سلام من با اسم مستعار احمد هستم سال ۹۲ دانشجوی ارشد بودم که ۳۲ سالم بود راستش دوست دختر به این شکل که تو داستاهاست نداشتم و رابطه سکس با کسی نداشتم. متاهل بودم و خودم گرم مزاج و متاسفانه خانومم کاملا سرد مزاج. که مشکل اکثر زن و شوهرا توجه نکردن به همین موضوع مهمه. خلاصه همیشه از لحاظ روحی خراب و دنبال یه هم صحبت برای تخلیه روانم بودم اونم بدون اراده. از لحاظ روانشناسی گفتم. تو دانشگاه خیلی درس میخوندم و کنفرانس خیلی خوبی دادم که کل کلاس برام دست زدن. چند روز بعد دختری به نام شیلا اومد پیشم و گفت برای کنفرانس دادن راهنماییم کن. و ارتباط ما شروع شد. خلاصه سر صحبتها باز شد و چون معمولا مسیر رفت و برگشت دانشگاه باهم بودیم رفیق شدیم و ناهار و کل وقت خالیمون مال هم شد. اونم خوش اندام سبزه و بسیار گرم مزاج و هم سن خودم بود. و درددلش شروع شد که نامزدی داشت و ولش کرد و پدرش ازدواج مجدد و…یه روز لب ساحل تو ماشین ازش خواستم دستش رو بگیرم و ببوسمش اخه حس میکردم و میدیدم خیلی بهم علاقه مند شده. چون همش میگفت آرزوم شوهری چون شما داشته باشم. بعد از بوسیدن اون روز خیلی علاقمند شد جوری که تلفنم و دانشگاهم کلا با من بود و تابلو. بهش میگفتم من متاهل هستم خونه که میرم زنگ نزن اما فایده نداشت منم ظهرا میذاشتم لیست سیاه تا فردا. خلاصه تو ماشین دیگه یواش یواش سینه و لب و گردنش رو میخوردم و پایینش رو هم لمس میکردم و تا ابش نمیومد ولش نمیکردم. یه روز کنار دانشگاه پرده جلو ماشین کشیدم و بقیه شیشه ماشین هم که دودی کامل بود برام شروع به ساک زدن کرد تا منم ارضا شدم. البته هم شیلا میترسید و هم خودم. گذشت تا اینکه چند روزی مجرد شدم و شیلا رو خبر دادم. اونم از خدا خواسته به خانواده اش گفت میرم دانشگاه. یه نکته اونم اینکه تو این مدت یه روز زد زیر گریه که نامزدش با اسرار زیاد از پشت منو چند باری کرد و خیلی گریه میکردمو ازش متنفرم که سو استفاده کرد و با اینکه من درد میکشیدم ولم نمیکرد و محکم تر میکرد… خلاصه رفتم دنبالش و اومدیم خونه. وارد خونه شدیم و بغلش کردم و کلی سرپایی لبش رو بوسیدمو خوردم. لباسهای بیرونیش رو با احترام ازش گرفتم و گفتم راحت باش با اینکه چند مدتی بود با هم بودیم اما خجالت مبکشید پیشم لباس راحتی بپوشه. رو مبل نشسنیم و شربت پذیرایی کردم. و راستش داشتم آتیش میگرفتم نشتم کنارش باز شروع به خوردن لب کردم . در ضمن من سینه ام تقریباً پر مو و اندامم ورزشکاریه.چون رکابی تنم بود و نما داشت بهم گفت میشه خواهش کنم رکابی رو در بیاری؟ منم که تقریبا خودم میخواستم کامل لخت بشم البته ارام ارام. در هر صورت رکابی که در اوردم بالاتنه شیلا رو هم لخت کردم و گرفتمش تو بغل که نفس نفس میزد گفت خواهشا بخواب رو زمین و اومد روم خوابید و اجازه نداد حرف بزنم گفت خواهشا سکوت کن و چند دقیقه ای اونم ساکت خوابید و دست روی سینم میکشت و نفس بدی میزد منم به احترام کاری نکردم و البته متعجب از این حرکتش. تا اینکه خودش اروم شد و بلندش کردم گفتم من تحمل ندارم میشه کامل لخت بشیم. پذیرفت و لخت شدیم و جلوی اینه بزرگ بغلش کردم و کلی خجالت میکشید میگفت احمد باورم نمیشه الان تو بغلتم آرزوم همچین روزی بود…خدایش اگه میدونستم رابطه سکس از پشت رو دوست نداره به همون قناعت میکردم و …اما اتش رو در وجودش میدیم رو چهار دست و پا نشست و من برای اولین بار میخواستم از پشت بکنم. برای همین ناشی بازی دراوردم و یک مرتبه تا ته کردم تو کونش و جیغ بلندی زد و پرید و کلی دردش گرفت. معذرت خواهی کردم و گفت اشکال نداره و اروم آروم کردم تو تا روون شد و بعدش با شدت تمام میزدم اولین بارم بود مزه سکس رو چشیدم اونم بعد از سه سال ازدواج. خواهشا تو ازدواجتون به موضوع سرد و گرم بودم مزاج خیلی اهمیت بدین. اولین بارم بود میدیدم زن هم اینقدر داد و هوار میکنه و نعره میزنه فکر میکردم فیلمهای سکس فقط بازی و نقشه هر چند نقش بازی میکنن اما واقعا تو هیچ فیلمی مثل شیلا ندیدم. اولین بار بود میدیدم زن ارضاء میشه. اولین بار بود با داد و صدای همبسترم که میگفت پارم کن جرم بده چه کیر کلفتی این کیر مال منه و … به شدت حشری میشدم و مثل خرس بهش ضربه میزدم و خدایی هم جرش دادم. یعنی وقتی رفت دستشویی اومد بیرون و خندید گفت احمد جان ممنون که جرم دادی و با خنده نشونم داد که کونش زخم شده بود. مگه تا چقدر باید حشری باشی که از پاره شدنت لذت ببری؟سه سال تمام نفهمیدم سکس چی بود.حدود ربع ساعت بعدش دوباره شروع کرد و باز سرپایی جلو اینه خم شد و گفت بکن جلو اینه اونم سرپایی یه تجربه خاص بود شیلا دستاش روی زانوش بود و سینه قشنگ و صفتش به سمت پایین و موهاش اویزون و اون کون قمبلیش که وحشتناک دوست داشتنی و برامدگی کونش فوقالعاده بود دیوانم میکرد( همیشه سکس خشن رو دوست داشتم) چنان محکم میزدم و خودش هم داد میزد که صدای شلپ شلپش تا هفت اسمون میرفت و ترسم از شنیدن سرو صدا توسط همسایه زیاد بود اما چون میدونستم کارمندهستن و همچنین شهوتم زیاد بود که گفتم به درک…وقتی مینویسم ارزو میکنم یکبار دیگه برکردم اون روزا.خلاصه کردن فوقالعاده ای بود. بعد از هر بار کردن من که عادت دارم فوری چند دقیقه ای میخوابم اونم تو بغلم منو نوازش میکرد و تو خواب با آلتم بازی میکرد که هنوز بیدار نشده التم بلند میشد و بیدار میشدم امان نمیداد و شروع میکرد و خدایی وقتی حالو هواشو میدیدم در حد انفجار میرسیدم و دوباره شروع به کردنش کردم و تا ساعت دو که دانشگاه کلاس داشتم چهار بار کردمش اونم منی که اکثر اوقات ماهی یک بار اونم …البته بگم ماهی یکبار شریک زندگیم میخواست و مقصر هم نبود چون مزاجش بیشتر از این نیار نداشت و اگه بیشتر میخواست آسیب میدید. اینحا بود که متأسفانه من پذیرفتم خودم اسیب ببینم و کارم جق زدن بود. بازم خواهشا به این مزاج لعنتی توجه کنیدبعد خوردن ناهاری که از بیرون گرفته بودم و اماده شدن برای دانشگاه بودیم گفت یه چیز خیلی مهمی بود و اگه بگم ناراحت میشی به خاطر امروز . اما بعدا میگم هر چی اسرار کردم نگفت اما فکرم برای اوپن بودنش رفت و چون میدونستم ازدواج نکرده ترسیدم بگم در مورد جلو هست و ناراحت بشه و توهین بدونه سکوت کردم چون همش میگفت غیر از چند باری که با نامزد نامردم بودم هیچ وقت فکر نمیکردم همچین ارتباطی بگیرم . خلاصه دانشگاه هم رفتیم و پیام میداد گلوم درد میکنه از بس داد زدم و نمیتونم بشینم چون خیلی پشتم درد میکنه. و هزاران پیام قربون صدقه ام میرفت. خدایی ناراحت بودم از خیانتی که کرده بودم اما واقعا زندگی بهم سخت میگذشت و وحشتناک بود اینو گفتم بدونیت مثل خیلی از داستانها تخیلی نیست و خیلی وقت پیش میخواستم این داستان رو برای مجردا بفرستم که بدونن مهمترین اصل در ازدواج همینه اما توجه بهش نمیشه و بیشتر طلاقها علت همینه.ببخشید سرتون درد اوردم اگه کامنتها مثبت بود شاید ادامه داستانها و بلاهایی که سرم اومد رو براتون تعریف کنم.اگه نوشتار زیبایی نداشتم ببخشیدنوشته: احمد
88