صمیمی ترین رفیقم خفتم کرد

سلام اسمم مهرانه الان ۲۰ سالمه و داستانی ک میگم برمیگرده به ۳ ساله یش . اون موقع دوم دبیرستان بودم . قدم حدوود۱.۷۹ بود و اندامم هم خوب بود . قیافه خوبی هم داشتم و از بچگی اکثر دوستام و هم کلاسیهام روم نظر داشتن ولی بهشون رو نمیدادم . درسم هم خوب بود و جزو شاگرد اولای کلاس بودم . ی هم کلاسی داشتم به اسم رضا که تازه اولین سالی بود ک با هم همکلاس شده بودیم . هم محلی هم بودیم ولی زیاد با هم صمیمی نبودیم . هر وقت من و میدید میومد بهم میچسبید و صحبت میکرد ولی زیاد باهاش حال نمیکردم و محلش نمیزاشتم و میرفتم پیش دوستای خودم . خلاصه تو محله فوتبال بازی میکردیم اونم میومد و کم کم با هم صمیمی تر شدیم . بعضی روزا هم چند نفری میرفتیم خونشون و پلی استیشن بازی میکردیم . خلاصه بعد از چند ماه خیلی صمیمی شدیم و هر روز با هم بودیم . ی هم محلی داشتیم به اسم امیر که کونی بود و اکثر هم محلی هامون اونو کرده بودن . ی روز رضا اومد گفت که دیروز امیر و به بهانه بازی بردم خونه و ترتیبشو دادم . گفت که دفعه بعد با هم بریم و بکنیمش ولی من اصلا تو فاز این کارا نبودم و تا اون موقع هم با کسی ارتباطی نداشتم ولی‌ واسه اینکه کم نیارم گفتم باشه . دیگه کم کم بحث های سکسی میکردیم و با هم فیلم سوپر نگاه کردیم و نقشه میکشیدیم که ترتیب امیرو بدیم . راستش خیلی دوست داشتم واسه اولین بار این حسو تجربه کنم و خیال بافی میکردم و منتظر بودم ک ی روز رضا ردیفش کنه . خلاصه چند وقت گذشت و خبری نشد و رضا هم میگفت فعلا نتونسته راضیش کنه . ما هم فعلا منتظر مونده بودیم که رضا گفت اگه دوست داری میتونیم با هم حال کنیم . گفتم چطوری؟ گفت اگه پایه ای ی روز دوتایی بریم خونمون و ی بار‌تو منو بکن یه بارم من تو رو . ی مقدار سرخ شدم و گفتم نه بی خیال شو . اما اون گفت که خیلی حال میده و قرار نیست کسی بفهمه که آبرمون بره بین خودمون میمونه و هر وقت هم بخوایم میتونیم با هم حال کنیم ولی من بازم گفتم نه .خلاصه گذشت و تو این مدت دیگه از این حرفا نمیزدیم ولی من بعضی وقت ها به حرفاش فکر میکردم و یه شیطنتی درونم بود . ی روز با بچه ها جمع شدیم که شب بریم استخر و رضا هم بود . داخل استخر که مایو پوشیده بودیم میدیدم که رضا زیر چشمی هی منو نگه میکنه . اخه تعریف از خود نباشه بدن سفید و کم‌مویی دارم و کون رو فرمی هم دارم که با اون مایو هم که خیس شده بود جذب کونم بود و خیلیا نگام میکردن . خلاصه داخل استخر بودیم که رضا خودشو از پشت به من چسبوند و به بهانه شوخی کیرم و گرفت و گفت که چه کیر ناز و کوچیکی داری . منم خندیدم . بعدش گفت که کیرشو بگیرم و ببینم چقدر گندست . خجالت میکشیدم ولی دستمو بردم که کیرشو بگیرم دیدم که مایوشو آورده پایین و کیرش کاملا شق شده . دستمو کشیدم و گفتم برو اونور مایوتو چرا کندی ولی دستمو گرفت و گذاشت رو کیرش و نگه داشت گفت یکم عقب جلو کن تو رو خدا . منم دستمو حلقه کردم و چند بار عقب جلو کردم و دستمو کشیدم و گفتم عیبه شلوغه میبینن .بعد اون شب حس عجیبی درونم به وجود اومد و همیشه فیلم های گی از تو سایت ها میدیدم . رضا هم هر روز صحبت های سکسی باهام میکرد و رو مخ من کار میکرد . دیگه فهمیده بودم که رضا ی فکرایی تو سرشه و میخواد مخ منو بزنه . حقیقتش هم خوشم اومده بود شبی نبود که من با فیلمای گی جق نزنم . بعد مدتی حتی انگشت کردن خودم هم شروع کردم و از لوله خودکار گرفته تا خیار و … تو کونم میکردم و جق میزدم . بعضی وقت ها هم به این فکر میکردم که رضا داره من و میکنه و خیال بافی میکردم ولی میترسیدم چون هم محلی بودیم و میترسیدم آبروم تو کل محل بره و بی خیالش میشدم .خلاصه گذشت تا اینکه موقع امتحانات خرداد شد . چون من درسم خوب بود رضا بهم گفت که واسه امتحانا کمکش کنم و منم هر سوالی داشت جواب میدادم. نوبت امتحان ریاضی شد که رضا گفت هیچی بلد نیستمو تو رو خدا ی روز بیا خونمون و هر اشکالی که داشتم رفع کنیم منم قبول کردم .خلاصه رفتم خونشون و کسی خونشون نبود و نشستیم پای درس . نیم ساعت که درس خوندیم رضا گفت گرمشه و تی شرتشو کند به منم گفت تو هم بکن گرمه . منم واقعا گرمم بود و تی شرت و کندم . کم کم رضا بحث و شروع کرد و گفت که تا حالا سکس کردی ؟ گفتم نه گفت دوس داری سکس کنی؟ گفتم کیه ک دوست نداشته باشه گفت تاحالا دوست داشتی کون بدی؟ گفتم وا این حرفا چیه ( فهمیده بودم که ی فکرایی تو سرشه) گفت من دوست دارم هم بدم هم بکنم گفتم حالا بی خیال اومدیم درس بخونیم ولی اون بی خیال نمیشد و گفت بیا حال کنیم هم تو منو بکن هم من تو رو.گفتم بی خیال شو وگرنه از اینجا میرم که دیدم گفت یا قبول میکنی یا بزور میکنمتمنم گفتم خفه شو بهش چند تا فحش دادم و بلند شدم که برم رفت در و بست و قفل کرد و کلیدشو کرد تو جیبش .قلبم تند تند میزد و ترسیده بودم و گفتم که بی خیال شه ولی اون انگار نه انگار . یواش اومد سمتمو منم کم کم رفتم گوشه ی اتاق . دو دستامو محکم گرفت و یکم زور زدیم ولی اون هم هیکلش نسبت به من درشت تر بود هم زورش بیشتر بود . خلاصه بعد کمی زور زدن کم کم منو چسبوند به دیوار و دستمامو گرفته بود و شروع کرد به بوسیدن من . گردن و لبمو میبوسید منم هر چی تقلا میکردم نمیشد . بعد چند دقیقه هم خسته شده بودم هم حقیقتش خوشم اومده بود و اونم هی قربون صدقم میرفت که عشق منی و خیلی دوست دارم و واست میمیرم و … بعدش منو خوابوند رو زمین و منم دیگه زیاد زور نمیزدم و به شکم خوابیدم رو زمین و اونم افتاد روم . کیرش و مطابق کونم کرد و سفتی کیرشو از رو شلوار حس میکردم و دم گوشم میگفت دیوونتم و گردن و لپامو میبوسید . منم دیگه واقعا خوشم اومده بود از این که زیر اونم . چند دقیقه روم موند و از رو شلوار کمر میزد . بعدش بلند شد و شلوار و شرتمو با هم کشید بیرون . منم یکم مقاومت کردم و نزاشتم از پاهام در بیاره که ی موقع شک نکنه که خوشم اومده . خلاصه هر طوری ک شد شلوار و شرتو از پام درآورد و شلوار و شورت خودش هم کند و دوباره افتاد روم . کیرش نسبتا بزرگ بود و ۱۶ سانتی میشد و کلفتم بود تقریبا . کیرشو گذاشت لاپامو و بازم گردن و شونه هام و لبامو میبوسید . گفتم رضا بی خیال شو من و تو رفیقیم اونم گفت رفاقت واسه این روزاس دیگه .بعدش کیرم و گرفت و یکم باهاش بازی کرد . وای رو ابرا بودم دوست داشتم واسه همیشه زیرش بمونم . بعدش اگنشتشو خیس کرد و شروع کرد به انگشت کردن من . چون ی مدت بود که خیار و … تو کونم میکردم راحت دو تا انگشتش تو کونم جا میشد ولی من هی ناله میکردم و تکون میخورم و دست و پا میزدم میگفتم نکن که شک نکنه.بعد چند دقیقه انگشت کردن بلند شد و موهامو گرفت و کشیدو سرمو آورد سمت کیرش . خواست که تو دهنم بزاره دهنمو بستم اونم هی فشار داد و چند تا چک زد که دهنمو باز کردمو کیرشو تا ته کرد تو حلقم و عقب جلو میکرد و تا عق میزم میاورد بیرون .خلاصه بعد اینکه حسابی کیرش خیس شد منو ب شکم خوابوند و ی تف انداخت رو سوراخمو کیرشو ی مقدار بالا پایین کرد و فرستاد داخل کونم . ی لحظه کل بدنم سر شد تا حالا چیزی ب اون کلفتی تو کونم نرفته بود و التماس کردم که دربیاره . اونم میگفت تحمل کن عشقم یکم دیگه دردش کم تر میشه دیگه داشت اشکم در میومد . خلاصه انقد گفتم که درآورد و ی نفسی کشیدم و بعدش حسابی کیرش و سوراخمو تف مالی کرد و بازم کرد داخل کونم . این بار آروم آروم تا ته فرو کرد و دیگه درنیاورد و بی حرکت موند . فقط سرمو دو دستی گرفته بود و میچرخوند سمت خودشو لپامو و لب و گردنمو میبوسید . خیلی حس خوبی بود کامل در اختیارش بودم . بعد ی دقیقه آروم شروع کرد به عقب جلو کردن . هنوز درد زیادی داشتم ولی داشتم زیرش حال میکردم . حدود ی ربع منو تو همون حالت گایید که گرمای عجیبی تو کونم احساس کردم . اونم دیگه تلمبه هاش قطع شده بود روم افتاده بود و کاری نمیکرد . فهمیدم که آبش اومده . نزدیک دو دقیقه تو همون حالت بودیم نه اون حرف میزد نه من . خلاصه بعدش از روم بلند شد و ازم تشکر کرد و قربون صدقم رفت و گفت که ی بار دیگه میخوام بکنمت . منم که بدم نمیومد ولی گفتم تو رو خدا نه و بی خیال شو ولی اون خیلی حشری بود . در و باز کرد دستمو گرفت و رفتیم تو اتاق مامان و باباش که تخت داشت . من و انداخت رو تخت و کیرش و کرد تو دهنم . منم دیگه مقاومت نمیکردم . یکم که دهنمو گایید کیرش راست شد دوباره . جفت پاهامو گذاشت رو شونشو شروع کرد ب کردن من . چشامو بسته بودم . درد و ِلذت همزمان واسم خوشایند بود . با عشوه هم اه و ناله میکردم که بیشتر تحریکش میکرد . میگفت دیوونم کردی خیلی خوبی از دخترا هم بهتری . بعدش من و جا ب جا کرد و داگی وایسادم . کرد داخل کونم و تند تند کمر میزد . خیلی حال میکردم و کیرمم راست شده بود . بعدش دوباره اومد رو کونم نشست و منو گایید . آبش که داشت میومد در آورد و گرفت سمت صورتمو همشو رو لب و صورتم ریخت . چشامو بسته بودم رو پلک هام هم آبش ریخته بود . کیرشو کرد دهنم گفت کیرمو تمیزش کن منم این بار کیرشو ی مقدار ساک زدم و تمیزش کردم .خلاصه بعدش رفتم دسشویی و خودمو شستم و اومدم لباسامو پوشیدم . رضا هی ازم معذرت خواهی میکرد و قربون صدقم میرفت و میگفت خیالت راحت بین خودمون میمونه منم جوابشو نمیدادم . خلاصه رفتم و بعد اون روز دیگه زیاد محلش نمیزاشتم ولی اون انقد سیریش بود که از دلم درآورد و منم که بدم نیومده بود از اون اتفاق بخشیدمش . دیگه رضا خیلی هوای منو داشت و بعد اون روز هم یکی دو بار به بهانه های مختلف من و کشوند خونشون و بازم من و ب زور کرد .دیگه اونم فهمیده بود من خوشم اومده و بیشتر اصرار میکرد منم از خدا خواسته میرفتم و بهش میدادم . دیگه سکسامون رویایی تر شده بود و روز ب روز بیشتر حال میکردیم . رضا هم به کسی چیزی نمیگفت و رابطمون پایدار مونده بود تا مدت زیادی . دیگه بعدش رضا رفت سربازی و بعد خدمت هم ازدواج کرد و زیاد همو نمیدیدم . منم ک دیگه عادت کرده بودم با چند نفر تو این مدت در ارتباط بودم و هستم . اگه خوشتون اومد بگید که رابطه های دیگمو بگم واستوننوشته: mehran

63