميزد. اصلا درد نداشت, فقط لذت ميبردم و تحريک ميشدم. بعد از چند دقيقه صداى باز كردن كمربندشو شنيدم. يا ميخواست با اون اسپنكم كنه يا داشت براى سكس آماده ميشد. كل مدت به اين فكر ميكردم كه كاش زودتر سكس كنيم. صداى باز كردن بسته پلاستيكى شنيدم و بعد از چند ثانيه حس كردم كيرشو داره به كسم ميماله. محكم فرو كرد تو و شروع كرد تلمبه زدن. گردنمو گرفته بود و صورت و بدنمو فشار ميداد به تشک. ناله كرد ‘كست عاليه’. كيرش براى من بلند بود و ميخورد به ته رحمم. دردش باعث ميشد تحريک شم. تازه ارگاسم شده بودم و همين باعث شده بود حساستر و تنگتر بشم. محكم برگردوندم به پهلو و دوباره شروع كرد تلمبه زدن. ويبراتور رو دوباره گذاشت رور كيلتوريسم. داشتم از لذت ديوانه ميشدم. گرماى بدنش و كيرش و ويبراتور با هم. براى بار دوم اجازه گرفتم براى ارگاسم. گفت ميتونى ارگاسم شى و موهامو كرفت توى دستش و شروع كرد محكمتر تلمبه زدن. هر دو همزمان بلند ناله كرديم و ارگاسم شديم. محكم بغلم كرد و دستامو باز كرد اما چشمامو نه. گفت دوست داره سابمسيوش تا صبح با چشم بسته كنارش بخوابه. گفت چون اولين شبه دستام رو نميبنده و از اين به بعد موقع خواب دستام رو ميبنده بالاى تخت. موهامو نوازش ميكرد و گردنمو ميبوسيد, اما اين دفعه آروم. كل استرس و حال بد هفته از بدنم رفته بود بيرون. انكار خاليه خالى شده بودم.نوشته: شراره

59