از یجایی شروع کردم به کون دادن به نیما و پسر خالش

...قسمت قبلفردای اون روز (جمعه )از طبق روال چند ماه از نیما خبری نبودچون شنبه ها زبان داشتیم ، به همین خاطر جمعه ها خیلی کم همو میدیدیمگذشت تا شنبه صبح رفتم در خونه نیما که با هم بریم مدرسهداخل راه سر حرف باز کردگفت پویا پریروز بهت حال داد هامن گفتم ول کن الان وقت این حرف هاستنیما گفت واسه چیگفتم زبان خوندینیما گفت یخورده خوندم ، اما به دلم افتاده امروز املا کنسلگفتم خیلی خوش خیالی ها بشین تا املا نگیره ، منم که هرچی خوندم ، بیشتر یادم میرفتنیما گفت په پی کتک به تنت بمالگفتم دفعه قبل که زد تا چند روز دستم ورم داشتنیما خندید گفت نمی دونم چرا زبان تو انقدر ضعیف(((((دوساعت اول زبان داشتیم با دو ساعت آخرروزایی که املا میخواست بگیره دوساعت اول املا میگرفت درس میداد‌تایم وسط بیکار بود برگه هارو تصیح میکرد برای دوساعت آخر))))سر کلاس بودیم ، نیم ساعت از زنگ‌ گذشته بود خبری از معلم نبود اما همه از ترس سر تو کتاب مشغول خوندن بودن از دیوار صدا در میومد از بچه ها نهمنم از استرس داشتم میمردم همش داشتم میخوندماما نیما اذیت میکرد منوهی بهم میگفت جمع کن چقدر می خونیمعلم نمیاد ، اگه میخواست بیاد تا الان میومدمن گوش نمی دادم داشتم میخوندم نیما هم که حوصلش سر رفت سرشو گذاشت رو میز خوابیدنیم ساعت مونده بود به زنگ اما هنوز خبری نبود از معلم که یواش یواش همه فکر کردن دیگه تموم معلم نمیاد ، کلاس یواش یواش رفت سمت شلوغ شدن منم که استرسم کمتر شده بود به خیال اینکه انگاری واقعا معلم نمیخواد بیاد کتاب بستمبا نیما حرف میزدمنیما خندید گفت چی شد داشتی میخوندیخندیدم گفتم انگار همین که تو گفتی شدنیما گفت به حرف من اطمینان کن اقا نیما یه چیزی میگه نباید شک کنییه ربع مونده بود زنگ که معلم آمد اول بسم الله اون چند نفر که سرپاه بود ، چک و لگدی کردبعدش گفت سریع برگه آماده کنید حداقل املا بگیرماینو که گفت دلم هوری ریختبالاخره املاء گرفت ، گند زدمزنگ که خورد داخل حیاط نیما پکر شده بود گفتم چی شده نیماگفت گند زدمخندیدم گفت پس با هم کتک خوردیم امروزگفت اره منم باید پی بمالم بدنم ، فکر کنم …زنگ آخر بود استرس کل بدنم گرفته بودنیما یه پلاستیک گرفته بود دست اش از کنار آبخوری داشت قندیل یخ جمع میکرد که بعد کتک خوردن بگیره داخل دستشاصلا دلم نمی خواست زنگ بخورهکه زنگ انگاری زودترم خورداینبار معلمه دیر نکرد اول ساعت امداول برگه های املا گذاشت رو میز بعد ش شلنگ در آورد گذاشت رو برگه هاگفت نمره هر که که میخونم زیر ۱۲ بود بیاد بیروناسامی چند نفر خوند بالا دوازده شده بودن بعدش اسم نیما خوند نگاه نیما کردم استرس تو چشاش موج میزدکه گفت ۱۳ شده ، نیما خیالش راحت شدبرگه بعدی اسم منو خوند ، قلبم داشت از دهنم میزد بیرون که گفت آفرین نمره خوبی گرفتی ۹ شدی بیا بیرونپاشدم رفتم پایین کلاسگفت چرا درس نمیخونیقسم خوردم که میخونم ، اما یادم میره همه اشبرگشت گفت دست بگیر بالا تا کاری کنم هیچی یادت نرهمنم دستم گرفتم بالا امد که بزنه دستم کشیدم چندمرتبه بعدی بازم دستم کشیدم موقع زدنکه اعصابش خورد شد محکم با شلنگ کوبید رو سینمگفت این دفعه دست بکشی کل بدنت سیاه کبود میکنممنم از ترس دستم هرجوری شد نکشیدموقتی زد ، دستم کلن از زور درد بی حس شد دستم گرفتم کهدردش آروم بشه یخوردهکه دیدم داد زد گفت زود باش میخوام درسم بدمدستودستتو بگیر بالا دوباره دستم گرفتم بالا که باز موقع زدن دستم کشیدمکه اعصابش خورد شد از مچ دستم محکم گرفت محکم با شلنگ میکوبید رو کونم و فحش میداد بهمنمی دونم چند بار زد روی کونم اماکل کلاس ساکت بود از ترسدوباره گفت دست بگیر منم ناچار دستم گرفتم که باز محکم زد جوری که شلنگ از دست اش در آمدبار سوم هم باز محکم زدآخرش گفت گمشو بتمرگ موقع نشستن هم محکم کوبید با شلنگ‌زد رو کونممنم نشستم دستم محکم گرفته که از دردش شاید کمتر بشهنیما صدا میزد یواش اما من از زور درد توجه نمی کردم بهش که دیدم پلاستیکی که از قندیل ها یخ پر کرده بود داد بهم گفت بگیر داخل دستت که دردش کمتر شه ، ورم نکنهمنم گرفتم ازش انقدر داخل دستم نگه داشتم تا یخ ها آب شدن تقریبااون تایم فقط مشغول کتک زدن بو اکثر بچه ها زیر ۱۲ بودنزنگ که خوردرا افتادیم که بیاییم نیما داخل مسیر گفتکسکش بد میزنهگفتم قندیل هایی که دادی نزاشت دستم باد کنهوگرنه الان دستم مثل بادکنک شده بودنیما گفت وقتی من یچیزی میگم یا یکاری مکنم یه دلیلی دارهگفتم اره پیشگویی صبح ات دیدمنیما خندید گفت اون دیگه شانس بودوقتی رسیدم خونه ، رفتم داخل اتاق که شلوارم عوض کنم از داخل آینه کمد چشم افتاد به جا شلنگ ها روی کونم که کبود شده بودیکی هم کوبیده بود رو سینم که نوک سینم گرفته بود که خیلی درد میکرد لباسم عوض کردم واسه ناهار نرفتم پایین گرفتم خوابیدمکه نزدیک ساعت چهار بودمامانم صدام کرد ، بهم گفت نیما دم در کارت داره رفتم دم دربا نیما دوباره امدم بالانیما گفت چی میکردیگفتم خواب بودم الان تازه بیدار شدمگفتم تو چی میکردیگفت من حوصلم سر رفت از تنهایی امدم pes بازی کنیم باهمگفتم پس کامپیوتر روشن کنم ، بازی کنیماما فکر نکنم بتونم بازی کنم دستم درد میکنهنیما خندید گفت اوه یادم نبودمگه یخ هارو گرفتی دستت خوب نشدگفتم نه بابااستخون ها دستم درد میکنه انقدر محکم زدنیما گفت مادر جنده عقدیهیه دست بازی‌کردیم که دیدم دسته بازی اصلا نمی تونم داخل دستم بگیرمگفتم نیما خودت تکی بازی کن من دستم درد میکنهنیما گفت : تا چند روز همین جور درد میکنه ،گفتم نمی دونم ، راستی یه چیزی بهت نشون بدمپاشدمشلوار و شرتم کشیدم پاییننیما خندید گفت کیرت میخوای نشون بدی اینو که هر چند روز یبار میبینمپشتم کردم بهشنیما چشمش افتاد به جای کبودی هاگفت اوه اوهترکونده کونت ها دست اش آورد جای شلنگ هارو لمس کردگفتم دست نزدن میسوزه به زور میشینمامد شلوارم بکشم بالانیما گفت یه لحظه نکش بالا شلوارتگفتم واسه چیدیدد دوباره دست زد روی جای شلنگ هاگفتم درد میکنه دست نزننیما دست انداخت بین کونم باز کردکه جای شلنگ ها یه درد بدی گرفتاز زور در پریدم جلوگفتم چی میکنی ، شلوارم کشیدم بالاگفت کونت اینجوری دیدم کیرم بلند شدخندیدم گفتم دارم نشونت میدم همدردی کنیکیرت بلند میشهنشستم سر صندلینیما گفت یبار یه فیلم سوپر دیدیم مرده با شلاق میزد رو کونه زنه ، الان کونت دیدم یاد اون فیلم افتادگفتم اون فیلم بابا واقعی نیست کهگفت نه واقعا کون کبود شده بود بعدش مرده از پشت ترتیب زنه رو دادگفتم الان میخوای ادامه اون فیلم تو روی من اجرا کنینیما زد زیر خنده : گفت اگه بزاریگفتم : کونم درد میکنه بیخیال شونیما گفت : پویا بیا دیگه ابم زود میارمگفتم : نه نمیشهنیما کیرش از داخل شلوار در آوردگفت : پویانگاهم افتاد به کیرشخندم گرفتدست انداخت گردنمگفت قبولگفتم نیما ول کن دیگهدیدم نیما ول کن نیستگفتم میخوای برات ساک بزنمنیما گفت من سوراخ کونت میخوامخندیدم گفتم متاسفانه موجود نیستنیما گفت پس باشه ساک بزنیخورده کونش فاصله داد از روی صندلی شلوارشو بیشتر کشید پایینگفت بکن دهنتمنم کیرش با دستم گرفتم کیرش کردم دهنمدستم کشیدمسرم بالا پایین میکردمنیما هم کمرش میداد بالا ، یا کمرش بالا پایین میکردهی میگفت آ روم همش کیرم واس تومنم نوک کیرش با زبونم بازی میدادمکه نیما‌گفت پویا تو حلقی میزنیکیرش از دهنم در آوردم گفتم تو حلقی چجوریهگفت تا آخر کیر داخل تا نفست بند بیادگفت اونجور حالم بهم میخورهگفت حالت بد شد نکنکیرش تا آخر کردم دهنم آب دهنم روانه شده بودنیما گفت آیی ، چه حال میدهدست اش گذاشت رو سرم ، کمرش میداد بالاکه داشت حالم بد میشدسرم اوردم بالا گفتم نکننیما دست اش برداشتممن دوباره کیرش تا آخر کردم دهنمچند بار این کار کردمنیما گفت سرت بلند کن میخوام پاشممن سرم بلند کردم نیما سرپاشددوباره کیرش کردم دهنم شروع کردم واسش ساک‌ زدننیما گفت پویا ابم نزدیک بیادبرزیم دهنتسرم کشیدم گفتم نه حالم بد میشهنیما گفت قورت نده بعدش توف کنبعد کیرش گرفت واسه خودش جق زدنمن نو کیرش کرده بودم دهنمنیما گفت آمد آمدآبش ریخت داخل دهنم ، باز دهنم‌کلن گس شدنیما که آبش خالی کرد دهنم نشست رو صندلیدهنم بسته بودم نیما گفت پویا دهنت باز کندهنم باز کردنیما داخل دهنم نگاه کردخندید گفت قورت اش بده من که نمی تونستم تحمل کنمآب کیر توف کردم کف دستم بعد با دستمال پاکش کردمنیما گفت چرا نخوردی اشگفتم بدم میادگفت مگه چه مزه ای آب کیرگفتم دهن گس میکنه یخورده مزه شوری میدهنیما کیرشو با دستمال پاک کرد شلوارش کشید بالامنم دیدم مزه آب کیر از دهنم نمیره پاشدمرفتم پایین دهنم شستم بعدش برگشتم بالا…دو هفته بعد از اون قضیه جمعه بعد از ظهر بود یادمه صبح اشم باز املا زبان داشتیمداخل اتاقم کتاب گرفتم بودم دستم داشتم املا میخوندمکه مادرم صدا زد پویا ، نیما دوست ات کارت دارهکتاب زبان دستم بود که رفتم دم درنیما منو که دید گفت پویا داشتی زبان میخوندیگفتم ارهتو خوندینیما گفت بیخیال زبانسراش آورد بیخ گوشم گفت رضا آمده میاییاسترس فردا تو وجودم بود که یه استرس دیگه هم بدنم گرکردمجا خوردمدلم میخواست برم اما ترس فردا هم تو وجودم بودنیما که دید م ن م ن میکنمگفت پویا بیا دیگه ، بعدش میایی زبان میخونیراضی شدم رفتم کتاب گذاشتم روی پله ها بعدش رفتم دستشویی خودم تمیز کردمبعدش رفتم پیش نیما ،نیما گفت : الان چه حسی داری که میخواد کونت حسابی گاییده شدهزدم پهلوش ، خندیدم گفتم حرف مفت نزننیما گفت رضا امد خالم پیاده کرد منو که دید صدام کردمدر گوشم گفت به دوستت میگی بیادگفتم واقعا اینبار خودش گفتگفت آره که خودش گفتالانم دست به کیر منتظرتهچند متر که رفتیم مغازه مادر نیما دیدم بسته استگفتم نیما : مامانت که مغازه نیستگفت خونه استگفتم چی الان کجا میخوایم بریم پسگفت خرپشتهوایسادم گفتم نیما بیخیال من نمیامنیما گفت پشیمون شدیبیا دیگهافتادم راه گفتم آخه داخل خرپشتهنیما گفت آره تنوع هم میشهرسیدیم در خونه نیما کلید انداخت در آروم باز کرد با هم رفتیم داخل در اروم بست آروم از پله ها رفتیم بالا از جلو در پذیرایی رد شدیم صدا خالش و مامانش میومد قشنگرفتیم بالا از پله ها که رضا نشسته بود سر پله ها داشت با گوشی ور میرفتمارو که دید گوشیش خاموش کردیه لبخند رو صورتش پیدا شد گفت به بهپاشد سر پانیما گفت من سر پله ها مراقبم کسی نیادداشت از پله ها میرفت پایین که در پذیرایی نگاه کنهرضا صداش کرد نیما میتونی بری خونه کرم بیاری واسموننیما خندید گفت با توف کارت راه بنداز دیگه حالترضا گفت برو دیگهنیما بدون حرف رفت پایینمن و رضا تنها شدیمرضا برای اینکه سر قضییه باز کنه سریع رفت سراغ اصل مطلب دست کرد کیرش از داخل شلوارش در اوردکیرش شل بودنگاه رضا کردم گفتم این که خوابگفت بمالش تا واست راست بشهمن شروع کردم مالیدنرو زانو شدم کیرش کردم دهنماه رضا بلند شدرضا یه کاپشن تنش بود تز جنس پلاستیک بود صداش رو مخ بودکیرش از دهنم در آوردم گفتم میشه کپشن تو در بیاریرضا خندش گرفت گفت واسه چیگفتم صداش رو مخمکه رضا زیپ کاپشن کشید پایین در آوردگفت بفرما اینم از اینمن دوباره شروع کردم کیرش خوردنکیرش نیمه راست شده بود تو دهنم که سر کله نیما پیدا شدامد کرم داد به رضا خم شد در گوشم گفت خوشمزه استبعدش رفت پایینرضا بهش گفت نیما ۱۰ دقیقه سر پله ها مراقب باش کسی نیاد بالا تا کارمون تموم شههی نیا بالانیما گفت باشه رفت پایینکیر رضا که حسابی راست شد بهم گفت که چهار دست پا شم من رو زمین چهار دست پاشد که رضا شلوارم یخورده داد پایینبین کونم باز کرد گفت جون قربون کونت برمدر کرم باز کرد یخورده با انگشت برداشت سوراخم چرب کردبو کرم کل اونجا گرفتکرم داشت میمالید روی سوراخم که انگشت اش تا نصفه فرستاد داخلبا فشار دوم کامل کرد داخلوقتی انگشت اش در آورد بین کونم باز کردیه توف انداخت رو سوراخم دو تا انگشت اش کرد داخل از من خواست که با دستم بین کونم باز کنممنم سرم گذاشتم رو زمین بین کونم باز کردم که دیدم رضا کاپشن اش انداخت رو زمینگفت بزار زیر سرت من گذاشتم باز بین کونم باز کردمرضا هم سریع انگشت اش عقب جلو میکردمنم رو هوا بودن ، چشمم بسته بودم کونم سپرده بودم بهشتنها بدی که سوز هوا بود که از بین آجر ها میومد داخلرضا دو تا انگشت های یه دست اش تو کون من بود یه دست اش به کیرش داشت میمالیدرضا انگشت هاش کشید بیرون دوباره کرد داخلچند بار این کار کرد هربار ازم میخواست که بین کونم بیشتر باز کنمدفعه اخر به انگشتاش یکی اضافه کرد سه انگشته افتاد به جون کونمانقدر انگشتم کرد که از کیرم شروع کرد پیش منی آمدنانگشت اش در آورد گفت کونت دیگه آمده اصل کاریهیخوده کرم برداشت باز مالید به سوراخیه توف انداخت به کیرشسر‌کیر مالید گذاشت روی‌کونمداشت با سر کیرش سوراخ کونم میمالید که کیرش اروم کرد داخلیه اهی کشیدمکه دیدم نگه داشت فشار دادنگفت درد داشتگفتم نه کارت بکنکه گفت به روی چشم‌کیرش تا اخر فرستاد داخل بهم گفت میتونی دستتو برداری‌منم که دستام داشت میوفتاد از خستگی از روی کونم برداشتمرضا آروم کیرش بیرون کشیدنکیرش که کامل از کونم در امد خودش بین کونم باز کرد دوبار کرد داخلشروع کرد عقب جلو کردن منم خودم شل کرده بودمکلن قضیه فردا فراموش کرده بودمچشمم بسته بودرضا تلمبه هاشو داشت سریع میکردبه هم گفت کیر من خوبه یا نیمامن که میخواستم حشری تراش کنمگفتم معلوم کیر توگفت کون تو هم حرف ندارهکونی خودمویکمرم محکم‌گرفت بود داشت تلمبه میزدرفته رفته سرعت تلمبه شو بیشتر کردصدا چلپ اونجارو گرفته بود که که کیرش موقع تلمبه زدن کیرش از کونم در آمدمنم بی اختیار شروع کردم گوزیدنرضا خندید بین کونم باز کردگفت جون ، چخبرتمنم دستم گذاشتم رو سوراخ کونم برگشتمخندیدم گفتم دست خودم نیسترضا گفت بابا میدونم موقع کردن باد جمع میشه تو کونتبرگرد کارم کنممنم برگشتم دو باره کیرش کرد داخل اما اینبار گفت بالا تنم بیار بالا رو زانو بشممنم اینکار کردمرضا کیرش تو کونم بود از پشت بقلم کرددر گوشم گفت دوست داری هر روز بیام بکنمتگفتم اره بیاگفت نیما قدر کونت نمی دونه بدبختشروع کرد گردنم خوردنگفت میایی سر پایی حال کنیمگفتم سرپایی !!!گفت آرهکیرش کشید بیرون پاشد سرپابهم گفت پاشومنم پاشدمرفتیم کنار دیواربرم گردوند کیرش گذاشت بین کونم که سر خورد رفت بین پام بادستم کیرش گرفتم گذاشتم روی سوراخماونم کیرش فشار داد کرد داخل دستشو گذاشت بقل کمرم شروع کرد تلمبه زدنمنم تیشرتم دادم یخورده بالایخورده شلوار دادم پایین که شلوارم سر خورد تا زیر زانوم امد پایینرضا کیرش تا آخر فشار داد داخل کونم که احساس کرد آبم داره میاد بعد کیرش کشید بیرون دوباره کرد داخل شروع کرد تلمبه زدنکه سر کله نیما پیدا شدگفت هنوز کارتون با هم تموم نشدهرضا گفت نیما حرف نزن برو پاییننیما گفت کارت بکن من چکارت دارمرضا کیرش نگه داشت داخل کونمگفت نیما چند دقیقه برو پایین دیگهنیما که کم آورد رفت پایینرضا دوباره شروع کرد تلمبه زدنتند شروع کرد کردن منم خودم شل کرده بودمکه دیدم متوقف شد کیرش کشید بیرونگفتم آبت آمدگفت نه توف کرد کف دست اش مالید به کیرش دوباره کرد داخلسوراخ کونم داغ کرده بود زانو هام سر شده به زور سر پا بودمکیرش که میکرد داخل زانو هامو میچسبوندم بهمیه حس داخل پاهام بود که لذت بخش بودکه دیدم رضا زانو هاشو خم کرد دو دسته کمرم گرفته بود تند شروع کرد کردنمن دستم به دیوار بود تعادلم نگه دارم یه دستم پشتم بود که نزارم محکم تر بکنهکه دیدم محسن کیرش محکم فشار داد از پشت بقلم کردناله ام در آمدرضا بودن توجه در گوشم گفت آبم آمدیخورده کیرش نگه داشت داخل کونمبعد آروم در آورد اشسوراخ کونم داغ کرد بود بی حس شده بودنگاهم افتاد به کیر رضا که یخورده از آب کیرش نوک کیرش مونده بودرضا شلوارش کشید بالابهم گفت دمت گرم خیلی حال داد بهمکاپشن برداشت پوشیدمنم خم شدم شلوارم کشیدم بالارضا که از پله ها رفت پایین نیما گفت تموم شد بالاخره کارترضا خندید گفت آرهرضا که رفتدیدم نیما آمد بالا پیش منرفتارش معلوم بود خودشم میخواست بکنهم ن م ن میکردکه گفتم نیما دیگه برم رفتم خونموناول همه رفتم دستشویی داخل حیاط خودم تمیز کردم رفتم که برم اتاق خودم چشمم افتاد به کتاب روی پله ها یادم افتاد باز املای زبان فردا کتاب برداشتمفردا صبح هر چی منتظر بودم نیما بودم نیومد رفتم در خونشون که مادرش گفت حالش خوب نیستآخرش متوجه شدم مسموم شده بود به همین خاطر نیومد بریم مدرسهمن خودم تنها رفتماون روز از زیر کتک خوردن قسر در رفتمنمرم بالا شد تقریبابعد ظهر نیما دیدم معلوم بودم حالش خوب نیستاما بعد چند روز حالش خوب شد…ادامه...نوشته: پویا

212