کفی اش کردم لیز شد ,خوب شد

تابستون پارسال بود تو خونه لش کرده بودی پای گوشی که دوستم حمید که یه بچه مایه دار خفن بود و تو دانشگاه باهاش خیلی اوکی بودم بهم زنگ زد و خواست یه قرار بذاریم و همدیگه رو ببینیم خونشون کرج بود و چون خونه ما تهرانه دیر به دیر همدیگه رو میدیدیم بعد از کلی صحبت قرار شد دو روز بعد تو یه کافه همدیگه رو ببینیم. فردا شبش زنگ زد گفت امیر قرارمون اوکیه و میای؟ گفتم آره بابا هستم گفت خب یه چیزی هست گفتم چی؟ گفت من با یه دختره آشنا شدم چند وقته یکی دوبار همدیگه رو دیدیم الانم تو حرفام که بهش گفتم قراره بیام تهران گفت که میاد منو ببینه و منم چون کار دارم و باید برگردم نمیتونم یه بار بیام پیش تو بعد برم پیش اون بخاطر همین اگه ایراد نداره فردا تو قرارمون اونم بیاد منم گفتم نه بابا چه ناراحتی ای اونم بیاد.روز بعدش تو کافه بودم که حمید اومد بعد از سلام و احوال پرسی گفتم پس دوس دخترت کو گفت داره میاد تو راهه فقط فک کنم داره با ماشین خالش میاد خندیدم گفتم هیچی دیگه پس دوتایی میان گفت آره فک کنم ببخشیدا قرار بود قرارمون دوتایی باشه ولی اینام اضافه شدن گفتم نه بابا ایراد نداره یه نیم ساعت بعد اون دوتام وارد کافه شدن و حمیدو دیدن و اومدن سمت ما حمید معرفیمون کرد بهم بعد نشستیم و شروع کردیم به صحبت و متوجه شدم دختره ۲۲ سالشه و خالش هم ۳۴ سالشه که خالش طلاق گرفته بود و تنها زندگی میکرد و خیلی با خواهر زادش جور بود اسم دختره مهناز بود و اسم خالش سمیرا وقتی ماسکشونو در آوردن دیدم خیلی آرایش داشتن و تیپ های خفن قشنگ پلنگی بودن واسه خودشون و تابلو بود بخاطر پول حمید باهاش رفیق شده با اینکه بار اول بود منو میدیدن اما خیلی گرم و صمیمی بودن یه چند ساعتی باهم بودیم. سمیرا اکثرا با من لاس میزد خیلی با قیافش حال نمیکردم ولی اصن تو حرفاش و حرکاتش انگار داشت داد میزد که میخاره. حمید و مهنازم داشتن باهم لاو میترکوندن تا اینکه دیگه کم کم بلند شدیم و خدافظی کردن و رفتن.به حمید گفتم لامصب اینو از کجا پیدا کردی گفت تو اینستا آشنا شدیم خیلی خوب چیزیه گفتم چه خاله ای داشت گفت آره من تاحالا خالشو ندیده بودم چقد حرف زد باهات گفتم آره بابا مخمو گایید همینجوری حرف زدیم راجب اون دوتا تا اینکه اون روز تموم شد و چند روز بعد حمید پیام داد که میای هفته بعد سه شنبه ۴ تایی بریم بیرون؟ گفتم ۴ تا کیان؟ گفت من و تو مهناز و سمیرا گفتم بابا من واسه چی بیام آخه حال نکردم اصن با خالش گفت کسخل بیا خوش میگذره خالش هم از تو بدش نیومده به مهناز گفته باهات حال کرده قراره بریم دور دور گفتم باشه هفته بعدش حمید اومد دنبالم حمید سانتافه داره و خانوادشون پولشون از پارو بالا میره من به زور یه ۲۰۶ دارم اما چون تو دانشگاه خیلی باهم اوکی بودیم قبل از کرونا خیلی جاها باهم رفتیم و صمیمی شدیم. رفتیم تا یه جایی و اوناهم با ماشین بودن و قرار شد یه ماشین بشیم اومدن پیش ما مهناز بهم گفت آقا امیر ایراد نداره شما عقب بشینی من بشینم پیش حمید منم پاشدم رفتم عقب سمیرا هم نشست کنار من تو طول مسیر اونا جلو باهم حرف میزدن و اینور هم سمیرا مغز منو خورده بود و هی باهام حرف میزد من خیلی تیپ و هیکل خفنی ندارم اما سمیرا خیلی گرم برخورد میکرد باهام و خب دیگه بد بود اگه جوابشم نمیدادم تو حین مسیر هی به بهونه های مختلف شالشو در میاورد دوباره سرش میکرد که من موهای بلوندشو ببینم یا لباسشو میکشید پایین که اندامش معلوم شه تو لابلای حرفاش میخواست ببینه وضع منم مثل حمید توپه یا نه منم لو نمیدادم که آه در بساط ندارم و جوری رفتار میکردم که انگار کم از حمید ندارم بعد رفتیم رستوران و یخورده چرخ زدیم تو شهر همه جارم حمید حساب بد بخت حساب میکرد و اینا قشنگ حال میکردن آخر سر اونارو رسوندیم دم ماشینشون و از هم جدا شدیم یکی دو روز گذشت از اون داستان تا اینکه حمید نصفه شب پیام داد فردا هر قراری داری کنسل کن کار واجب دارم گفتم چی شده گفت فردا من و مهناز برنامه داشتیم باهم ولی یخورده برنامه عوض شد گفتم خب این به من چه؟ گفت خونه مجردی منو یادته گفتم آره گفت میخواستم با مهناز بریم خونه بعد گفت سمیرا هم گفته دلش میخواد بیاد منم گفتم تو رو هم ببرم شاید یه حرکتی زدی گفتم نه بابا من نیستم گفت عجب خری هستیا واست ردیف کردم بعد داری ناز میکنی گفتم ول کن بابا داستان میشه گفت نه داستان نمیشه خیالت راحت منم قبول کردم با اینکه سمیرا قیافه نداشت و همش آرایش و عمل بود ولی خب از هیچی بهتر بود فرداش با حمید رفتیم کلی ور وسیله خریدیم تو راه رفت از داروخونه کاندوم تاخیری گرفت یه بسته بعد بازش کرد دوتا گذاشت تو جیبش دوتا هم داد به من گفت بذار جیبت لازم‌شد نگردی دنبالش بقیشم پرت کرد تو ور وسیله ها بعد یه بطری هم داشت که اونم بردیم و منتظر شدیم نیم ساعت بعد زنگ خونه رو زدن و مهناز و سمیرا اومدن تو تا رسیدن داخل سمیرا اومد جلو و منو بغل کرد و بوس کرد و گفت کلی دلم واست تنگ شده بود و این حرفا بعد نشستیم سر میز به حرف زدن و خوردن من سعی میکردم کم بخورم که خیلی مست نشم اما اونا دیگه داشتن خودشونو میکشتن یه چند تا پیک که خوردن قشنگ مست شده بودن و داشتن چرت و پرت میگفتن منم یخورده داغ کرده بودم اما حواسم جمع خودم بود مهناز بلند شد و یه اشاره ای به حمید کرد اونم سریع پرید و دوتایی باهم هم رفتن تو اتاق حالا من مونده بودم با سمیرا که مست شده به روی خودم نیاوردم پیکشو آورد جلو و گفت امیر جون میشه واسم بریزی گفتم بسه ها خیلی خوردی گفت نه بابا من جنبم بالاس بعدشم بذار بخوریم خوش باشیم بعد یه پیک دیگه رفت بالا چند لحظه بعد سر و صدای آه و ناله ی مهناز از تو اتاق بلند شد و معلوم بود شروع کردن منم اینور موندا بودم کاری کنم یا نه که برگشتم دیدم سمیرا ذل زده بهم و با چشماش داره التماسم میکنه گفتم بازم میخوای گفت نه حس میکنم گرمم شده بعد پیرهنشو در آورد و پرت کرد رو مبل یه سوتین بنفش تنش بود و سینه های بزرگ و البته آویزونی هم داشت گفت امیر جون میشه یخورده منو باد بزنی گفتم چیزی نیس واسه باد زدن گفت پس فوتم کن قشنگ مست و داغون بود الکی دوتا فوتش کردم و گفت وای چقدر خنک شدم مرسی عزیزم بعد پاشد اومد سمت من بوی الکل دهنش همه جارو پر کرده بود بعد صورتمو بوس کرد و گفت میشه یه ذره دیگه واسم بریزی منم ترسیدم بازم بهش بدم حالش بد شه الکی پیکو یه ته پر کردم دادم گفتم بخور اونم گفت به سلامتیت و همون یه ذره رو سر کشید و گفت وای دوباره گرمم شد پاشد شلوارشم در آورد شورتش ست سوتینش بنفش بود و همونجوری نشست کنار من بعد گفت تو گرمت نیس منم با صدای ناله های مهناز و کارای سمیرا حشری شده بودم دیگه تصمیم گرفتم وقتی خودش دلش میخواد و میخاره چرا من کاری نکنم؟ گفتم چرا اتفاقا دارم آتیش میگیرم یه لحظه خوشحالی تو چشماش برق زد و گفت پس منتظر چی هستی دیگه گفتم سمیرا مطمئنی میخوای با من باشی؟ گفت آرهههه عزیزم. منم دلم یه سکس خشن طور میخواست اما فرصتش نمیشد پیش خودم گفتم این که از خداشه بذار ببینم چی میگه گفتم فقط من یخورده تو سکس خشنم ها عیب نداره گفت جوون خشنت باید خیلی جذاب تر باشه گفتم باشه پس خودت خواستی دلو به دریا زدم و پاشدم پیرهن و شلوارمو در آوردم و با شورت وایستادم جلوش دستمو بردم جلو صورتش و محکم چونشو گرفتم و گفتم زانو بزن زود باش نشون بده ببینم چی بلدی و جلوم زانو زد شورتمو در آوردم و کیرمو بردم جلو دهنش و چند باری کشیدمش رو صورتش چشماشو بسته بود گفتم بخورش دهنشو وا کرد و کیرمو کرد تو دهنش و شروع کرد به ساک زدن خوب میخورد ولی چند بار کیرمو از تو دهنش در آورد و بعد که اومد بکنه تو کیرم خورد به دندونش که یه حس بدی بهم دست داد بعد خودم سرشو نگه داشتم و شروع کردم تو دهنش تلمبه زدن کیرمو تا ته میکردم تو دهنش جوری که نفسش بند میومد و میگفتم بازم میخواییش سرشو به نشونه تایید تکون میداد دوباره درمیاوردم و دوباره میکردم تو دهنش یه چند باری اوق زد ترسیدم تگری بزنه سریع کشیدم بیرون بعد کیرمو که کاملا راست شد بود گذاشتم رو صورتش و تخمامو گرفتم جلو دهنش و گفتم زود باش تخمامو بخور اونم با زبونش شروع کرد به لیس زدن تخمام یکی دوبار کردمشون تو دهنش و اونم با لباش محکم ساک میزدشون بعد درش آوردم و سمیراهم از زیر کیرم تا سرشو کامل لیس میزد بعد از چند دقیقه گفتم سوتینتو دربیار اونم در آوردش سینه هاش بزرگ بود خوش فرم نبود اما گنده بود با دستم شروع کردم به مالیدن و کوبیدن روی سینه هاش گفتم سینه هاتو محکم بگیر از بغل میخوام بذارم لاش یخورده کیرمو لای سینه هاش جلو عقب کردم و همزمان سرشو به پایین فشار میدادم و گفتم هر دفعه که اومد بالا باید سرشو بکنی تو دهنت و اونم تلاششو میکرد سر کیرمو لیس بزنه اما سختش بود بعد گفتم بلند شو پاشد و گفتم شورتتو در بیار درآورد کسش خیلی تپل و خوب بود گفتم پشت کن به من و حالت داگی بگیر زود باش عین یه بره مطیع من بود اینقدر مست بود اصن نمیدونست داره چیکار میکنه و فقط هرچی میگفتم انجام میداد سرشو دادم پایین و حالت سجده شد و کونش کامل اومد بالا سوراخ کونشم بد نبود دلم میخواست هر دوتاشو بگام یدونه اسپنک محکم زدم در کونش یه آه بلندی کشید شروع کردم به اسپنک زدن دم کونش خیلی محکم میزدم پوستش سفید بود چند تا زدم قشنگ جای دستم مونده بود رو کونش و قرمز شده بود کیرمو بردم دم کسش و شروع کردم به مالیدن روش کیرمو رو کسش جلو عقب میکردم و داشت از شهوت میمرد گفت بکن دیگه لامصب کسم خیسه خیسه گفتم صبر کن حالا کارت دارم بعد رفتم یه کاندوم از جیبم در آوردم و کشیدم رو کیرم و یهو تا ته کردم تو کسش نالش رفت هوا و منم بی اعتنا بهش شروع کردم به تلمبه زدن بعد با یه دستم موهاشو گرفتم و کشیدم سمت خودم و با دست دیگمم شروع کردم به اسپک زدن به کونش اونم فقط و جیغ و داد میکرد بد جوری داشتم میگاییدمش تو همین حال بودم که دیدم حمید و مهناز از اتاق اومدن بیرون و لخت وایستادن دارن مارو نگاه میکنن منم به روی خودم نیاوردم و همونجوری ادامه دادم سر سمیرا رو چرخوندم سمت اونا و گفتم مهناز ببین چه خالت چه کسیه خیلیم حرف گوش کنه منم دارم کسشو جر میدم مهنازم گفت جوون کوفتت بشه که کس تنگ خالمو داری میگایی حمید گفت امیر یواش تر بابا جرش خورد خود سمیرا گفت نه نه همین سرعت ادامه بده تازه دارم حال میکنم گفتم آره حالا کار دارم باهاش سمیرا امروز قراره کلی سواری بده به من بعد سرعتمو بیشتر کردم سمیرا تو همون حال گفت شما چرا نمیایید پیش ما؟ گفتم آره مهناز بیا از نزدیک ببین خالت داره چه حالی میکنه حمید و مهناز یه نگاه بهم کردن و اومدن جلو منو حمید اصلا هماهنگ نکرده بودیم که سکس گروهی داشته باشیم ولی انگار اونام بدشون نمیومد بعد نزدیک شدن یه نگاهی به حمید کردم ویه اشاره ای به مهناز کردم حمید فهمیدم منظورم اینه که میخوام مهنازو بکنم اونم یه سری به نشونه تایید تکون داد و گفتم حمید تو برو سمیرا طعم کیرتو بچشه من ببینم مهناز عین خالش هست یا نه بعد کیرمو از تو کس سمیرا بیرون کشیدم و گرفتم سمت مهناز و گفتم بیا ببینم چیا بلدی اونم یه نگاه به حمید کرد و نشست جلوی من و کیرمو کرد تو دهنش لامصب از خالش حرفه ای تر ساک میزد گفتم بخور ببین آب کس خالت خوش طعمه یا نه اون طرفم سمیرا داشت کیر حمیدو میخورد منم شروع کردم با سینه های مهناز ور رفتن خیلی کوچیکتر از سینه های سمیرا بود اما بد نبودن به مهناز گفتم فک کنم تو هم عین خالت کون خوبی داریا گفت آره اما من از کون نمیدم خیالت راحت بعد گفتم سمیرا که قراره از کون جر بخوره امروز مگه نه سمیرا؟ مهناز گفت واقعا میخوای بهش کون بدی؟ منم چرخیدم سمت سمیرا و موهاشو گرفتم تو دستم و محکم کشیدم سمت خودم و گفتم سمیرا هرچی من بگم گوش میده تموم شد و رفت بعد گفتم حالا که اینجوری شد پاشو برو دستشویی و کامل خودتو خالی کن و قشنگ سوراختو بشور بعد گفت امیر میشه… پریدم وسط حرفش و با اخم گفتم نه نمیشه پاشو برو رو اونم پاشد و سرشو انداخت پایین و رفت سمت دستشویی ازینکه هرچی میگفتم گوش میداد خوشم میومد به مهناز گفتم از کون که نمیدی منم کاریت ندارم اما بذار ببینم کست چجوریه بعد بلندش کردم و انداختمش رو مبل و پاشو وا کردم کاندومو در آوردم و یه کاندوم دیگه برداشتم و کشیدم رو کیرم و کردم تو کسش. واسه مهناز تنگ بود و این بیشتر حال میداد اونم چشاشو بسته بود و ناله میکرد حمید اومد نزدیک و دم گوشم گفت دوتایی سمیرا رو جر بدیم؟ گفتم حله بعد کیرمو از تو کس مهناز در آوردم و دوباره کردم تو دهنش یخورده ساک زد تو همون حین سمیرا از دستشویی اومد بیرون و گفتم قشنگ تمیزش کردی یا نه گفت آره گفتم آفرین دختر خوب حالا بیا اینجا حمید کارت داره حمیدم سمیرا رو انداخت رو مبل کنار مهناز و تو همون پوزیشن شروع کرد به کردن انگار مسابقه بود و با تموم وجود داشتیم تو کس دوتاشون تلمبه میزدیم و اینا هم ناله هاشون خونه رو داشته بود بخاطر کاندوم و الکل اصلا آبمون نمیومد و داشتیم با تموم وجود تلمبه میزدیم چند دقیقه بعد حمید یه اشاره به من کرد که بیا جامون عوض منم کیرمو در آوردم و اومدم کنار اونم اومد و کیرشو کرد تو کس مهناز اما من نکردم تو کس سمیرا کیرمو گرفتم جلوش و گفتم بیا بگیرش اومد جلو رفتم عقب هی رفتم عقب تا اینکه فهمید باید بیاد دنبالم پاشد راه بیاد گفت نه بشین رو زمین و چهار دست و پا بیا اومد دنبالم منم تقریبا دو سه متری رفتم عقب و وایستادم اونم با سرش کیرمو دنبال میکرد بعد رسید به کیرم و گذاشتم تو دهنش گفتم بخورش یخورده خورد بعد گفتم خب بسه دیگه برگرد دوباره حالت داگی بگیر زود باش اونم سریع چرخید کمربندمو از شلوارم کشیدم بیرون و شروع کردم با کمربند کوبیدن رو کون سمیرا مهناز یه لحظه اونور ترسید گفتم نترس فقط نگاه کن چجوری خالتو میخوام جر بدم حمید گفت مهناز پاشو تو هم داگی شو روبروی سمیرا اونم پاشد و چهار دست و پا روبروی صورت سمیرا نشست تو همون حالت همزمان با حمید کیرمونو کردیم تو کس جفتشون و شروع کردیم به تلمبه زدن اون دوتا دست همدیگه روگرفته بودن فقط جیغ و ناله میکردن صدای ناله های مهنازو سمیرا بد جوری حشریم کرده بود و داشتم با انگشت وسطم سوراخ کون مهنازو ماساژ میدادم و یواش یواش انگشتمو میکردم توش که جا باز کنه مهناز داشت لبای سمیرارو میخورد و جفتشون غرق شهوت بودن تو همون حالت حمید یواش بهم گفت بیا جرش بدیم بعد حمید دراز کشید و به سمیرا گفتم برو بشین رو کیرش اونم رفت نشست رو کیر حمید و شروع کرد به بالا پایین شدن بعد رفتم جلو و خوابوندمش رو حمید جوری که سوراخ کونش معلوم شد و دوباره انگشتمو کردم تو سوراخش یه آهی کشید و دستمو بیشتر بردم تو و کونشو باز کردم بعد به مهناز گفتم بیا اینجا اومد جلو کیرمو گرفتم جلوش و گفتم تا میتونی خیسش کن هرچی بیشتر خیس و لیزش کنی به نفع خالته چون کمتر اذیت میشه اونم کیرمو کرد تو دهنش و هی تف میکرد رو کیرم و تا ته میکردش تو دهنش آب دهنش تموم کیرمو گرفته بود بعد گفتم سمیرا آماده باش که قراره راه نفس کشیدنتو عوض کنم بعد انگشتمو در آوردم و کیرمو گذاشتم دم کونش به مهناز گفتم دستاتو بذار تو طرف و کونشو باز کن که کیرم راحت بره توش بعد مهناز گفت سمیرا مطمئنی مشکلی نداری؟ تو کونت تنگه ها گفتم حرف نباشه دیگه تو به این کارا کار نداشته باش حمیدم از اون ور گفت راست میگه دیگه مهناز کون تو که نمیخواد بذاره سمیرا خودش وقتی چیزی نمیگه تو ساکت شو اونم دیگه هیچی نگفت و با دستاش تو طرف کون سمیرا گرفت و بازش کرد همزمان حمید داشت تو کس مهناز تلمبه میزد که من یه تف انداختم رو سوراخ کونش بعد کیرمو گذاشتم دم کونش و یه هل ریز دادم تو اونم یه جیغ بلند زد و سرشو به سینه حمید فشار داد بعد آروم آروم فشار دادم بره تو کونش که عضله هاش کم کم شل بشن و شروع کردم به تلمبه زدن همزمان منو و حمید داشتیم کس و کونشو میگاییدیم دستای سمیرارو پشت گرفتم کاملا در اختیار من بود تو همون حالت سرشو آورد بالا و با یه حالت التماس گفت امیر تو رو خدا یخورده یواش تر بکنید جر خوردم منم سرشو فشار دادم پایین و گفتم ساکت شو لاشی من میخوام جرت بدم توهم حق اعتراض نداری بعد ضربه هامو محکمتر کردم اونم دوباره سرشو انداخت پایین و از شدت درد ریز ریز گریه میکرد دیگه داشتم خسته میشدم ولی آبم نمیومد گفتم حمید من اینجوری آبم نمیاد تو هم درش بیار بده مهناز واست بخوره اونم کشید بیرون و پاشد و گفت مهناز بیا یخورده ساک بزن واسم اونم کون سمیرارو ول کرد و رفت شروع کرد واسش ساک زد منم کیرمو یهو از تو کون سمیرا کشیدم بیرون که یه جیغ بلندی کشید همین باعث شد محکم کوبیدم رو کونش و گفتم خفه شو آشغال صدا همه جارو برداشته یه بار دیگه جیغ بزنی اینقدر میکنمت که راه نتونی بری بعد دستاشو ول کردم و چونشو گرفتم صورتشو آوردم بالا تموم آرایشش خراب شده بود و بخاطر گریش ریملش پخش شده بود رو صورتش یکی دوتا چک زدم تو صورتش گفتم ببین اگه آبم نیاد سیاه و کبودت میکنم جنده خانوم هرچی زود تر آبم بیاد به نفع خودته بعد دوباره کیرمو کردم تو دهنش و شروع کردم اون تو تلمبه زدن خودشم حالش یه جوری شد چون از تو کونش در آورده بودم با دستم موهاشو محکم گرفته بودم و میکشیدم قشنگ حس خشونتو تو رفتارام نشون میدادم یکی دو دقیقه بعد حس کردم داره آبم میاد و کیرمو گرفتم دستم و به سمیرا گفتم صورتتو بیار جلو اونم اومد و تموم آبمو خالی کردم رو صورتش بعد دوباره کردم تو دهنش و گفتم تمیزش کن اونم یخورده میک زد و کیرمو خالی کرد بعد نشستم رو مبل روبروش اون رو زمین بود و پاشو باز نگه داشته بود قشنگ معلوم بود از درد جر خورده بعد گفتم برو کمک مهناز یخورده اخماش رفته بود تو هم ولی رفت و دوتایی شروع کردن واسه حمید ساک زدن یخورده خوردن بعد آب اونم اومد و ریخت رو صورت هر دوتاشون حمیدم اومد نشست کنار من سمیرا اومد از جاش پاشه گفتم کجا جنده بشین صورت مهنازو لیس بزن آب حمیدو پاک کن از روش مهناز میخواست نذاره ولی سمیرا خودش کل آب حمیدو از رو صورتش لیس زد و پاک کرد گفتم آفرین حالا قورتش بده با یه قیافه داغونی قورتش داد بعد مهناز پاشد بره لباس بپوشه پشت سرش سمیرا هم پاشد بره که تا پاشد گفتم کجا جنابعالی حق لباس پوشیدن نداری بشین سر جات الانم باهم میریم حموم فهمیدی؟ یخورده حرصش گرفته بود ولی اعتراضی نکرد و گفتم حالا برو حموم تا من بیام زود باش پاشد و یخورده لنگون لنگون رفت سمت اتاق خواب تا رفت مهناز گفت امیر اینقد لاشی بازی در نیار گاییدیش رو کردم به مهناز و گفتم خودش خواسته منم دارم به خواسته خودش عمل میکنم تو ناراحتی؟ گفت خودش گفته اینجوری بگاییش گفتم آره از خودش بپرس بعد ساکت شد منم از حرفای مهناز حرصم در اومده بود و میخواستم رو سمیرا خالیش کنم پاشدم رفتم سمت اتاق سمیرا رفته بود تو حموم و دوشو باز کرده بود رفتم تو حموم سمیرا زیر آب بود صابونو ورداشتم و دستمو کامل کفی کردم سمیرا رو از زیر دوش کشیدم بیرون و کامل کفیش کردم بدنش لیزه لیز شده بود شروع کردم به مالیدن کل بدنش نوک سینه هاشو میمالیدم و دستم شیار کسشو ماساژ میدادم دستمو آروم از بالا تا پایین بدنش میکشیدم و اینقد مالیدم که دوباره حشری شد و کیر خودمم باز راست شد هلش دادم زیر دوش و کفو از بدنش پاک کردم و آبو بستم و گفتم بیا بریم بیروندوباره رفتیم تو اتاق و گفتم برو بشین کنار تخت و قمبل کن سمت من اونم رفت و کونشو داد سمت من بعد گفت امیر میشه بس کنی داری پشیمونم میکنیا گفتم وقتی اولش گفتی خشن دوست داری باید فکر اینجاهاشو میکردی گفت خب باشه اشتباه کردم بس کن دیگه گفتم هنوز یخوردش مونده تحمل کنی راحت میشی بعد رفتم جلو باز یخورده با کیرم کسشو مالیدم و سعی کردم با حشری کردنش کاری کنم که اعتراض نکنه بعد کیرمو کردم توش یکی دو دقیقه تلمبه زدم و گفتم پاشو دمر بخواب رو تخت هیچ حرفی نمیزد و فقط وقتی کیرم تو کسش بود ناله میکرد وقتی دمر شد از پشت کیرمو کردم تو کسش و با تموم وجود تلمبه زدم جوری که سمیرا فرو میرفت تو تشک و سرشو فشار میداد تو تخت و جیغ میزد منم با دستم سرشو بیشتر فشار میدادم یه چند دقیقه ای کردمش تا اینکه آبم اومد و کشیدم بیرون و خالیش کردم رو کمرش گفت امیر حداقل اینو خودت پاکش کن لطفا منم یدونه زدم دم کونش و گفتم چون دختر خوبی بودی باشه تمیزش میکنم دستمال کاغذی ورداشتم و آبمو پاک کردم یخورده باهام سرد شده بود ولی به کیرمم نبود بعد از اتاق رفتیم بیرون و گفتم حالا میتونی لباساتو بپوشی امیر و مهناز نشسته بودن رو مبل و مهناز یخورده رفته بود تو قیافه جفتشونم فقط لباس زیر تنشون بود منم رفتم لم دادم رو مبل بعد به سمیرا گفتم لباس بپوش بیا بشین رو پام اونم پوشید و اومد سرش پایین بود گفتم ازم ناراحتی گفت نه خودم خواسته بودم بود دیگه شایدم اشتباه کردم نمیدونم یخورده باهاش حرف زدم و شوخی کردم و خندوندمش که اخماش وا شد و سرشو آورد بالا بعد گفتم قول میدم دفعه بعدی اصلا اینجوری نباشه اونم یه سری تکون داد و چند دقیقه بعد گفت مهناز بریم؟ مهنازم گفت آره دیره من کار دارم بعد پاشدن رفتن منم حس میکردم زیاده روی کردم اما خب دیگه گذشته بود چند وقت بعدم حمیدو مهناز کات کردن و تا اون موقع دیگه سمیرا رو ندیدم و کلا تبدیل شد به یه خاطره…نوشته: امیر

598